✍️ یدالله کریمیپور
مناسبات میان دولتها بر پایه موازنهای از منافع مشترک + تفاوتها + تضادها، پیریزی شده است. در چنین موازنهای، حتی تضادهای فیمابین چنان تراش میخورند که موجبات برخورد و رویارویی آزار دهنده و تنشآفرین نشده و مانع اختلال در مناسبات نگردند.
بهترین نمونه برای اثبات این گزاره، مناسبات چین و روسیه با آمریکای دوره دانالد ترامپ بود. هم چنین مناسبات جمهوری ترکیه با آمریکا و نیز روابط کنونی ترکیه-اسرائیل است.
روشن است که منافع مادی ملت- دولتها، هیچ گاه یکسان و کاملا در راستای هم نبوده، نیست و نخواهد بود. زیرا تفاوتهای فرهنگی و تفاوت در هدفهای ملی، مانع همپوشی منافع کشورها میشوند. ولی چنین تفاوتهای بدیهی، نمیتوانند بر نیازهای مشترک و همکاری کشورها سایه اندازند. به دلیل همین اصل اشتراک منافع است که همواره و در نهایت سرنوشت همه منازعات و جنگها بی کم و کاست، پشت میز مذاکره رقم خورده است.
این تنها حکومتهای نابالغ، آرمانخواه و یا بازیچه قدرتهای بزرگند که در مناسبات خارجی، در پی بزرگ کردن تضادها و نادیده گرفتن اشتراکات میباشند.
امروزه روز، شوربختانه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران به چهار دلیل از این قواعد طبیعی پیروی نمیکند:
۱- آرمانگرایی تخیلی و بلکه سیندرلایی، مانع دیدن واقعیتهای زمخت جهان سیاست، از سوی تصمیمسازان شده است؛
۲- دوری از غرب، ناگزیر و اندک اندک، بستر گرایش به چین-روسیه را پهن کرده است. این دو، به ویژه روسیه نیز، با بهترین شکل ممکن بارها با مهره ایران، در جهت دستیابی به منافع خود استفاده کردهاند؛
۳- ایرانیان جایگاه و نسبت خویش و دولتشان را در جهان سیاست، بسیار بسیار بیش از اندازه قدرت ملی خود برآورد کرده و از دیگر دولتها نیز میخواهند، به دلیل همین قدرت نداشته و خیالی و نوستالوژیک، برایشان احترامی در حد قدرتی بزرگ قائل شوند؛
۴- جمهوری اسلامی خواسته یا نخواسته، آگاهانه یا ناآگاهانه، در مناسبات خارجی خود در آفرینش و بزرگ کردن سه گونه تضاد نقشآفرینی کرده است:
-تضادهای مذهبی؛
- تضادهای امنیتی؛
- و تضادهای حقوقی.
توقف، غوطهور شدن و فروفتن در گرداب این تضادهای خود ساخته و یا خود بارور ساخته، تعدیل نکردن خواستهها و صیقل نزدن به اصطکاکها در مناسبات، به نفع سازش، همزیستی آشتیجویانه، احترام متقابل، همگرایی و همکاری، موجبات رسوب این تضادها و ایستایی، بیجانی و مردگی استراتژی سیاست خارجی جمهوری اسلامی شده است. تضادهایی که تا ۴۲ سال پیش وجود نداشته و یا دستکم نادیده گرفته می شدند.
کمترین گمانی ندارم که جمهوری اسلامی، با تداوم تاکید بر این تضادهای سه گانه و نیز آرمانگرایی، روسوفیلی و چینوفیلی، تمرکز نکردن بر منافع ملی و قبول نکردن تفاوت های فرهنگی درون-برونی و در پیش نگرفتن رویه سازش و همراهی عقلانی با قدرتهای بزرگ، ایران کهن را به قهقرا، ناتوانی و بلکه درهم شکستگی راهبر خواهد شد.
از هم اکنون نشانههای این پسرفت هویدا شده است: تا ۲۰۲۰، جمهوری اسلامی ایران، از دیدگاه شاخص های فراتوسعه، بین ۱۴۷ کشور جهان، در رتبه ۱۱۴ قرار گرفته بود و بیشینه تا ۱۰ سال آینده، به رتبه ۱۲۲ نزول خواهد کرد. کوتاه آن که اگر مقوله توسعه، نردبانی ۱۰۰ پلهای پنداشته شود، ایران امروز در پله ۳۰ام آن است. یعنی برای دستیابی به بالاترین پله نیازمند صعودی ۷۰ پلهای است. ولی شوربختانه به دلیل انزوای جهانی، جهت پیمایش ایران، نسبت به دیگر ملل، رو به پلههای پایین است.