پایگاه خبری / تحلیلی نگام _ موسوی خویینی ها اما هیچ گاه در مورد اتهامات مربوط به جلسات قرآن خود و تفاسیر مارکسیستی از قرآن که محصول آن به دو ترور هاشمی انجامیده، سخنی نگفته است.
میثم بازیاری
به گزارش دیده بان ایران؛ انتشار سه بخش از گفت و گوی آیت الله موسوی خویینی ها طی چند روز گذشته حررف و حدیث های بسیاری را به دنبال داشته است. از همین روی سایت انتخاب نزدیک به خانواده آیت الله هاشمی رفسنجانی درپاسخ به ادعاهای مطرح شده در این سری از گفت و گوها نوشت: ترور ناموفق مذکور از سوی سه تن از اعضای گروهک فرقان انجام شد. تروریستها با یک خودرو بی. ام؛ و خود را به خانه هاشمی در دزاشیب رساندند، دو تن از آنها به داخل خانه رفتند و نفر سوم پشت فرمان باقی ماند. سرانجام با هوشیاری همسر مرحوم هاشمی ترور ناموفق ماند و تروریستها گریختند. هاشمی که مورد اصابت دو گلوله قرار گرفته بود به بیمارستان شهیدای تجریش منتقل شد و تحت عمل جراحی قرار گرفت.
عوامل ترور که بودند؟
هاشمی عوامل ترور خود را نیز در خاطراتش معرفی کرده: «با تحقیقاتی که انجام شد، مشخص گردید که ترور من توسط یک گروه سه نفره انجام گرفته و شخصی به نام سعید واحد، مسئولیت تیر اندازی به من را بر عهده داشته و فرد دیگری به نام غلامرضا یوسفی وی را حمایت کرده و راننده این عملیات هم شخصی به اسم ابوالقاسم سیاه پوش بوده است.»
مخفیگاه بزرگ گروهک فرقان چندی بعد در ۵ آبان ۱۳۵۸ در کرج کشف شد؛ مهمتر از آن اینکه رهبر آنها به نام اکبر گودرزی نیز در ۲۰ دی ۱۳۵۸ شناسایی و دستگیر شدند.
گروهک فرقان، پای منبر موسوی خوئینی ها
نام گودرزی، اما به صراحت در منابع دیگری آمده که نشان میدهد اعضای گروهک مذکور از کدام منشأ فکری و عقیدتی تغذیه میشدند. همه آدرسها به مسجدی به نام جوستان و سخنران آن موسوی خوئینیها منتهی میشود.
حجت السلام والمسلمین علی اکبر ناطق نوری، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، سالها پیش در مصاحبه با نشریه «یادآور» پیرامون استفاده گروهک فرقان از منبرهای آقای موسوی خوئینیها در مسجد جوستان گفته بود: «من بعدها در دادگاه فرقان، از یکی از اینها (اعضای گروهک فرقان) سئوال کردم که شما از کجا به اینجا رسیدید؟» او گفت: «ما اول تفسیر پرتوی از قرآن را خواندیم. بعد دیدیم یک کسی روشنفکرتر از او تفسیر میگوید و رفتیم به مسجد جوستان در خیابان نیاوران قدیم!»
ناطق نوری در ادامه از قول این عضو گروهک فرقان اضافه کرد: «بعد دیدیم یکی انقلابیتر از همه اینها آمده و روشنفکرتر از همه اینهاست و او اکبر گودرزی است!» مسیر را ملاحظه میکنید. مجاهدین خلق هم بیشتر بچهها را از همین طریق گول میزدند. هم در زندان و هم در بیرون از زندان. آنها هم تفسیرهای تفنگی میکردند.»
بازرگان: ادامه تفسیرهای خوئینی ها خطرناک است
موسوی خوئینیها پیش از پیروزی انقلاب در دهه ۵۰ در مسجد جوستان مباحثی را به عنوان تفسیر قرآن و نهجالبلاغه ارائه داده که به گفته شهید مطهری تفسیرهایی مارکسیستی بوده است. گودرزی عامل شهادت شهید مطهری، هم به مسجد جوستان رفت و آمد داشت و به گفته مبارزان انقلابی سخت تحت تاثیر سخنان موسوی خوئینیها بود.
