اساس ملک ندارد دوام بی مردم
که نظم می دهد از کف، نظام، بی مردم
به توده ها و به اقوام تکیه باید کرد
که شهد مُلک نگیرد قوام بی مردم
اگر چه صاحب عصمت به امر حق باشد
مجال حکم نیابد امام بی مردم
حذر کن از شب تاریک ظلم، چون تاریخ
به حاکمی نکند احترام، بی مردم
خمار و خوش سر راحت به بالشت مگذار
که خواب امن، خیالی است خام بی مردم
به زور و قوت بازوی خویش غره مشو
که هست قوت اندام، دام بی مردم
عمارتی نشود ماندنی بدون ستون
امارتی نشود مستدام بی مردم
اگر چه مال، حلال و حساب باشد پاک
شود خزانه به حاکم، حرام بی مردم
به مشت خاک نیرزد اگر به کس بدهند
زمام گنبد فیروزه فام بی مردم
چه جیغ ها که وزد مثل باد هرزه به دشت
چه تیغ ها که خزد در نیام بی مردم
خلاصه نزد مقامات، این عریضه بخوان:
که برقرار نماند مقام بی مردم