مرد مجرد یا همسر از دست داده، در قوانین حقوقی کشورمان هیچ منعی برای ازدواج مجدد ندارد. هیچ قانونی نیز وجود ندارد که به شکل غیرمستقیم مانع از ازدواج مجدد وی گردد. اما مرد همسردار براساس آیة صریح قرآن، می تواند به شرط عدالت، تا چهار همسر اختیار نماید. قرآن کریم هم می فرماید:«فانکحوا ما طاب لکم من النساء مثنی و ثلاث و رباع، فان خفتم الاتعدلوا فواحده او ما ملکت ایمانکم ذلک ادنی الا تعدلو؛پس آن کس از زنان را به نکاح در آورید که شما را نیکو و مناسب با عدالت است. دو یا سه یا چهار و اگر بترسید که چون زنان متعدد بگیرید، راه عدالت نپیموده و به آنها ستم کنید؛ پس تنها یک زن اختیار کرده یا چنانچه کنیزی دارید به آن اکتفا کنید که این نزدیکتر به عدالت و ترک ستمکاری است.
بر اساس آیه فوق، استنباط شده است که: ازدواج مجدد حق شرعی هر مسلمان است. و مرد مجاز است تا چهار همسر دائمی اختیار کند، بدان شرط که بتواند عدالت بین زوجات را رعایت نماید. مردی که از احتمال ستم و بی عدالتی بین همسران خود بیم دارد، طبق سفارش آیه نباید بیش از یک همسر اختیار کند و باید به همان یک همسر یا کنیزی که دارد اکتفا نماید.
مرد در صورت تمکن مالی، ازدواج مجدد، حق شرعی اوست. و در دعوی مربوط به ازدواج مجدد، دادگاه برای احراز قدرت مالی زوج، باید رسیدگی کافی انجام دهد. البته اگر زوج بدون رضایت زوجه اقدام به ازدواج مجدد نماید، مطابق ماده 11 قانون حمایت خانواده، زوجه حق طلاق دارد.با وجود رضایتنامه رسمی زوجه، ازدواج مجدد، احتیاج به رای دادگاه ندارد. ولی رای دادگاه به ثبت واقعه ازدواج مجدد که بدون حضور زن اول صادر شده باشد، قانونی نیست. نشوز و اثبات عدم تمکین زوجه به نحو غیرمشروع موجب تجویز ازدواج مجدد برای زوج است». و اگر زوجه حاضر به تمکین باشد، درخواست ازدواج مجدد زوج مردود است. اگر زوجه حاضر به تمکین نبوده و برای طلاق هم حاضر به انصراف از مهریه نباشد، درخواست ازدواج مجدد زوج، قانونی است.
شرایط ازدواج مجدد زن:
در قوانین حقوقی کشورمان که برگرفته از احکام فقهی اسلام است، زن، مادام که همسر دارد، برخلاف مرد، نمی تواند ازدواج نماید. ازدواج مجدد، تنها برای زنان مجرد مطلقه و بیوه، آن هم پس از سپری شدن ایام عده، تجویز شده است. اما با وجود تجویز ازدواج مجدد برای اینگونه زنان، قوانین حقوقی بصورت مستقیم و غیرمستقیم، موانعی را بر راه ازدواج مجدد زن بوجود آورده اند که این موانع تحدید کننده، مانع از تشکیل مجدد زندگی خانوادگی زن می شوند.
براساس قوانین حضانت، ازدواج مجدد زنی که از همسر اول خود دارای فرزندانی است، موجب سلب حضانت فرزندانش از وی می شود. و این یکی از قوانینی است که به صورت غیرمستقیم زن را از ازدواج مجدد منع می کند. زیرا زن برای از دست ندادن حضانت فرزندانش مجبور است رنج تنهایی را بر دوش کشیده و از ازدواج مجدد سرباز زند و خود را از تشکیل زندگی دوباره در ایام جوانی محروم نماید.
ناگفته بر همه پیداست اثرات سوء روانی، اجتماعی، اقتصادی این امر بر زن تا به چه حد است و گاه جبران آن امری بس مشکل است. در صورتی که ازدواج مجدد مردِ مطلق، با وجود داشتن فرزندان، موجب سلب حضانت از وی نمی شود. اگر قانونِ عدم ازدواج مادر در حین حضانت، به جهت مصالح طفل است، این سوال مطرح می شود که چگونه آثار سوء وجود ناپدری در قانون در نظر گرفته شده است، ولی وجود آثار سوء با حضور نامادری در نظر گرفته نشده است؟ در صورتی که آنچه از بدرفتاری نامادری در ازدواج های دوم می بینیم و می شنویم، بسیار بیشتر از آن است که در مورد ناپدری می شنویم.