هاشم صباغیان، از اعضای نهضت آزادی، هم درباره جلسات خوئینیها در مسجد جوستان میگوید: «واقعیت این است که ما در آن موقع هنوز به جوهرهی تفکر آنها پی نبرده بودیم و فقط در واکنش به شعارهای تندی که میدادند، میگفتیم دارند نظم مسجد را به هم میزنند! خود من بعدها ماهیت فرقانیها را فهمیدم و متوجه شدم که از محصولات جلسه تفسیری آقای موسوی خوئینیها هستند.»
او که وزیر کشور دولت موقت نیز بود، از مخالفت مرحوم بازرگان با این سخنرانیها نیز گفته. به گفته صباغیان، «همه میگفتند جلسات تفسیر آقای خوئینیها خیلی شلوغ است. ما به دلیل فشردگی کارهایی که داشتیم، نمیرسیدیم برویم ببینیم چه میگوید یکی دو بار گزارشهایی از این جلسات رسید و مهندس بازرگان اظهار ناخشنودی کرد. ایشان خیلی ناراحت بود و میگفت: این برداشتها خطرناک هستند. قبل از انقلاب جلساتی با حضور آقای مطهری، آقای موسوی اردبیلی، مهندس بازرگان، مهندس کتیرایی تشکیل میشد. آنجا هم این مسأله را مطرح کردند که اگر این تفاسیر ادامه پیدا کند، خطرناک خواهد بود، ولی با نزدیک شدن به پیروزی انقلاب و مطرح شدن اولویتهای دیگر رسیدگی به این مسأله ممکن نشد.»
شهید مطهری: خوئینی ها مارکسیست شده
همچنین مرحوم حجت الاسلام جعفر شجونی، عضو پیشین جامعه روحانیت مبارز درباره شروع ارتباط گودرزی با خوئینیها گفته است: «گودرزی بعد از آنکه از سوی علمای محترم و شناخته شده و حوزههای علمیه مهم تهران طرد شد، به سراغ آقای موسوی خوئینیها در مسجد جوستان رفت و او هم گودرزی را پذیرفت و این هم امر غیر منتظرهای نبود.»
به گفته شجونی، موسوی خوئینیها «علناً میگفت: آقای مطهری و آقای مفتح که تدریس در دانشگاه را پذیرفته اند، با حکومت سازش کرده اند و تبدیل به ترمز انقلاب شده اند! او همین حکم را هم درباره آقای بهشتی و آقای باهنر میداد که به آموزش و پرورش رفته بودند و کتابهای درسی را تدوین میکردند. میگفت که اینها همکار فرّخرو پارسا [وزیر وقت آموزش و پرورش]شدهاند!». «یک شیخ محترمی به نام آقای قاسمی نقل میکرد من یک شب در مسجد جوستان کنار آقای کروبی نشسته بودم و آقای موسوی خوئینیها هم روی منبر بود. اکبر گودرزی و محمود کشانی نشسته و محو حرفهای آقای خوئینیها شده بودند. این آقا رفته بود بالای منبر و آیه شریفه “و یصدّون عن سبیل الله” را کنایتاً و گاهی تصریحاً بر آقایان مطهری و مفتح و بهشتی تطبیق میداد و میگفت: اینها ترمز انقلاب و سازشکارند و با دستگاه روی هم ریختهاند! … همین محمود کشانی از کسانی بود که آقای مفتح را در دانشگاه الهیات به گلوله بست…. صریح بگویم آقای مطهری معتقد بود که او مارکسیست شده است!»
به نوشته جعفریان، حسن عزیزی از سرکردگان گروهک فرقان نیز در سخنرانیهای موسوی خوئینیها شرکت میکرده است.
