✍️نصرت الله محمودزاده
آنروزهای پایانی جنگ که عراق مثل آب خوردن از ما زمین، شهید و اسیر میگرفت، از فاو تا بلندیهای غرب یک نفس تاخت. من در جریان این ماجرا که شبیه روزهای اول جنگ بود، در اغلب عملیاتها حضور داشتم و بیپرده مینوشتم، اما وقتی به خاکریز مقاوم جام زهر رسیدم، تمام آن یادداشتها را بایگانی کردم.
هاشمی به جماران رفت و با جسارت به امام گفت که در جبههها چه میگذرد. سردار جنگ هم نیاز «میدان» آنروزها را در نامهای تقدیم امام کرد که برای تداوم جنگ باید تمام مملکت را روانه جبهه میکرد.
از تنگه ابوقریب که عقب نشینی میکردیم، متوجه شدیم امام با چه جسارتی آبرو گذاشت و با جام زهر جنگ را جمع کرد.
امروز اما حس میکنم داریم تصویر همان روزها را با شکلی دیگر در ماجراهای ۱۴ خرداد امسال مشاهده میکنم.
-سردرگمی مردم از نحوه ورود به انتخابات
-فریاد رهبری از جفایی که شد
-تفسیر مشکوک شورای نگهبان از این جفا
-مشاهده مردم از نامزدهای بیبرنامه به عنوان رجل سیاسی در مناظرهای شبیه آرایش نظامی در روزهای پایانی جنگ.
-اخبار درام از وین، تلاش برای خروج رئیسی از لیست تروریستهای امریکا که اگر موفق نشوند، ایشان حق خروج از کشور را ندارد.
-هجوم تبلیغات به شیوه ۱۲ سال قبل که خروجیاش هیج شباهتی با شهید رجایی نداشت.
-دولت را در حضور رئیس دستگاه قضا تهدید کردن
عدم شرکت در انتخابات را به منزله گناه میدانند، اما نمیگویند که مردم چگونه با فرماندهی این قحطالرجال بیتجربه، همزمان به جنگ استکبار و اهریمن فقر در دل تحریم بروند.
کسی هم نیست که چون حاجقاسم بگوید«بیایید» اینها از دور میگویند«بروید به جنگ فقر»
وزیر نیرو؛ آیا میشود در ساعت ۱۷-۲۰ سهشنبه برق سراسر کشور را قطع کنید تا ملت به جای شنیدن وعدههای مفت، چند ساعت در تاریکی فکر کنند؛
آه از تاریکی شبهای عملیات. در تاریکی ذکر بگو، فکر کن، ذکر، فکر، شک، توبه، باز هم ذکر، تا که از خدای خشن جهل عبور کنیم و به خدای مهربانی، رحمت و بخشنده برسیم.
خاموشش کن وزیر نیرو؛ تا به جای سرگرم شدن با سیرک مناظره، با خود خلوت کنیم تا بلکه راه آزادسازی «خرمشهر ۲۸ خرداد» را پیدا کنیم.
این فیلم تصویری است از چینی که ۲۵ سال قبل ۵۰۰ میلیون گرسنه داشت و امروز کیش را ۲۵ ساله از ما میطلبد.
به نامزدها نشان دهید تا بروند پی کارشان، بلکه عضو شورای روستای دوقوزآباد شوند
آه ای روزگار، اُف بر تو
که گهی بدخیم و گاه خوش خیمی،
تو چه بیمعرفتی در سحر بیرمقی،
ما نخواهیم دگر خوشبختی را
دور کن این همه کرکرسها را،
و صدای جغد از حلقوم ریا.