پایگاه خبری / تحلیلی نگام _ ۱۰ آبان ۱۳۰۳: ۹۶ سال پيش در چنين روزی مرتضی احمدی در تهران زاده شد. “در نظرخواهی برنامه شما و راديو از مردم در سال ۱۳۵۶ محبوبترين هنرپيشه شناخته شدم”.
مرتضی احمدی در خانواده باورمندی رشد كرد: “پدرم سقطفروشی داشت و دستش به دهانش میرسيد. من چون صدای خوبی داشتم، از ۱۲ سالگی در ماه محرم نوحهخوان و در ماه رمضان موذن محل بودم”.
شش ساله بود كه به مكتب رفت ولی يك سال بعد او را به دبستان منوچهری فرستادند. او بيش از آن كه حواسش به دبستان و دبيرستان باشد، شيفته بازيگری و خوانندگی و ورزش بود:
“۱۶ ساله بودم كه به زورخانه كُردان مراجعه كردم و دو سه سال متوالی صبح و بعد از ظهر به ورزش سنتی میپرداختم. يك جفت ميل زورخانه خريدم كه هنوز دوست و همنفس باصفای من است. به فوتبال هم علاقمند شدم و يكی از بهترين فوتباليستهای آموزشگاههای تهران شدم”.
هنوز شاگرد دبستانی بود كه يك نقش كمدی را در نمايشنامه “زيرگذر” كه ناظم دبستان نوشته بود، به او دادند: “اغلب ترانههای خوب آن زمان را حفظ میكردم و اكثر اوقات زمزمه زير لبم بود كه اين زيربنای آينده من شد”.
۱۸ ساله بود كه با دوستانش “تماشاخانه ماه” را گشود و سال بعد در تئاتر فرهنگ “پيشپردهخوانی” را آغاز كرد و از معروفترینهای اين ترانههای پيش از اجرای نمايشنامه اصلی شد.
۲۰ ساله بود كه مشهورترين اين پيشپردهها ترانه “گلپری جون” را با همكاری مهين بزرگی خواند:
“شعر و آهنگش از اصغر تفكری بود. پس از گذشت نيم قرن باز هم زمزمهگويان زيادی دارد و من متحيرم كه اين ترانه بیمحتوا چطور میتواند در قشرهای مختلف نفوذ داشته باشد”.
در همان سال اين ترانه از راديو ايران پخش و همكاری او با راديو تا بروز انقلاب ۵۷ آغاز شد: “عده زيادی از هموطنان آگاهند كه نقشهای سنتی مثل بچهمرشد، پردهخوانی، بیات تهران، ضربیخوانی، بحر طویل و اجرای قطعات كوتاه فروشندگان تهران قدیم، شگرد خاص من بوده است”.
او در گردآوری و شناساندن ترانهها و ضربیهای روحوضی بهویژه جنوب تهران تلاش بسیار كرد و جز اجراهای رادیویی و تئاترال چند اثر نوشتاری هم در این زمینه به چاپ رساند.
آخرین كار او روایت خاطراتش با نام “من و زندگی” است كه در آن با صمیمیت و سادگی كه گاه به سادهلوحی میگراید، از توده مردم جنوب تهران دفاع میكند:
“تقصیری نداشتیم. طوری بارمان آورده بودند كه فكر نكنیم. این هدف حسابشده آنها بود كه ما جوانها ساكت و ضایع شویم و سرانجام متعفن و دور انداختنی”.
مرتضی احمدی در ۹۰ سالگی در زادگاهش درگذشت.