قابل تامل اینکه جلسات موسوی خوئینیها و تفسیرهای او مخالفان مشهوری از میان رهبران انقلاب داشته است. به طور مثال، خود موسوی خوئینیها گفته است که این اعتراضها از طریق آقای بهشتی به او منتقل شده.
علی مطهری، نایب رئیس مجلس و فرزند شهید مرتضی مطهری هم گفته است که «زمانی که رهبر انقلاب رئیس جمهور بودند با ایشان ملاقاتی داشتم؛ فرد دیگری در آن جلسه حضور نداشت ایشان در این مورد نقل میکردند که یک بار آقای مطهری از من مطلبی را خواستند. ایشان گفتند: «برو به این محمد خوئینیها بگو این تفاسیری که داری از قرآن میکنی همه خلاف و تفسیریهای مارکسیستی است. به او پیغام بده که حتما پیش من بیاید. من به او پیغام را دادم. بعد از چند ماه آقای مطهری از من پرسید پس چرا ایشان نیامد!» همین نشان میدهد که این مسئله ذهن شهید مطهری را سخت مشغول کرده بود. البته در این اواخرسالهای ۵۶ و ۵۷ جلسهای در قم با حضور شهید مطهری تشکیل شده بود که درباره مسائل نهضت صحبت کنند. آن روز آقای خوئینیها هم بود و به نظر میآمد که رابطه اش با شهید مطهری بد نبود. نمیدانم متنبه شده بود یا مساله دیگری بود.»
احمد قدیریان، معاون اجرایی وقت دادستان انقلاب اسلامی کل کشور نیز ارتباط گروهک فرقان با مسجد جوستان را تایید کرده و گفته بود: «بعدها در خلال اعترافات دستگیرشدگان فرقان بهدست آمد هم گودرزی و هم دوستانش در جلسه تفسیر قرآن آقای موسوی خوئینیها در مسجد جوستان شرکت میکردند. من خودم هیچ وقت به جلسات ایشان نرفتم، اما چون برخی از دوستانم میرفتند از محتوای سخنان ایشان به ما خبر میدادند.»
نوار جلسات «تفسیر قرآنِ» خود را منتشر کنید!
اکنون که ۴ دهه از آن روزها میگذرد، آیت الله موسوی خوئینیها مرحوم آیت الله هاشمی را به «سوپررادیکال بودن» و انواع اتهامات متهم و با زبانی مملو از عقده گشایی مطرح میکند؛ حال آنکه محصول جلسات تفسیر او افرادی بودند که که با تندرویهای کم سابقه دست به ترور رهبران انقلابی از جمله خود هاشمی رفسنجانی زده بودند. موسوی خویینی ها اما هیچ گاه در مورد اتهامات مربوط به جلسات قرآن خود و تفاسیر مارکسیستی از قرآن که محصول آن به دو ترور هاشمی انجامیده، سخنی نگفته است. محصول آن جلسات، باعث شد یکبار هاشمی در ۴ خرداد ۵۸ توسط گروهک فرقان ترور فیزیکی شود و یکبار دیگر، در ۲۵ دی ماه ۹۷ ترور شخصیتی شود؛ البته اگر ترورهای متنوع شخصیتی هاشمی در دوره اصلاحات را به پای خویینی ها نوشته نشود! خویینی ها اما اگر بر نظر دیگری اصرار داد ، می تواند نوارهای جلسات تفسیر قرآن خود را منتشر کند تا مشخص شود، آیا تفاسیر او از قرآن مارکسیستی بوده و پامنبرهای فرقانی را به سوی خود جلب کرده یا این تحلیل اساسا غلط است؟!
شب ۴ خرداد ۱۳۵۸ دو نفر به درب منزل هاشمی رفسنجانی مراجعه میکنند و اظهار میدارند که ما حامل پیام خصوصی برای آقای هاشمی رفسنجانی هستیم. محافظین به آنان اجازه ورود میدهند و پس از نشستن در اتاق و حرکات غیرعادی مراجعهکنندگان، آقای هاشمی به قصد آنان آگاه میشود و باآنان درگیر میشود.
