پایگاه خبری / تحلیلی نگام – ✍️نصرت الله محمودزاده
ثریا را چقدر میشناسید؟ این نوه سردار اسعد بختیاری، از مادری آلمانی و همسر دوم شاه.
بیان این مطلب صرفا نگاه به وقایع 30 تیر از زاویهای دیگر است.
“…….من اکنون فقط 19 سال دارم. پس از ملی شدن نفت، مجلس از «شیرمردپیر» تجلیل کرد که با تحمیل “شرکت ملی نفت ایران” یک درس قدرت به لندن بدهد.
انگلیسیها به دیوان لاهه شکایت بردند و مصدق با زبان فصیح فرانسه، در دادگاه از حقوق ایران دفاع کرد.
میدانم که خزانه ایران تهی است و انگلیسیها از سوی آمریکاییان تشویق میشوند که ایران را تهدید کنند.
مصدق برای مبارزه با فساد، خواهان اختیار تام میشود و محمدرضا نمیپذیرد و او هم استعفا میدهد.
نخستوزیری قوام امضا میشود و او علیه ملی شدن نفت موضع میگیرد. کاشانی و جبهه ملی مردم را به خیابان فرامیخوانند و حزب توده نیز به نوبه خود از اعتصاب پیروی میکند.
مردم غیرمسلح با نظامیها درگیر میشوند و عدهای کشته میشوند. وحشت و نفرت عجیبی بر تهران حکمفرماست.
نفت، آبادان، حزب توده، جهاد، آدمکشی، اعدام، همهجا خون……
با این وضعیت آشفته، شاه مجددا مصدق را نخستوزیر مینامد و او تصدی وزارت دفاع را هم میگیرد.
واشینگتن که میفهمد مسکو طرح بهرهبرداری از هرجومرج ایران را دارد، به لندن فشار میآورد تا پیشنهاد تازهای به ایران بدهد، اما “شیرمرد پیر” زیر بار نمیرود. مرکز توطئه، یعنی دربار و محمدرضا را از عوامل نفوذی دور میکند. ملکه، اشرف و شمس را عازم اروپا میکند و روابط دیپلماتیک لندن-تهران قطع میشود.
از این پس، مصدق مالک تمام عیار ایران است. آمریکا تصمیم به سرنگونی مصدق گرفته تا وقت آن فرا برسد(28 مرداد)
شیرمردپیر اما همچنان میغرد و سرلشکر زاهدیها را کنار میزند.
و شاه تصمیم به سفر میگیرد،
اما به کجا؟ نمیداند.
مصدق از محل دارایی شخصی خود 11 هزار دلار هزینه سفر به شاه میدهد که مخفیانه برود.
…….. حالا دیگر تمام قدرت در اختیار شیرمردپیر است.
این ماجرا اما تنها تا 28 مرداد 32 دوام دارد و ………….
برگرفته از کتاب ” کاخ تنهایی” لویی والانتن
ثریا نتواست برای شاه و ملت ولیعهد بزاید و برگشت به اروپا و شد آکتور سینما. چندی بعد هواپیمای همسرش، فرانکو، در آسمان پودر شد و گذر ثریا به سنگ قبری محقر در مصر افتاد.
گریست و گفت؛ محمدرضا، تو با خودت و ملت چه کردی؟ چرا به شیرمردپیر دل ندادی؟ لانه فساد در کاخ خودت بود، روس، انگلیسی و آمریکا و کفتارهای خودی،
همان دستبوسهای متملق.
گاهی تکرار تاریخ خیلی چندشآور است و به مردم طعنه میزند که نیاموختید.