پایگاه خبری / تحلیلی نگام – ✍️ حبیب رمضانخانی
ان در ادامه روند یکدست سازی حاکمیت از جنس اصولگرایان و بعد از فارغ شدن از حوزه سیاسی، اینبار شاهد اعمال این هدف در حوزه های دیگر، از جمله اجتماع و فرهنگ هستیم. درست هست که در بیشتر کشورهای دنیا از پس روی کار آمدن دولت جدید، تغییر کابینه و مسئولان بلندپایه امر متداول و رایجی هست، ولی اقدام به تغییرات گسترده در ساحت فرهنگی و اجتماعی و یکدست کردن جریان فکری و دینی مردم در همسویی با دولت مستقر محل ایراد دارد و پذیرفته شده نیست که در ادامه به چند مورد از این تلاش ها می پردازیم؛
۱. هفته پیش بود که امام جمعه لواسان آخرین نماز جمعه خود را در این سمت برگزار و رسما از سمت خود کنار گذاشته شد. امام جمعه ای که با طرح دیدگاه های متفاوت و پرداختن به امورات مردم و مخصوصا اقدام و افشاگری علیه فساد و بی قانونی ها، از هم نوعان خود متفاوت و در نتیجه در بین مردم برجسته و طرفدارن بیشماری دست و پا کرده بود. ولی چون خارج از آن چارچوب دیکته شده و مشی اعلامی اقدام و عمل می کرد، نهایت تحمل نشد و عذرش خواسته شد. قابل تامل اینکه جز مردم، هیچ یک از هم لباسان و روحانیون دیگر اعتراض و دلجویی از ایشان نکردند.
۲. بعد از گذشت دو هفته از اخراج بیژن عبدالکریمی و کش و قوس های لغو یا تایید آن، اما هنوز فضای مجازی حول این سوژه و بحث راجع به آن داغ است. برجسته شدن اعتراض ها و نگرانی ها به اخراج ایشان، البته بیشتر متوجه روند و برنامه ای هست که طی آن بسیاری از اساتید مطرح در سال های گذشته اخراج و روند پاکسازی دانشگاه از افراد غیرخودی و مستقل انجام شده است.
۳. سال هاست که انجمن های مستقل کارگران، معلمان، نویسندگان، کانون وکلا و غیره به دلیل مستقل بودن و خارج از نظارت حاکمیت، اجازه فعالیت گسترده و قانونی خود را نداشته اند. بسیاری از این انجمن ها، اصناف و نهادهای مدنی بعد از مدتی نمود و فعالیت چون دوره اصلاحات، نهایت در دوره هایی چون دولت مهرورز به شدت محدود و تحت شدیدترین برخوردها و نظارت ها قرار گرفتند و استقلال و خارج از مشی حاکمیت بودن آن ها تحمل نشد.
در ادامه این مثال ها، می توان موارد دیگری را برشمرد که نشان می دهد در تمام این سال ها، مخصوصا بعد از ظهور دولت اصلاحات، اقلیتی با پی گرفتن برنامه ها و اجرای اقداماتی سعی دارد تمام شاکله حاکمیت را از امر سیاسی تا فرهنگ را یکدست سازد که این مهم امروز به پشتوانه الیگارشی سیاسی در حال تکمیل شدن هست که در ادامه به چند مورد از اقدامات جایگزین اشاره خواهیم کرد:
سال هاست که در حوزه علمیه قم و مراکز مهم در این حیطه، روحانیون برجسته، مستقل و گاهی مخالف به شیوه های مختلف طرد و گاهی نواخته شده اند. در نتیجه تفکراتی از جنس طرفداران مصباح یزدی و جبهه پایداری که تندروی و رابطه مرید و مرادی فصل مشترک همه آن هاست، نمود یافته و امروز رسالت خود را قالب روحانیون منبری و برخی امامان جمعه انجام و جایگزین افرادی چون امام جمعه لواسان می شوند.
در حیطه اموزش، سال هاست که ندای تغییرات گسترده، مخصوصا به نام اسلامی کردن دانشگاه ها و علوم انسانی در جریان است. بعد از تغییرات گسترده در محتوای کتب آموزش و پرورش و دانشگاه ها، حالا مخصوصا در مدارس خیز طلاب برای عهده دار شدن این عرصه و تدریس مخصوصا دروس علوم انسانی هر سال پررنگتر می شود. در دانشگاه، سوگلی های برکشیده اقایان، مخصوصا بورسیه های دوره دکترای دولت مهرورز که زمان خود جنجال زیادی به پا کرد، کم کم با تعهد و به قصد ادای دین سکاندار تدریس و آموزش در قامت هیات علمی شده و جای افرادی چون بیژن عبدالکریمی ها را می گیرند.
در بحث نهادهای مدنی و انجمن های صنفی مستقل، سال هاست با ایجاد بدیل های خودساخته از جنس حاکمیتی و خنثی، به جای مطالبات صنفی و خواست مردمی، جانب اوامر بالادستی شده و اینگونه از سر خود سلب مسئولیت کرده اند.
در تمام این موارد در جهت اهداف و منافع خاص گروهی و تشکیلاتی افرادی تربیت و با جایگزین کردن آن ها به جای افراد مستقل و جناح رقیب، پروژه یکدست شدن ادامه داشته و بعد از خرداد ۱۴۰۰ انتظار می رود بخش های دیگر نیز، بسان امر سیاسی، با این سرعت عملیاتی شود. در نتیجه تعجب برانگیز نیست، ببینبم، امروز افرادی در مسئولیت های کلیدی گمارده شده اند که دیروز از دیوار سفارت بالا رفته و تحت نیروهای خودسر مراسم و سخنرانی به هم می زدند. پس باورکردنی خواهد شد که بیاندیشیم در تمام این سال ها بستر طوری مهیا شده که مغزها و نخبگان فراری شوند تا جا برای خودی ها فراهم شده و شر دلسوزان و آگاهان کنده شود!