عفت مرعشی، همسر اکبر هاشمی رفسنجانی چنین گفتهاست:
پاسدار ما نیز در حیاط بود کنار حوض. غروب بود و هوا تاریک شده بود. پاسدار از پشت شیشه میبیند که آقای هاشمی با یک نفر دیگر گلاویز شدهاند. من در را که باز کردم و این صحنه را دیدم. رفتم داخل. آن مرد چند بار به صورت آقای هاشمی زده بود و صورت او سیاه شده بود. بعد نفر دوم منافقین با اسلحه وارد اتاق شد. اول فکر کردم که یکی از پاسدارها برای کمک آمده. اما دیدم نه، این آدم غریبه است. پریدم جلو. آقای هاشمی را پرت کردم روی زمین. یادم آمد که منافقین به سر آقای مطهری شلیک کرده بودند. خودم را انداختم روی آقای هاشمی و دستهایم را دور سر او گرفتم. این پدرسوخته نیز هیچ ابا نکرد. دستش را زیر دست من آورد و دو تا تیر پشت سر هم خالی کرد. یک تیر هم زد به دیوار اتاق و از دررفت. احتمال داد که آقای هاشمی کشته شده است. او که رفت، من بلند شدم. دیدم خون از شکم آقای هاشمی بیرون زده. چادری را که برای نماز برداشته بودم، دور بدن آقای هاشمی بستم. فاطمه شروع کرد به جیغ زدن و گریه کردن. گفتم: جیغ نزن، برو ماشین خبر کن. او رفت. خودم هم دویدم داخل کوچه و داد زدم: همسایهها یک ماشین. همسایهها یک ماشین. در حالی که دو تا ماشین در خانه داشتیم، اما راننده نبود که بتواند ماشینها را ببرد. آقایی وارد خانه ما شد، گفت: ماشین آماده است. من اول وحشت داشتم. گفتم نکند این آقا از منافقین باشد. حالم خوب نبود، گفتم: شما منافق نیستید؟ گفت: نه، خانم من همسایهٔ شما هستم. آقای هاشمی را بغل کردیم و گذاشتیم توی ماشین. مهدی هم پرید داخل ماشین. من بدون جوراب و کفش سوار ماشین شدم تا برویم به بیمارستان. رفتیم بیمارستان شهدا. تا ما به بیمارستان برسیم، فاطمه از خانه با بیمارستان تماس گرفته و گفته بود که پدرم تیر خورده، بیمارستان را آماده کنید. در خیابان ما به یک چراغ قرمز طولانی برخوردیم. من سرم را از ماشین بیرون آوردم و به پلیسی که سر چهارراه بود، گفتم: چراغ را سبز کن. آقای هاشمی در این ماشین است. تیر خورده. پلیس سریع چراغ را سبز کرد. رسیدیم دم بیمارستان. دیدیم که منتظرند. همسایه ما، آقای هاشمی را بغل کرد و خودش برد به داخل آسانسور. من هم همراهش رفتم. وارد بخش که شدیم، دیدیم همه چیز آماده است. آقای هاشمی را گذاشتند روی تخت.
