این روزها که ایالات متحده امریکا برای بدست آوردن منافع ملی خود بر طبل جنگ میکوبد، موهبتی برای سردمداران فاسد و جنایتکار جمهوری اسلامی دست داده که با بسیج نمودن رسانههای عریض و طویل حکومتیاش، برای ایجاد حس همگرائی با شعارهایی نظیر دفاع از خاک و وطن و ناموس و موضوعاتی از این قبیل که بتواند بر روی احساسات پاک مردم ایران تاثیرگذار باشد، آنها را در پشت پردهی مقابله با یک نیروی متخاصم خارجی، برای بقای حکومت رو به زوالش بسیج نماید و حتی به موازات آن با زدن برچسب خیانت بر خواصی که نگاهی ژرف به موضوع دارند، بتواند طیف گستردهای از مخالفان را حذف نماید.
در این میان با نگاهی کوتاه بر ویژگیهای بر شمرده شده درباره حکومتهای تمامیتخواه، که از ابزار رسانهای خود برای القاء نا امن جلوه دادن جوامع بیرون از مرزها و اعطاء موهبت امنیت (امنیت سخت) در چارچوب حکومت بهره میبرد، به موضوع آشنای این روزهای جامعه ایران برخورد میکنیم که عمدتا از جانب طیف استمرارطلبهای حکومتی دنبال میشود و ذهنیت جامعه را در برابر موضوعاتی از قبیل اتحاد مردمی در برابر تهاجم بیگانگان! و پرهیز از خشونت و جنگ و خونریزی و یا سوریهای و لیبی شدن و نیز مقابله با حاکم شدن بیگانگان بر سرنوشت مردم در صورت بروز جنگ، قرار میدهد!
اما سوال اینجاست که آیا هم اکنون جامعهی ایران تحت لوای حکومت جمهوری اسلامی، از خشونت و خونریزی به دور است؟ و یا همچون سوریه و لیبی دچار ویرانی نگردیده؟ و حتی فراتر از آن، هم اکنون جامعه ایرانی توسط ایرانیان اصیل اداره میشود؟!
پر واضح است که پاسخ تمامی سوالات فوق منفی است. آنجا که با نگاهی گذرا بر روی برخی از شاخصهای اقتصادی نظیر میزان بهرهوری، تولید ناخالص داخلی، شاخص کیفیت زندگی و فلاکت، و حتی شاخصهای درآمد خانوار و ذخیرهسازی ارزی، رشد اقتصادی و درآمد پایدار و نرخ بیکاری و تورم و… به اعداد و ارقام وحشتناک و قابل تأملی میرسیم که اگر در شرایط جنگی خانمانسوز و طاقتفرسا قرار داشتیم، به مراتب مضرات و ویرانیهای حاصل از یک جنگ تمام عیار و طولانی مدت، کمتر از ضررهای حاصل از مدیریت ناکارآمد کنونی میشد.
نگاهی بر خشونتها و خونریزیهای سازمان یافته حکومتی از قبیل شلیک مستقیم گلوله به مردم در صورت بروز کوچکترین اعتراض مسالمت آمیز مدنی و شکنجههای فجیعی که موجب کشته شدن زندانیان در بازداشتگاههای رژیم میگردد (نظیر فجایع بازداشتگاه کهریزک)، حبسهای طولانی مدت برای فعالان مدنی و صنفی و احکام ضالمانه اعدام و حتی زیر پا نهادن بر امنیت روانی مردم توسط گشتهای ارشاد و اسیدپاشی به دختران توسط اوباش حکومتی و… جملگی یادآور این نکته است که سالهاست مردم ایران در زیر بار خشونتهای اختاپوسی حکومتی، کمر استوارشان خم شده است.
آنجاییکه در برابر سوال حاکم شدن بیگانگان بر سرنوشت مردم قرار میگیریم، این نکته که هم اکنون اکثریت قریب به اتفاق مسئولان عالی رژیم اصالت عراقی دارند (نظیر برادران لاریجانیها) گذشته از اینکه موسس این رژیم، هندیتبار و گماشته روباه پیر (انگلیس) بوده است، آیا باز مجالی میگذارد که نگران از دست رفتن ارزشهایی باشیم که سالهاست از ما دزدیده شدهاند؟
حال نیز با نگاهی کوتاه بر پرونده فسادهای اقتصادی برملا شده در سالهای گذشته که بطور میانگین سالانه حدود ۴۰۰۰ میلیارد تومان اختلاس و دزدی آشکار توسط آقازادهها و مدیران دولتی رخ میدهد (بگذریم از مواردی که بدلیل وابسته بودن به هرم قدرت برملا نمیشوند) و مقایسهی آن با رقم بودجه اداره کل کشور در سال ۹۸ که ۱۷۰۳ میلیارد تومان میباشد! و نیز نگاهی اجمالی بر هدر رفت منابع عظیم مالی در جیب حزبالله لبنان و فلسطین و سوریه و حوثیهای یمن و شبه نظامیان عراقی و افغان گرفته تا کشورهای آفریقایی و آسیای میانه داشته باشیم، آیا همچنان میشود به این فکر کرد که در صورت بروز جنگ برای پایان جمهوری فاسد اسلامی، ایران دچار ویرانی و تباهی خواهد شد و سرمایههای ملی ما به تاراج خواهد رفت؟!؟
در پایان برای آنانکه خواهان بقای جمهوری اسلامی هستند اعلام میدارم که کلاههایتان را بالاتر بگذارید، چرا که فروش کلیه و کبد و… نیز قدیمی شده و به تازگی، چندین مرد ایرانی که از تأمین هزینههای مربوط به امرارمعاش خانواده و درمان عزیزان خود عاجز مانده بودند، با حضور در بیمارستانهای یکی از کشورهای همسایه، اقدام به فروش یکی از بیضههای خود نمودهاند!