نوشت : گل
و با خود اندیشید
با گل به استقبال تفنگ می رویم
و سربازانش را متقاعد می کنیم که بهار نزدیک است
چند تیر هوایی از ذهنش گذشت
شاخه ی گل پشت سطرهای سرد سنگر گرفت
و بهار از پنجره گریخت
نوشت : قلم ، بوسه ، لبخند
و با خود اندیشید
با همین کلمات او را از پای در می آوریم
و با بوسه و لبخند ، پیروزی را جشن می گیریم
گلوله ای از ذهنش گذشت
قلم نقش بر زمین شد
لبخند برلبانش ماسید
و دیکتاتور برایش بوسه فرستاد