در بیمارستان
اکبر هاشمی رفسنجانی در ساعت هشت و چهل و پنج دقیقه شب به بیمارستان شهدا منتقل شد. او از ناحیهٔ شکم قسمت بالا و راست مورد اصابت قرار گرفته بود. عفت مرعشی، همسر اکبر هاشمی رفسنجانی دربارهٔ خاطرهٔ پس از انتقال هاشمی به بیمارستان چنین گفتهاست:
دکترها به من گفتند که شما برو بیرون. گفتم: من بیرون نمیرم. میترسم و اطمینان ندارم. همزمان دوستان آقای هاشمی نیز رسیدند. مثل اینکه فاطمه به آنها زنگ زده بود و خبر کرده بود. اولین نفری که وارد شد، آیتالله ملکی بود. خدا رحمتش کند. گفت تو برو. گفتم: میروم ولی مراقب آقای هاشمی باش. از اتاق آمدم بیرون. دیدم خبرنگاران خبردار شده بودند و میخواستند با من مصاحبه کنند. آقای لاریجانی آمد پیش من و اطلاع داد که اینها خبرنگار هستند. من آمدم بیرون تا به خانه تلفن بزنم. یکی از کارمندان بیمارستان یک جفت کفش برایم آورد و گفت: شما اول این کفشها را پایتان کنید. من تازه آنجا فهمیدم که کفش به پا ندارم. به خانه تلفن زدم. دیدم هیچکس جواب نمیدهد. سریع آمدم منزل. دیدم مقابل خانه ما جمعیت زیادی جمع شدهاست. روی پشتبام، داخل حیاط و همهجا آدم بود. من دیگر داخل خانه نرفتم. زنعموی بچهها آمده بود و آنها را با خودش برده بود. من دوباره برگشتم بیمارستان. دیدم آقای هاشمی در اتاق عمل است. جراحی تا آخر شب طول کشید. دکترهای آشنا همه آمده بودند. آقای دکتر ولایتی، دکتر طباطبایی. اما فکر کنم آقای هاشمی را پروفسور سمیع عمل کردند. بعد آقای هاشمی را به CCU بردند. به ما گفتند که چیز مهمی نبود. اما باید تا صبح در CCU باشد. همه از من حال آقای هاشمی را میپرسیدند. حتی منافقین هم میآمدند. هیچکس نمیدانست که تیر به کجای آقای هاشمی خورده. دکترها به من نگفتند. تا اینکه آقای مسعود رجوی آمد پیش من گفت که خانم تا فردا صبح وضعیت هاشمی خطرناک است. پرسیدم: چرا؟ گفت: چون تیر به کبد ایشان خورده و پرده دیافراگم نیز پاره شدهاست. اگر تا فردا صبح اتفاقی نیفتد، انشاءالله حاجآقا زنده میماند. آقای هاشمی پانزده روز در بیمارستان بستری شد. در این مدت همه کسانی که در انقلاب نقش داشتند، آمدند بیمارستان. شهید رجایی، آیتالله خامنهای، بنیصدر، مهندس بازرگان. همه آمدند. دکترها میگفتند که آقای هاشمی خون احتیاج دارد. باید به او خون بدهید. وقتی من رفتم خون بدهم، دیدم صف طولانی تشکیل شده و مردم آمده بودند خون بدهند. من وقتی مردم را دیدم، گریهام گرفت که چقدر این مردم وفادار هستند. در بیمارستان بعد از اینکه حال آقای هاشمی بهتر شد، خبر دادند که دکترهای بیمارستان میخواهند از ایشان عیادت کنند. همه دکترها و حتی مریضها میآمدند و از آقای هاشمی عیادت میکردند.
مقامات وقت بیمارستان اعلام کردند که «حال عمومی آقای هاشمی خوب است. آخرین گزارش پزشکی حاکی است که آقای هاشمی رفسنجانی که در ساعت هشت و چهل و پنج دقیقه دیشب به بیمارستان شهدا منتقل شد از ناحیه شکم قسمت بالا و راست مورد اصابت قرار گرفته. حال عمومی خوب است و فشار خون ۱۲ روی ۷ گزارش شدهاست. مقامات بیمارستان شهدا گفتند بهعلت خونریزی تحت عمل جراحی قرار گرفت. در معاینات دیده شد که سطح غدامی کبد خراش برداشته و بقیه قسمتها سالم است. ناحیه قدام کبد ترمیم شد و حال وی رضایتبخش است.»
عاملان
این ترور توسط گروه فرقان صورت گرفت و بعدها تروریستهای فرقان دستگیر شدند، قبل از هاشمی رفسنجانی، مرتضی مطهری و تیمسار قرنی در آغاز سال ۱۳۵۸ توسط فرقان ترور شده بودند.
