✍️پرویز گیلانی
انتخابات ریاست جمهوری را میشود شبیه یک بازار موقتی دانست که در یک دوره زمانی خاص ایجاد میشود. در این بازار میان مردم و سیاست مداران، مبادله شعار و رأی صورت میگیرد. این انتخابات به نوعی مبادله مطلوبیت میان جامعه و سیاست مداران است.
مکان تشکیل بازار انتخابات ریاست جمهوری، تمامیت ارضی کشور است. مردم سمت تقاضا را شکل میدهند و نامزدهای انتخابات هم در سمت عرضه میایستند. قیمت در این بازار، هزینهای است که مردم حاضرند برای انتخاب نامزد مطلوب خود به صورت رأی بپردازند.
حضور فرد در انتخابات بر مبنای عقلانیت و تحلیل هزینه-فایده انجام میگیرد. یعنی رأی دهنده، به فردی رأی میدهد که او را به بالاترین مطلوبیت رهنمون سازد . این فرآیند، صرفاً پولی و مادی یا اجتماعی نیست، بلکه میزان رضایت خاطر فرد در ازای شرکت در فرآیند انتخاب است.
اقتصاددانان معتقدند رفتار عقلانی فرد ارتباط معنی داری با ملیت، نژاد، جنسیت و… ندارد. تنها تفاوت، در تابع مطلوبیت افراد است که باعث متفاوت بودن انتخاب آنها میشود. چنانچه فرد احساس کند رای او منافعی کمتر از هزینه به همراه دارد، از شرکت در انتخابات خودداری خواهد کرد.
بیشتر وقتها سیاستزدگی و منافع حزبی اغلب موجب میشود تصمیمگیری افراد از حالت عقلانی فاصله بگیرد. یعنی در برخی جوامع بیش از آنکه نگرانی نسبت به اثر تحولات سیاسی بر عملکرد اقتصادی وجود داشته باشد، نگرانی نسبت به اثر تحولات اقتصادی بر عملکرد سیاسی وجود دارد. چون مردم در این جوامع میترسند سیاستمداران به سمت ثروتمندان متمایل شوند در صورتی که در برخی کشورها مثل ایران، سیاستمدار شدن، یکی از مسیرهای ثروتمند شدن است.
آخرین وضعیت اقتصادی در جامعه، بر تصمیمگیری افراد درباره نامزد، حزب یا گزینه انتخابی مورد نظر اثر تعیینکنندهای دارد. وضعیت متغیرهای اصلی اقتصاد مانند نرخ تورم، اشتغال، درآمد ملی و رشد اقتصادی در کنار وضعیت بهداشت و درمان اثر مستقیم و غیرمستقیم بر مواضع انتخابکنندگان و انتخاب شوندگان و میزان مشارکت عمومی دارد.
جریانهای سیاسی ، دستاوردها و اهداف بلندمدت اقتصادی را فدای پیروزی در انتخابات میکنند. شعارهایی که در انتخابات داده میشود چون در کوتاهمدت برای تامین نظر عموم مردم و به خصوص تودهها و هدایت تمایلات آنها در انتخابات صورت میگیرد، در بلندمدت باعث انحرافات ساختاری در اقتصاد ملی شود.
تجربه نشان میدهد وعده اصلاحات ساختاری و بهبود عملکرد اقتصاد کشور در رقابتهای انتخاباتی ایران جایی ندارد. مثلا جریانهای سیاسی به جای اینکه وعده رشد اقتصادی بدهند،وعده اشتغال میدهند. چون با وعده اشتغال و توزیع پول و منابع است که گروهها در انتخابات رأی میآورند و تودهها خوشحال میشوند. در مقابل، سخن گفتن از رشد اقتصادی یا اصلاحات ساختاری، هیچ جذابیت اجتماعی ندارد و پایگاه سیاسی ایجاد نمیکند.
ابرچالشهای اقتصادی و شوکهای اخیر همانند شوک ارزی، کاهش مستمر سطح درآمد و دستمزد، تورم بالا و در یک کلام افزایش شدید شکاف اقتصادی، جامعه را مستعد پذیرش سیاستهای بازتوزیعی عوامگرایانه کرده است. علاوه بر این، فساد گسترده در ساختار اقتصادی کشور در کنار نمایش تجمل توسط طبقات فرادست جامعه نیز به شدت بر احساس ناعادلانه بودن توزیع ثروت و نیز نامنصفانه بودن دسترسی به فرصت¬های اقتصادی در میان آحاد جامعه افزوده است.
به این ترتیب،جامعه ایران که به دلیل فشارهای اقتصادی در تنگنای معیشتی قرار گرفته، به سمت فقیرتر شدن پیش میرود. اگر فرض کنیم رشد اقتصادی امسال پنج درصد منفی باشد، این معنی را میدهد که تا پایان سال از جیب هر شهروند ایرانی 1.5 میلیون تومان کسر خواهد شد. از سوی دیگر، بیتوجهی سیاستمداران به مطالبات سیاسی و اجتماعی باعث شده تا شهروندان طبقه متوسط از پیگیری خواستهای خود از مسیر صندوق رای و نهادهای انتخابی سرخورده شده و سرمایه اجتماعی کشور به حداقل برسد.
اقتصاددانان معتقدند فشار ناشی از ابرچالش های اقتصادی در کنار دیگر چالشهای نوظهور سیاسی و اقتصادی میتواند زمینهساز احیای مجدد«پوپولیسم» باشد. پیامدهای ظهور مجدد عوامگرایی برای جامعه ایران چیست؟