… محمد شبیری
? در عملیات و تاکتیکهای جنگی، فریب و گول زدن دشمن امری مقبول و پسندیده است، اما اینکه این فریب، هزینهای برابر با شهادت و جراحت و جانبازی و مفقود الاثری هزاران نفر از بهترین جوانان و نیروهای کشور را فقط در يك عمليات در پی داشته باشد! موضوعی بسيار بسيار قابل تأمل است!
?این چه فریب جنگی است که توسط فرماندهی وقت سپاه در کربلای چهار بکار رفته ( آنچنانکه سردار رضایی گفته است ) که برای مردم ما چنین هزینهای و بهای سنگینِ انسانی دارد؟
?مگر در جبهههای جنگ ، هنگام لو رفتن عملیات، اصرار بر ادامهٔ آن(با اینکه مانند روز روشن بوده است که شهدا و مجروحین بسیار سنگین خواهد داشت) فريب دشمن تلقی میشود؟ اگر با علم و با تأمل و پیش آگهی ، چنین عملیات لو رفتهای انجام شده است ، پس فرمانده کل سپاه وقت و هر کس که در آن مؤثر بوده است در هر کجای دنیا باشد محاکمه صحرایی میشود! چه رسد که پس از سالها هنوز در مراتبی از اوضاع فکری و روحی باشد که این بلاهت را (خیانت اگر نگوییم) هنوز توجیه میکند!
در کجای دنیا برای فریب دشمن، نیروی انسانی جوان و شایستهترین آنها را در یک عملیات لو رفته، به سوی نابودی میبرند؟ بدون حتی رسیدن به اهداف ابتدایی آنهم فقط در يك عملیات !؟
?این استراتژی ملا نصرالدینی تا به این حد ساده لوحانه در کدام دانشگاه رزمی تدریس شده است!؟
?آیا ناخودآگاه سردار رضایی هنوز بعد از سالها فرمت نشده و تصورش از اینهمه جوان برای رفتار و برنامههای جنگی وی همان تصورات اولیه او از جان انسانهاست که به مثابهٔ سنگر و کیسه شن بوده است؟!
?ذهنی که هنوز تشخیص نداده وقتی عملیاتی لو میرود، ارزش امنیتی و نظامی خود را از دست داده است! و اگر ادامه آن منجر به تلفات سنگین (حتی در حد بسیار کمتر از عملیات کربلای چهار) باشد، یعنی شکست قطعی! چگونه میتوانسته فرماندهی در این سطح را انجام دهد؟
جالب است که همین سرداران مدعی ادارهٔ کشور در همهٔ عرصهها هم هستند! از اقتصاد و سیاست و سایر امور کشور داری تفکر خود را برتر از همه میدانند!
?تصور و یا توجیه فریب دشمن ، بعد از گذشت
سالها از عملیات والفجر چهار، نمایانگر ثابت ماندن ذهن سردارانیست که در همان «فرمت فریب ملا نصرالدینی» باقی مانده است ، نشان به آن نشانی که هنوز هم میتوانند چنین استدالالی را به زبان بیاورند!این طرز استدال از اصرار بر ادامهٔ عملیات لو رفته، از خود عملیات فاجعه بارتر است! چرا که گویای عمق فقر فکری و عملکردی
یک سردار در طول دوران جنگ نیز میتواند باشد!
?اینان که در اوج پختگی و صلابت خود چنین اظهارات ابتدایی را طرح و ایراد میکنند (که سرباز تازه به خدمت رفته هم از شنیدن آن تأسف میخورد) در دورانی که چنین پختگی را نداشتهاند، در جنگ چه میکردهاند؟
بسیار روشن است که حماسه سازی بسیجیان و مردم کشور ارتباطی به تدبیرهای جنگی و طرحهای عملیاتی و تصمیمات کم خردانهٔ این فرماندهان نا آشنا به امور جنگ نداشته و ندارد. اینان در این روزگار که چنین خود را پخته میدانند اینچنین میگویند، حال باید گریست که در آن دوران که علی القاعده تجربه امروزهٔ خود را نداشتهاند، چه خطاهای استراتژیکی که نکردهاند و چه هزینههایی که بر دوش این ملت ننهادهاند!
? اینگونه استدلال و با اینگونه تدابير و تاكتيكهای جنگی (که امروزه بدون عذر خواهی بعنوان سند افتخار خود میدانند ) بلا شک نمونهای از مدیریت اینگونه از سرداران بر کشور است!
?البته بسیار روشن است که از
جان گذشتگیها و ایثارها و مقاومتهای مردم و جوانان این مرز و بوم در تاریخ ماندگار و سند افتخار هست و خواهد بود، اما نباید از این چنین «فریب» هایی که از قرار معلوم برای فریب مردم بوده است نه فریب دشمن ، نیز به راحتي گذشت و جانبازیهای دیگر جوانان را بحساب شق القمرهای این آقایان گذاشت.
دفاع مقدس ، مقدس است بخاطر خون شهدای آن ولی مقدس نیست بخاطر تدبیرهای خود فریب و کشور فریب آقایان،! اگرچه از ایثارگری و فداکاری همین فرماندهان کم توشه از دانش جنگی نیز نباید گذشت و نباید زحمات آنان را نیز زیر پا گذاشت، اما حدّ ايشان در همان استدلالیاست که برای اصرار بر عملیات لو رفته بکار میبرند!
? مسئولیت داشتن در جنگ مساوی با پاسخگو بودن است ؛ اگر پاسخ این است که سردار رضایی داده است وای بحال جنگ ، وای بحال ما ، وای بحال کشور!
این به معنای رد روحیهٔ شهادت طلبی و نفی خدمات و اقدامات ایثارگرانه خیل عظیم فرماندهان و جوانان این مرز و بوم نیست، بلکه نقد وضعیت خود ماست که چه کردهاند با سرمایههای مادي و معنوي و انسانی این کشور!؟