شبیه ِمرده می مانیم و این تلقین ِخوبی نیست!
بدین سان زندگانی،ساز ِآهنگین ِخوبی نیست
تمام ِعمرمان را وقف ِرویاهای خود کردیم
ولی این شیوه اصلا،منطق و آیین ِخوبی نیست…
عجب پندار ِنا مفهومی از دنیای ِخود داریم
تماشایی گمان کردیم و این تخمین ِخوبی نیست!
اسیر ِنقش و رنگ ِظاهر ِدنیای خود بودیم،
ولی دنیای ما نقاشی رنگین ِخوبی نیست
هزاران درد بی درمان و دارویی نمی یابیم
مسکن ها برای دردمان تسکین ِخوبی نیست!
سوار ِاسب ِمردم می شویم و خرده می گیریم
ولیکن صاحبش میداند این زین،زین ِخوبی نیست…
«دراین شهری که مردانش عصا ازکور میدزدند،»
به مردان تکیه کردن،شک نکن تضمین ِخوبی نیست!
و در جایی که قرآنها به روی نیزه ها رفتند
یقین دارم مسلمانی در آنجا دین ِخوبی نیست