جمال مرادی
جامعه بشری در قرن ۲۱ به لحاظ شکلگیری حکومتهای دیکتاتور، مستبد و توتالیتر به سمت و سوی وحشتناکی در حرکت است.
در این نظامها، تعاریف دموکراسی، لیبرالیست و سوسیالیست و… یعنی ایدئولوژیها، به کمک بهره گیری از قدرت رسانه کاملا در راستای منافع و ماندگاری حاکمان قرار می گیرد. این حاکمان بقای قدرت خود را در گسترش تسلیحات نظامی و میلیتاریسم میبینند.
تجربه تلخ تاریخی که در ابتدای قرن ۲۰ با شکل گیری دو مثلث قدرت به نام متحدین و متفقین زمینه جنگهای جهانی اول و دوم را رقم زد.
در این قرن؛ قریب به اکثریت انتخابات و نامزدهای معرفی شده در کارزار انتخاباتی از فیلتر رژیمهای حاکم عبور کرده و مردم را در انتخاب بد و بدتر قرار می دهند. نتیجه آرا و کثرت شرکت در انتخابات را دال بر پیروزی باشکوه حزب حاکم و پیروزی دمکراسی از دید خودشان(که آن را دستمایه ای برای سرکوب دیگر احزاب و مخالفان) قرار می دهند. ماندگاری در راس قدرت به هر قیمتی در وجود آنها موج می زند، چرا که به لحاظ روانشناسی فردی، دچار ترس تهاجمی و از خوی جباریت برخوردارند.
به چند کشور بزرگ و تغییرات در قوانین آن اشاره می شود.
۱-چین:قبلا در قوانین کشور رهبر حاکم۱۰ سال در راس قدرت بود؛اما با تغییر در قوانینِ این کشور به رهبر مادام العمر تبدیل شد
۲-ترکیه:در ترکیه حزب حاکم به رهبری اردوغان که قبلا بیشتر قدرت؛در دست نخست وزیر بود با تغییر در قوانین، قدرت را به رئیس جمهوری انتقال داده و دوره آن را هم از ۵ سال به ۱۰ سال افزایش دادند و با کودتای فرمایشی زمینه را برای سرکوب بیشتر مخالفان طراحی گردید
۳-در روسیه شخصی به نام پوتین بیشتر قدرت را بعد از تجزیه شوروی سابق در اختیار گرفته و حاضر به واگذاری آن هم نیست و تا سال ۲۰۲۴ در رأس قدرت می ماند،یعنی از دوران حکومت استالین بیشتر
۴-اکثر کشورهای خاورمیانه با حکومتهای استبدادی،امیرنشینی و پادشاهی به حیات خود ادامه میدهند
۵-هند با زیر پا گذاشتن قوانین خودمختاری در کشمیر و لغو آن،به سمت توتالیتاریسم حرکت میکند
۶-کره شمالی و بسیاری از کشورهای دیگر.
این تغییر در حکومت و قوانین نشان میدهد که این حکومتها بیش از پیش به سمت دیکتاتوری و گسترش تسلیحات نظامی سوق یافته اند؛ که جنگهای بزرگ را اجتناب ناپذیر می کند
از طرف دیگر با ترسیم دشمن فرضی و کنترل مردم توسط دولتها به کمک رسانه ها و وسایل ارتباط جمعی به راحتی مخالفانشان را شناسایی و آنها را تحت کنترل قرار می دهند.
بنابراین مبارزه کردن از نوع انقلابهای مردمی قرن ۲۰ که بیشتر بر اساس افکار ناسیونالیستی و پذیرش ایدئولوژیها بود، در این قرن بیشتر بر محور مسائل اقتصادی است.
بسیاری از حاکمان مستبد در طول تاریخ برای فریب مردم و ماندن در قدرت نیازمند به بر افروختن یک جنگ هستند، مانند تهدید اردوغان برای حمله به شمال سوریه که صرفا برای فریب افکار عمومی و سرپوش گذاشتن بر مشکلات داخلی بود.
اما غافل از آن که این جنگهاست که پایان حکومت آنها را رقم خواهد زد، همچون حکومت آلمان نازی.
این نوع حاکمان از مردمانشان، رباتی میخواهند که تمام برنامه ها و دستورالعملهایشان را که از مرکز صادر میشود، مو به مو؛ بدون کوچکترین حق اعتراضی اجرا کنند
تغییر در شیوه حکومت و قوانین آن باعث شکل گیری ائتلافهای جدید جهانی خواهد شد، اگرچه جنگی دیگر از نوع کلاسیک آن رخ دهد منجر به جنگ اتمی بین ابرقدرتها خواهد شد.
اما در قرن ۲۱ فعلا شیوه جنگهای نظامی کلاسیک جای خود را به جنگ اقتصادی، الکترونیکی و بیوتروریسم داده است.
بنابراین بعد از جنگ سرد، شواهد نشان میدهد که زمینه شکل گیری دسته بندیهای جدید از نوع قرن بیستم که تکرار آن در قرن ۲۱ در حال شکل گیری است، صرفا به دلیل تغییر در قوانین و ماندگاری بیشتر حاکمان وقت در راس قدرت، جنگ بزرگ را اجتناب ناپذیر می کند. اگرچه به ظاهر این حاکمان هدف از گسترش تسلیحات را برای بازدارندگی و حفاظت از مرزها توجیه می کنند، اما در باطن هدف از گسترش این تسلیحات نوعی ارعاب و صرفا ای ماندگاری در قدرت است.
?بسیاری معتقدند که نیمه دوم قرن بیست پایان ایدئولوژیهاست،با این اوصاف شاید بتوان گفت قرن ۲۱ پایان و مرگ دموکراسی واقعی باشد یعنی شروع جنگ بزرگ به دست حاکمان دیکتاتور.
? راه برون رفت و نجات بشر برای بقا به طور قطع، شکل گیری پیمانهای بین المللی برای منع گسترش تمام اشکال تسلیحات نظامی، بیوتکنولوژی و تشکیل کمپینها و گنجاندن مطالب ضد گسترش تسلیحات نظامی در سیستمهای آموزشی و قوانین بین المللی، مبارزه جهانی و ثبت روزی در سازمان ملل برای جدیت موضوع خواهد بود.