✍️عزیز قاسم زاده
حاکمان نظام جمهوری اسلامی از اواسط دهه هشتاد بدین سو و به ویژه از نیمه دوم دهه نود،بیشترین همت خود را مصروف مبارزه با فرودستان و مستضعفان و رنجورانی نهاده اند که در ابتدای انقلاب وعده پوپولیستی سپردن حکومت دست آنها،انتظارات دیگری را از نحوه زمامداریشان، نزد افکار عمومی ترسیم کرده بود.
در سه دهه نظام جمهوری اسلامی برای دفاع از حذف منتقدان سیاسی،نویسندگان و دگر اندیشان،اعدام های ابتدای دهه شصت و سال ۶۷، تمام ادعایش این بود که مخالفان نظام جمهوری اسلامی می خواهند این نظام حامی مستضعفین و تهیدستان را به تعیش طلبان بی درد و غرب گرایان مرفه طلب تحویل دهند و ما چنین اجازه ای را نمی دهیم.
اگر سرکوب اسلام شهر و قزوین در دوره اول ریاست جمهوری هاشمی را استثنا کنیم،حذف جریانات سیاسی و رهبران فکری و دینی و فعالان سیاسی عمدتا با حربه دفاع از محرومان و خون شهدای دفاع مقدس توجیه می شد اما از نیمه دهه هشتاد و پس از سرکوب اعتراضات سیاسی ۸۸ بدین سو نوع برخوردهای شکل گرفته نشان می دهد که حاکمیت در کلیت خود عزم جزم کرده تا به صورت عریان به سرکوب رنجوران و دردمندان مشغول باشد که آخرین آن کشتار بی رحمانه کارگران سوختبری است که با ریسک بالای خطر برای ۳۰ هزارتومان،جان خود را در کف دست به قمار مرگ می سپرند.
دردناک تر آنجاست که مقامات حکومتی در حالی دستور شلیک را به این کارگران نان آور صادر می کنند که جلوی چشم انبوه بلوچی های بیکار و مستضعف، کامیون های نفتکش بدون هیچ نظارتی و در کمال امنیت، سوخت را به خارج از مرزهای ایران منتقل می کنند و هیچ نیرویی با آنها مقابله نمی کند.
در یک تقسیم بندی کلی چنانچه گفتم وضعیت حکمرانی کنونی را باید شلیک سمت رنجوران نام نهاد حال این شلیک می خواهد از جنس همان گلوله ای باشد که مستقیم در آبان ۹۸ به سمت معترضان و یا در حادثه سراوان به سوی سوختبران با هدایت مراکز خاص انجام گرفت. در یک روند کلی نوع مواجهه حاکمیت را در سرکوب رنجوران چنین می توان تقسیم بندی نمود:
۱_برخورد و سرکوب جنبش کارگری و رهبران و نمایندگان شاخص آن(منصور اسانلو،رضا شهابی،جعفر عظیم زاده،اسماعیل بخشی،سپیده غلیان،شاپور احسانی راد نمونه هایی از این برخوردها به حساب می آیند.)
۲_برخورد و سرکوب جنبش صنفی معلمان ایران به شکل توبیخ،انفصال،تبعید و زندان(رسول بداقی،محمود بهشتی لنگرودی،علی اکبر باغانی،اسماعیل عبدی،محمد حبیبی، حمید رحمتی و محمد رضا رمضانزاده شاخص ترین کنشگران صنفی هستند که طی این سالها زندان یا تبعید و یا هر دو را توامان تجربه کرده اند.
۳_برخورد مستمر نیروی انتظامی با کولبران در کنار خطراتی که همیشه آنها را در معرض خطر قرار می دهد بدون اینکه حکومت کمترین مسئولیت اخلاقی و یا حقوق شهروندی برای آنها قائل باشد را باید دسته سوم شلیک علیه رنجوران بنامیم.
۴_سرکوب اعتراضات دی ماه ۹۶ و به ویژه کشتار بی رحمانه معترضان آبان ۹۸ به روایت صدها دوربین ثبت شده را باید اوج شلیک علیه رنجوران نامگذاری کرد.
۵_پنجمین شاخصه شلیک علیه رنجوری، برخورد با جمعیت مردمی امام علی است که وزارت کشور دولت تدبیر و امید برای انحلال آن پیش قدم شد.جمعیتی که در کارنامه بیست ساله موفق خود،۴۴ مرکز برای کودکان با شرایط دشوار در اقصی نقاط کشور تاسیس کرد، برای صدها زن اشتغال ایجاد کرد، ۵۳ نوجوان محکوم به قصاص را از مرگ نجات داد و به زندگی سالم بازگرداند و ۲۰ مدرسه در مناطق محروم ساخت و به روستاهای دورافتاده آبرسانی کرد، نهایتا با دستگیری هیئت موسسان و درخواست انحلالش توسط وزارت کشور علی رغم کارنامه قابل دفاع جمعیت، دلیل دیگری بر شلیک علیه رنجوران از سوی حاکمیت محسوب می شود.
۶_شلیک مستقیم گلوله به سوی سوختبرانی که در منتهای تنگدستی و گرسنگی برای نجات خود و خانواده هایشان با آگاهی از ریسک بالای مرگ در قبول این شغل،چاره ای جز قبول این مسیر خطرناک ندارند،عریان ترین شکل شلیک علیه رنجوران محسوب می شود.
جمهوری اسلامی اگر مشاورانی خردورز می داشت،عواقب چنین تصمیمات خطرناکی را برای حاکمان گوشزد می کردند تا بیش از این به جنگ با فقرا نکوشند و بر آن فخر نفروشند.میخانه سیاست ورزی اگر ساقیان صاحب نظری می داشت،دست کم اگر سیاست و ملک داری را به چشم اخلاق وظیفه گرا در حق رعایا نظر نمی کرد،به تدبیری راستین چنین قصور حداکثری را به جنایتی آشکار در روز روشن پیوند نمی زد.ماهی را فقط در ضرب المثل می توان هر آیینه از آب گرفت و گفت تازه است.اما در سیاست و حکمرانی چنین ضرب المثلی مصداق ندارد و تغییر هر رویکرد نادرست را به فردا سپردن بسیار دیر است.باید هشدارهای عبدالحمید را به جد شنید.
درد فقر و گرسنگی با سرکوب خاموش نمی شود بلکه شعله هایش وقتی از تل خاکسترش برخیزد،فروزان تر از پیش می شود و ای بسا دامن آتش افروزان واقعی را در غایت نهایت بسوزاند.