واکنشها
روزنامهٔ کیهان در آن زمان نوشت: «پس از انتشار خبر سوء قصد به آقای هاشمی رفسنجانی، محمدعلی رجائی، مهدی بازرگان، آیتالله طالقانی، حجتالاسلام دعائی، سفیر جدید ایران در عراق، ا[م]یرانتظام، سخنگوی دولت، آیتالله خامنهای، صباغیان، معاون نخست وزیر و گروه کثیری از شخصیتهای سیاسی و مذهبی به بیمارستان آمده و حال ایشان را جویا شدند.
روزنامهٔ کیهان، پس از ارتباط با دفتر سید روحالله خمینی نوشته است: «بلافاصله پس از دریافت خبر، امام برای بهبودی حال حجتالسلام هاشمی نذر کردهاست.»
سید روحالله خمینی در تاریخ ۵ خرداد در پیامی اعلام کرد:«مرحوم مدرس که به امر رضاخان ترور شد از بیمارستان پیام داد «به رضاخان بگوئید من زنده هستم». مدرس حالا هم زنده است. مردان تاریخ تا آخر زنده هستند. بدخواهان باید بدانند هاشمی زندهاست چون نهضت زنده است. آمریکا و دیگر ابرقدرتها بدانند ملت ما زندهاست… من به آقای هاشمی فرزند برومند اسلام تبریک میگویم که در راه هدف تا نزدیک شهادت به پیش رفته و سلامت و ادامه خدمت ایشان را از خدای تعالی خواستارم.»
حسینعلی منتظری گفت: «خبر سوء قصد به حجتالاسلام هاشمی مایه تأسف شد و خوشحالیم که ایشان سالم هستند و حالشان رضایتبخش است. بایستی به گروههایی که متصدی این حرفها هستند بگوییم که آنها نمیتوانند روح یأس در رهبر و ملت ایجاد کنند. هم رهبر ما قاطع است و هم ملت ما. در این سوء قصد دست آمریکا در کار است و اگر دست چپ هم باشد، چپ آمریکایی است، ماننده تودههای نفتی در زمان دکتر مصدق، اگر کار چپیها باشد چپیهای ساخت آمریکا هستند ولی مردم قاطعتر میشوند و دست شرق و غرب را قطع میکنند. دنیا، دنیایی است که مردم روشن شدهاند.
ابوالحسن بنیصدر گفت: «به نظر میرسد که توطئههایی است برای از بین بردن موانع ایجاد رژیم آمریکایی در ایران که حافظ منافع آنها در ایران باشد. آمریکا میخواهد ایران را از دست ندهد. حجتالاسلام هاشمی آنطور که برای من معلوم شد، روحیه ضد آمریکاییش قوی است.» سیدعلی خامنهای گفت: «آقای هاشمی ۱۵ سال است نمودار کامل صداقت و صفای انقلابی و خستگی ناپذیری در صحنه مبارزهاست و ما چوب عدم وابستگی و استقلال خود را میخوریم.» خامنهای اضافه کرد «جستجو از عناصری که ماهیت انقلابی و اسلامی آنها واضح است مشخص کننده ماهیت سوء قصد کنندگان است. کسانی که سعی میکنند چهرههایی مانند آقای هاشمی را مورد خدشه قرار دهند معلوم است به حساب چه کسی کار میکنند.»
حزب جمهوریخواه، سوء قصد به حجتالاسلام هاشمی را «زنگ خطر مجددی به مسئولین امور» خواند و اعلام کرد که «از بدو موجودیت مبارزه مسلحانه را محکوم و غیرانسانی شناختهاست و حادثه اخیر بار دیگر تأکیدی است برای شدت عمل در خلع سلاح افراد مشکوک و غیرمسئول.» حزب توده ایران نیز طی بیانیهای سوء قصد علیه جان حجتالاسلام هاشمی را محکوم کرد. در شهر رفسنجان نیز تعطیل رسمی اعلام شد.