✍️رستم شجاعی مقدم
اصولا وقتی ایدئولوژی یا تصورات فردی حکام مبنای سیاست گذاری قرار می گیرند تحقق نیازها، عینیت ها و اهداف یک جماعت ابدا ممکن نخواهند شد مگر آنکه حوزه و ساختار اجرایی کاملا تفکیک شده و مصون از دست درازی نیروهای ایدئولوژیک باشند.
علاوه بر این زمانی که ایدئولوژی تقدیس خود را با زور اسلحه و فتوای مرگ تحمیل می کند دیگر راه تحقیق علمی و تذکر عقلایی نیز بسته شده و سیاستها از مقتضیات کشور و نیازهای مردم روز به روز فاصله می گیرند.
عارضه دیگر ساختارهای ایدئولوژیک این است که یک حصار مقدس بر نیروهای خودی احداث می کنند که عملا ارتباط آنها با جامعه علمی و محافل عقلی را قطع می نماید و در نتیجه نیروهای برگزیده ساختار بی سواد می مانند.
(ناگفته نماند ایدئولوژیهای غیر مذهبی عوارض منفی کمتری در سیاست برجای می گذارند، زیرا این ایدئولوژیها زمینی، غیر مقدس، خرد پایه و نقدپذیر متولد شده اند وعملا محصول بحث و جدلهای نخبگان علمی بوده و برای پاسخ به نیازهای جماعت مطرح شده اند.)
اکنون ایران ما با شرایط ژئوپلتیک خاص خود که امکان بی طرفی و انزواگزینی درجهان بین الملل را از آن سلب می نماید گرفتار سیاستگذاریهایی شده است که به طور بنیادین قابلیت انطباق بر ضرورتها و نیازهای کشور را ندارند و با تقدیس ایدئولوژیک لعاب کاری شده اند.
شکاف بین سیاستگذاریهای حکومتی و ضرورتهای حیاتی کشور به مرحله بسیار خطرناک خود نزدیک شده است، با این حال بهترین راه علاج هنوز هم می تواند بازگشت حکومت به راه عقلانیت و پذیرش برآیندی از خرد اجتماع به شمول نخبگان همه اقشار مردم باشد!