همانطور که گذشت برخی قوانین مدنی کشورمان، مواد قانونی را به گونه ای صادر نموده است که انجام و عدم انجام آن هریک به شکلی برای زن مشکلاتی را ایجادمی نماید و زنان در بسیاری موارد حاضرند از ازدواج مجدد چشم بپوشند و مشکلات ناشی از این چشم پوشی را تحمل نمایند. پس باید درصدد چاره ای در این زمینه باشیم.
آنچه طلاق را به معضلی اجتماعی برای زنان بدل کرده، وجود پدیده تجرد ناخواسته دختران است که ناخودآگاه شانس ازدواج مجدد برای زنان مطلقه را کم کرده و مطلقه ها را به زنانی بدل میکند که تنها داوطلبانی برای ایجاد روابط جنسی دارند و نه ازدواج .طلاق یک بحران اجتماعی است چون عوارضی به شدت اجتماعی دارد. امروز ما در جامعه ای زندگی می کنیم که متاسفانه معضلی به نام تجرد ناخواسته دختران وجود دارد. یعنی دختران بسیار خوبی آماده ازدواج هستند، اما برایشان پسران آماده ازدواجی وجود ندارد. در چنین جامعهای یقینا آمار بالا و 35 درصدی طلاق و اضافه شدن زنان جوان مطلقه به دختران مجرد، ایجاد بحران می کند.
در گذشته های نه چندان دور، مطلقه های جوانی که فرضا 24 تا 26 سال داشتند، بالاخره بعد از مدتی صبر کردن حتما با مردی 31 یا 32 ساله ازدواج می کردند که یک یا دو بچه
هم داشت. اما امروز به خاطر پدیده تجرد ناخواسته دختران، حتی مردان مطلقه 47- 48 ساله، به راحتی میتوانند با دختران مجرد ازدواج کنند و دختران 31 -32 سال به راحتی داوطلب ازدواج با این اشخاص هستند. طبعا مردان مطلقه هم ترجیح می دهند با دختر ازدواج کنند تا زن مطلقه ای که ممکن است تجربه تلخ شکست قبلی را وارد زندگی بکند. بنابراین مطلقه های جوان ما متاسفانه جزو آمار زنانی می شوند که داوطلبان زیادی برای رابطه جنسی دارند، اما هیچ داوطلبی برای ازدواج و تشکیل زندگی ندارند
زنان مطلقه هم نهایتا، امکان ازدواجی مجدد برای خود نمی بینند. گاهی معشوقه مردانی متأهل می شوند. به این ترتیب، زمینه اخلاقی جامعه متزلزل می شود و خیانت به همسر، پدیده ای می شود که بالاترین آمار علت طلاق را به خود اختصاص می دهد؛ مسئله ای که از زمان بالا رفتن آمار طلاق و پدیده تجرد ناخواسته، شایع شد. پس امکان به انحراف رفتن زنان مطلقه وجود دارد! در نتیجه عواملی فوق، زنان مطلقه ما جزو کسانی شدند که خیلی کم، داوطلبی برای ازدواج دارند.
اجازه همسر اول در ازدواج مجدد
اسلام، داشتن چهار همسر دائمی را به طور هم زمان برای مرد جایز می داند. ازدواج مجدد مرد، در حالی که زن دائمی دارد در غیر از برادر زاده و خواهر زاده،مشروط به اجازه همسر اول نیست اما اگر زن در عقد شرط کند که همسرش زن دیگری نگیرد به نظر برخی از فقها، این شرط صحیح است و زوج نباید تخلف کند.
البته در قانون جدید حمایت از خانواده این گونه آمده است:
مرد نمی تواند با داشتن زن دائم، همسر دیگری اختیار کند مگر اینکه در این شرایط باشد:
1. رضایت همسر اول؛
2. عدم قدرت زن اول به ایفای وظایف زناشویی؛
3. عدم تمکین زن از شوهر؛
4. ابتلای زن اول به جنون یا دیگر بیماری های صعب العلاج؛
5. محکومیت زن به زندان؛
6. ابتلای زن به هرگونه اعتیاد به مواد افیونی و مخدر؛
7. عقیم بودن؛
8. ترک زندگی توسط زن و… .
از طرفی با توجه به شرایطی که در عقد نامه های فعلی ذکر شده، از جمله شرایطی که زن می تواند درخواست طلاق بدهد این است که مرد بدون رضایت زن اول بخواهد زن دومی بگیرد.
حال راهکار برای ازدواج مجدد چیست؟ شکستن قبح ازدواج مجدد، شاید اولین گام باشد. باید این زنان به ازدواج مجدد تشویق شوند و نگرش منفی به این موضوع را در جامعه از بین ببریم. از طرفی مهارت های زندگی و حرفه یی را در زنان توسعه دهیم. نقش رسانه ها را در این مهم، موثر و تعیین کننده است. و باید برای بقای خانواده، خانه داری را به عنوان یک شغل و ارزش در جامعه نهادینه کنیم.