خانم “شهرنوش پارسیپور” نویسنده ۷۳ سالهی کتابهای «طوبا و معنای شب» ، «زنان بدون مردان»، «سگ و زمستان بلند». و چندین مجموعه داستان کوتاه، با داشتن بیش از بیست کتاب، که به زبانهای مختلف دنیا ترجمه شده، در حال حاضر در آمریکا زندگی میکند. چند روز پیش او در فیلمی که بر روی صفحهی فیسبوک خود منتشر کرده، از مصائب زندگیاش میگوید و از رویای خانهای حرف میزند که به دلایل مختلف از زندگی با پسرش در آن محروم مانده است. او از مخاطبهای فیسبوکی خود میخواهد اگر امکان مالی دارند برای خریدن خانه به او کمک کنند. البته ایشان این کمک را – همانطور که خودش میگوید – در رویاهایش میبیند.
خانم پارسیپور که در دوران پهلوی کمتر کسی از مصائب زنان آگاه بود، از زُمره افرادی به شمار میرود که در این زمینهها فعالیت میکرده و به دلایل ناآگاهی عمومی و تابو بودن مسائل زنان در اجتماع(بحث بر روی صحبت از پردهی بکارت و مسائل زنان در آن دوره)، متحمل سختیهای بسیاری از سمت حاکمیت شده، اما هیچگاه از نگاه تابوشکنانهی خود عقب ننشست. ولی متاسفانه، با شکلگیری رسانههای اجتماعی، آنچه عقب نشست، نگاه موشکافانه و پیشرو، پیرامون مسائل زنان بود. از همینروست که، توجه مخاطبان عمومی به نقاط دیگر و البته سطحی معطوف شد و جفای ناعادلانهی تاریخ برای شهرنوش پارسیپور و همقطاراناش، رقم خورد. حال او در هفتادوسهسالگی با خطی از رنجی عمیق در چهرهاش، مجبور شده از خود فیلمی تهیه کند و در دل غربت، جز رویای داشتن یک مامنگاه نداشته باشد.
این فیلم یک سند تاریخی در زمانه ما هست که بی عدا لتی این دوره ازتاریخ را متذکر میشود. از ساختاری که یک وجود نازنینی مثل شهرنوش پارسی پور را به این خواهش و کمک ناچار میکند، چه باید کرد؟
جمهوری اسلامی ایران، در چهل سال گذشته، به طرق مختلف، بانی جلای وطن بسیاری از هنرمندان در طول حیاتاش شده است.