پایگاه خبری / تحلیلی نگام – 28 تیر ۱۳۰۶؛ 94 سال پیش در چنین روزی سیمین بهبهانی در تهران زاده شد. سیمین بهبهانی میگوید: «زانگه که زبان از پی گفتار گشودیم، تا دامنه عمر سرودیم و سرودیم».
پدر و مادر سیمین بهبهانی نویسنده، سراینده و روزنامهنگار بودند. سه ساله بود که به کودکستان آمریکاییها رفت: «از همان دو سه سالگی تا این حد قدرت تشخیص وزن داشتم که “سلطان” را مخفف کنم و بخوانم: گلِ زردم، تانِ گلها، تانِ گلها، تانِ گلها».
زودهنگامتر از معمول، دبستان و دبیرستان را به پایان رساند و ۱۸ ساله بود که به مدرسه عالی مامایی رفت ولی یک سال پس از آن به اتهام مقاله انتقادی علیه ناهنجاریهای مدرسه اخراجش کردند.
سیمین بهبهانی در 24 سالگی نخستین جُنگ سرودهها و دو داستان کوتاهش منتشر شد: «از ۱۲ سالگی چند بیتی سر هم می کردم. در ۱۴ سالگی شعرهایی سرودم که در مدرسه خواندم و تشویق شدم»
«ای توده گرسنه و نالان چه میکنی؟
ای ملت فقیر و پریشان چه میکنی؟»
۲۴ ساله بود که دبیر ادبیات شد: «از سال ۱۳۳۰، 30 سال از بهترین سالهای عمر به تدریس در دبیرستانهای دخترانه پرداختم. با آن که میتوانستم قاضی یا وکیل باشم، از قبول هر شغلی جز تدریس سر پیچیدم. من شاعر بودم و معلم».
سیمین بهبهانی در 35 سالگی رشته حقوق را در دانشگاه تهران به پایان رساند و ۳۸ ساله بود که به عنوان ترانهسرا و سپس عضو شورای شعر و موسیقی همکاری با رادیو ایران را آغاز کرد.
او به گواه آگاهان ادبیات، غزل فارسی را دگرگون کرده و شاید از نو ساخته باشد.
بهبهانی بیش از 40 وزن ناشناخته یا کمشناخته را به کار برده و این سبک را از اظهار عشق مردان به زنان بیرون آورده است. وزنها غزلهای او به ریتمهای لنگ هفت هشتم و پنج چهارم در ترانههای بومی میمانند.
در غزلهای او مرد عاشق رویایی مجرد نیست بلکه همسر دلبند یا معشوق سراینده است:
«ستاره دیده فروبست و آرمید بیا
شراب نور به رگهای شب دوید بیا
به گامهای کسان میبرم گمان که تویی
دلم ز سینه برون شد ز بس تپید بیا».
زن در سرودههای او همسر، دختر، خواهر مادر یا معشوقه شرمگین نیست بلکه کولی پرشور ستیزندهای است که معشوقش را برمیگزیند و بر بیدادگریهای اجتماعی میآشوبد:
«چون غزالان خانگی، بندی خواجه نیستی
جان آهوی دشت را الفتی با حصار نیست».
سیمین بهبهانی در ۸۷ سالگی در زادگاهش درگذشت.