✍️يدالله كريمي پور
به زودی دفاتر وابسته های امارات – اسرائیل(اشغالگر) برپا می شود؛ و به گمانم ۵ کشور دیگر جنوب خلیج فارس هم برای آزمودن این تجربه تاریخی روزشماری می کنند. ایضا بیشتر کشورهای عرب.
ولی ایجاد مناسبات از گونه استراتژیک اسرائیل با کشورهای جنوبی خلیج فارس، یعنی داشتن مناسبات تنگاتنگ اطلاعاتی- نظامی- فناوری، با فرض پایداری استراتژی کنونی جمهوری اسلامی، پایداری و دگرگونی فضای کنونی به منزله زوال عمق استراتژیک ایران بوده و بستر جغرافیایی به خطر افتادن نواحی “حیاتی” ایران بس محتمل است؛ چرا؟
۱- بیش از ۹۵٪ بنیادین نفتی ایران در فلات قاره خلیج فارس و یا در پسکرانه ای به ژرفای بیشینه ۱۵۰ کیلومتر از آن، در گچساران، بهبهان، میانکوه، آغاجاری، اهواز، مارون ها، بی بی حکیمه و…قرار دارد؛
۲- بیش از ۹۵٪ منابع و ذخایر گازی ما در فلات قاره خلیج فارس و پسکرانه های کوتاه قرار دارند؛
۳- بیش از ۹۵٪ صادرات نفتی ما از مبادی خارک، خارکو، لاوان، سیری و…در خلیج فارس بوده است؛
۴- در سال های مختلف بین ۷۰ تا ۹۰ درصد واردات کلان دریایی ما از خلیج فارس، به ویژه خورموسی و بندرعباس(اسکله شهید رجایی) صورت می گیرد. از اقلام غذایی تا…
۵- بخش بزرگی از کانون های تولید انرژی و پتروشیمیایی ما در کرانه و پسکرانه خلیج فارس جای دارند و…
بنابراین بی گمان حیاتی ترین منطقه اقتصادی و تولیدی ایران طی ۷۰ سال اخیر به جنوب و این دریا کشیده شده است.
بنابراین بر پایه منطق و مبانی جغرافیای نظامی و به ویژه بنیادهای ژئواستراتژیک، چون شیشه عمر اقتصادی جمهوری اسلامی ایران در این جا است، ضروری است تحولات آن در دستور کار آنی قرار گیرد. به ویژه این که عراق هنوز مناسبات استراتژیکی با ایران ندارد (شمال خلیج فارس)؛ سوریه هم دور بوده و هم در خود فرورفته و لبنان و یمن هم در باتلاق های خود گرفتارند.
طبق معمول ماه های آینده گواه درستی این دیدگاه خواهد بود.
هشدارم را در کانون توجه قرار دهید.