پول کثیف
گور پدر پول! که ما را به هدر داد
هم حرص فزون خواهی و هم خون جگر داد
شد سکه به تدبیر نیاکان بشر، ضرب
اما هوس جنگ به ابنای بشر داد
بذری است که آن را چو کسی در دل خود کاشت
جز کینه نرویید اگر برگ و ثمر داد
خشکاند ز انبوهی خود دست سخاوت
پاکان جهان را چه بسا دامن تر داد
صد فتنه برانگیخت میان زن و شوهر
عشاق چه بسیار که از عشق حذر داد
افروخت بسی آتش کین در دل دختر
از سهم کلانی که فلانی به پسر داد
هم فاصله انداخت میان دو برادر
هم خون به دل مادر و هم دق به پدر داد
ما را که پی مشهد و حج و عتباتیم
تا ترکیه و چین و دبی، حرص سفر داد
آموزش رندی به مدیران و مریدان
در هر دو سر میز پی کیسه ی زر داد
بسیار چپی را که فرستاد پی راست
بس راستیان را پی چپ میل گذر داد
چون فاقد آنیم، به ارگان و ادارات
صد وعده ی بیهوده به اما و اگر داد
در ثانیه ای نیز به امضای مقامات
با چشمکی انگیزه ی ترتیب اثر داد
خود با ژن مرغوب درآمیخت به میلیارد
صنار به اکراه به اصحاب هنر داد
این قدر مگو پول هدر رفت چه پولی؟
این پول کثیف است که ما را به هدر داد!