✍️صادق زیباکلام
ما در خواب هم نمی دیدیم که خاتمی بیست میلیون رای بیاورد. غایت تصور مان حتی در اردیبهشت چند صدهزار دفترتحکیم وحدتی ها،سازمان مجاهدین انقلاب، روحانیون مبارز، انجمنهای اسلامی دانشجویی، کارگزاران سازندگی و دگراندیشان طرفدار دکتر سروش بودند. بارها و بارها همهه این مجموعه شکسته بسته را جمع زده بودیم وحتی با احتساب همه دانشجویان کشور از سه و حداکثر چهارمیلیون نفر بیشتر نمیشد. هدف ماهم بهیچ روی پیروزی در انتخابات نبود بلکه میخواستیم از فضای سیاسی که انتخابات بوجود میاورد استفاده کنیم و حرف بزنیم. اما سیل دوم خرداد همهمان را برد.
شنبه صبح سوم خرداد دست راست مان به دست چپ مان میگفت حالا چکارباید بکنیم؟
تنها نقطه قوتمان خطابه بود. دردانشگاه شریف نماینده دانشجویان به خاتمی گفت: “بگشای لب که قند فراوانم آرزوست”. قبل از گشودن لب، عدهایی به سنت همیشگی شعار “مرگ برآمریکا دادند”. وقتی خاتمی گفت دوست دارم در گردهمایی هایمان مرگ کسی را نخواهیم، هزاران دانشجو دانشگاه را بلرزه درآوردند.در کشوریکه طی دودهه رهبرانش همواره خواهان نابودی دشمنان بودند، رئیس جمهوری انتخاب شده بود که سخن از “گفتگوی تمدنها”، صلح، جامعه مدنی، حقوق شهروندی، حاکمیت قانون و تنش زدایی میکرد.
برای نخستین باربعد از انقلاب روزنامه های غیر حکومتی روی دکه های روزنامه فروشیها سبز شده بودند. مطبوعاتی که بسرعت تیراژهایشان بمرز دویست و سیصد هزار رسیده بود و بعضا سه نوبت چاپ میشدند. دانشگاهها زنده شده بودند و عدهایی از ایرانیان خیلی جدی بفکر بازگشت بودند. انتخابات آزاد و انتخابات شوراها دردستور کارقرارگرفته بود. بنظرمیرسید قطار پیشرفت و ترقی سیاسی سرانجام براه افتاده بود.
اما هشت سال بعد بنظر میرسید همه آنها رویا بوده. هفده میلیون به رئیسجمهوری بنام آقای احمدی نژاد رای داده بودند که کوچکترین شباهتی به خاتمی نداشت. البته همه دوم خرداد از بین نرفته بود. بخش عمده ای از امید به تغییر و اصلاح همچنان باقیمانده بود. همان امید هم مردم را سه باردیگر درخرداد هشتادوهشت، نودودو سرانجام اردیبهشت نودوشش بپای صندوقهای رای آورد. اما تیرخلاص برهمه امیدها به تغییر را آقای روحانی بعد از انتخابات نودشش شلیک نمود.
از عملکرد تندروها و روحانی مصیبت بارتر،عملکرد رهبران اصلاحات بود که بجز تکرارهمان ادبیات بیست و دوسال پیش هیچ نقشه راه و تدبیری برای اصلاحات نتوانستند ارائه دهند.