✍️تقی رحمانی
داستان تلخی است چرا که ما شکست خوردیم، ان که ما را شکست داد پیروز شد اما خود هم موفق نشد.
داستان اصلاحات و کنش انتخاباتی است. به خصوص بعد از سرکوب جنبش سبز از سال 1388 در سال 1392 و 94 و 96 برای این که راست را عقب بزنیم و امید در جامعه را زنده کنیم در انتخابات شرکت کردیم. اما نتیجه را واگذار کردیم.
اقای خامنه ای همه راشکست داد، اما موفق نشد. ولی در این میان نباید فراموش کرد که دولت روحانی و اصلاح طلبان دوم خردادی نقش بس منفی بازی کردند و برسر پیمان خود نمانند.
اما غفلت امثال ما این بود که در موضع گیری و حمایت از اصلاح طلبان دوم خردادی منافع اقتصادی اصلاح طلبان را ندیدیم.اصلاح طلبان با رای مردم به قدرت بازگشتند با حمایت امثال م.م ها و دانشجویان و نهاد های جامعه مدنی به ثروت رسیدن اما زمانی که قرار شد میان ثروت و پیمان خود با مردم یکی را انتخاب کنند با این نگاه که نباید از نظام بیرون رویم و مانند نهضت آزادی شویم .ثروت را انتخاب کردند.
امروز دیگر اصلاح طلبان را سودای سر پیمان بودن نیست الویتشان چيز دیگری شده است. ماندن در نظام حتی در سطح پائین برای آنان مهم است چرا که حفظ منافع شان مهم است ما این ویژگی را درک نمی کردیم. چرا که محاسبه اصلاح طلبی ما نه نظام الویت داشت بلکه ایران مهم بود نه منافع اقتصادی داشتیم نه موقعیتی در نظام و نه به ولایت فقیه باور داشتیم.
فرق است میان آن فعال ستادی که برای پست مقام در انتخابات شرکت می کند با امثال من و مائی که بعد از انتخابات دستگیر می شویم اگر شغلی هم برای نان شب داریم بیکار.
ما این نقد به خود را باید جدی بگيریم در حمایت نگاه عمیق تری داشته باشیم. اگر چه شکست از نتیجه 3 انتخابات برای امثال ما حاصل شده است اما دستاورد هایی بوده است اما بر سر اصول ماندن است که ادمی را در نقد خود معیار دار می کند.
اما این همه ماجرا نیست. به عقب باز گردیم ما روندی موفق در پاسخ گو کردن قدرت بعد ازمشروطه نداشته ایم.قدرت ها را سرنگون کرده ایم اما قلدری بعدی کار را به دست گرفته از دیکتاتوری به خودکامه گی رسیده است.
منتقدان اصلاح طلبی دور اخیر به درستی در شکست در نتیجه اصلاح طلبی می گویند اما ان چه پیشنهاد می کنند هزینه بیشتر و هم امکان عملی ان کمتر بوده است.
سال 1360 تغییر نظام با هزینه زیادی شکست خورد که دستاورد های دوره اصلاحات راهم نداشت.یعنی براندازی سخت شکست خورد.
امروز منتقدان اصلاح طلبی از عبور مسالمت امیز اما فوری نظام می گویند که با توجه به خشونت و قدرت نظام این اقدام نه عملی است نه ممکن است. پس این نوع مقابله در عمل به انفعال و در دراز مدت می انجامد چرا این نوع مقابله دستاورد کمتری دارد.
پس امروز باید به بازی در عرض توجه کرد. یعنی تقویت رفتار مدنی جمع سازی در جامعه .مدیران میدانی که توان سازمان دهی و محفل سازی و جمع سازی داشته باشند و نهاد گرا باشند. نامشان برای رسم ها و اصول خرج کنند نه این رسم ها را برای نامشان گروگان بگیرند.
وقتی برای گشودن درقلعه قدرت راه فوری وجود ندارد یا باید انتحاری عمل کرد که نتیجه ندارد یا باید دوره قلعه را به وسیله مردم محاصره کرد تا راهی باز کرد.
اما انان که جسور هستند اگر اقدامی رادیکال می کنند باید تلاش کنند این اقدام تاثیر جمعی داشته باشد و فقط نوع حرکت تند قلمداد نشود به این خاطر این افراد هم باید با اقدام و سخن مانیفستی دموکرات برای تقویت جامعه مدنی را تبلیغ اعلام کنند. همچنین از نگاه جمعی برای دموکراسی حمایت کنند توقع ذهنی از مردم برای حمایت از اقدام رادیکال خود نداشته باشند بلکه نوعی اقدام کنند که اگرهم هزینه می دهند هزینه را برای عموم کاهش دهند به عبارتی پیشتاز باشند خود را رهبر نداند. چرا که رهبری با پیشتازی فرق دارد.
این مرحله امروز جامعه ما است.که البته مرحله جذابی نیست اما واقعیتی است که باید شناخت.انچه امروز شاهد هستیم این است که جامعه از دولت و حکومت ضعیف تر است. در این مرحله انچه برمی اید و حاکم جریانی باندی تر و خظرناک تر است.مانند تجربه پوتین که از شوروی فروپاشی برامد می تواند در بهترین حالت در حال حاضر این پدیده شوم تر در انتظار ما است.البته تجربه صدام و عراق و هم قذافی هم محتمل است.اما با حرکت درست می تواند تجربه دیگری هم افرید که هم افت تر باشد
.
اما چاره چیست رای دادن در انتخابات فعلی؟،قطعنا نه.
انانی که درسه انتخابات قبلی شرکت کردند این بار هم باید موضع روشن داشته باشند. بی گمان در این میان موسوی و کروبی و رهنورد هم باید اعلام موضع کنند.سکوت از جانب ایشان امری پذیرفته ای نیست. اگر چه از یادشان نباید کاست.