نیازی به توضیح نیست که ایران، مانند بسیاری از کشورهای دیگر، دارای دو دولت است. یکی از آنها دولت رسمی به ریاست کنونی آقای حسن روحانی و بورکراسی تحت کنترل آن میباشد. دولت دیگر “دولت پنهان” است، که در غرب به آن deep State میگویند. توجه داشته باشید که “دولت پنهان” با “دولت سایه” در، بعنوان مثال، بریتانیا متفاوت است. “دولت سایه” در بریتانیا در حقیقت کابینه مهمترین حزب مخالف حزب حاکم است که در صورت رسیدن به قدرت اداره کشور را در دست میگیرد. چهار سال پیش من برای اولین بار چند مقاله به زبان انگلیسی درباره deep State ایران منتشر کردم، و بعد آنرا “دولت پنهان” ترجمه نمودم، و همیشه در مقالات بر آن تاکید داشته ام.
در ایران “دولت پنهان” شبکهای از افسران، ماموران اطلاعاتی و امنیتی، روحانیون تندرو و ارتجاعی نزدیک به نیرو های امنیتی و هواداران آن در میان بنیاد گرایان هستند. “دولت پنهان” نامیدن آن به این دلیل نیست که رهبران آنها شناخته شده نیستند، بلکه به این دلیل است که خارج از چهارچوب قانونی خود جمهوری اسلامی فعالیت میکند؛ تصمیمهای آن برای اجرا در پشت پرده گرفته میشود؛ در کار دولت قانونی اختلال ایجاد کرده؛ یا تلاش میکند آنرا به دنباله روی از خود وادار کند، و یا سعی در سرنگونی آن دارد.
اکثریت بزرگ سرداران ارشد سپاه و بسیج بخشی از “دولت پنهان” هستند. به گمان من هسته این “دولت” از پایان جنگ ایران و عراق وجود داشت. انتخاب بسیاری از افسران سپاه به دوره دوم شوراهای شهر در سال ۱۳۸۱ و مجلس هفتم در سال ۱۳۸۳، و “عملیات پیچیده” دو ساله سپاه برای به قدرت رساندن محمود احمدینژاد در سال ۱۳۸۴ قدمهای مهم “دولت پنهان” برای مداخله در فرایند سیاسی کشور بود. در زمان دولت آقای سید محمد خاتمی اطلاعات سپاه و شاخههای آن بسیار فعال شد چون وزارت اطلاعات در کنترل دولت بود، و وزیر دوم اطلاعات آقای خاتمی، آقای علی یونسی، بطور نسبی معتدل بود. مداخله “دولت پنهان” در امور اقتصادی نیز پس از پایان جنگ با عراق آغاز شد و در زمان دولت احمدینژاد به اوج خود رسید. اگرچه از دهه ۱۳۶۰ حمایت از “جنبشهای انقلابی” بخشی از سپاه بود، ولی با تشکیل رسمی سپاه قدس، و بعد هجوم آمریکا به افغانستان در سال ۱۳۸۰، مداخله “دولت پنهان” در سیاست خارجی نیز شدت گرفت. هجوم آمریکا به عراق در ۱۳۸۲ موقعیت “دولت پنهان،” بزرگترین پیروز آن هجوم، را مستحکم تر نمود، تا جایی که سیاست خاورمیانه به مقدار زیادی توسط “دولت پنهان” کنترل میشود.
یکی از بهترین نشانه های مداخله “دولت پنهان” در روند سیاسی کشور، بعد از دوران احمدینژاد، کاندیداتوری ابراهیم رئیسی، آیت الله قتل عام، در انتخابات سال گذشته بود. از شش ماه به انتخابات ناگهان دستگاه تحت کنترل بنیاد گرایان به تبلیغ برای او مشغول شدند. فرماندهان ارشد سپاه به دیدار او در مشهد رفتند، ظاهراً گروهی از روحانیون تندرو مجلس خبرگان از او خواستند تا در انتخابات کاندیدا شود، و بعد از اعلام رسمی کاندیداتوری او با تمام قوا به حمایت از او پرداختند که خود آقای روحانی نیز بدان اشاره کرد. بعد از انتخاب آقای روحانی نیز “دولت پنهان” دست از تحریک و حمله به دولت “بدون اسلحه” برنداشت. تظاهرات دی ماه گذشته در حقیقت با تحریکات “دولت پنهان” بر علیه دولت آقای روحانی آغاز شد، ولی به سرعت برخی از اقشار مردم نیز بدان پیوستند، که “دولت پنهان” مجبور به عقب نشینی شد.
صدمهها و ضرباتی که “دولت پنهان” بر مصالح و منافع ملی کشور، از امور اقتصادی گرفته تا سیاسی و سیاست خارجی، وارد کرده است آنقدر زیاد است که نوشتن همه آن مثنوی هفتاد من خواهد شد. ۷،۰۰۰ شرکت که بطور مستقیم و یا غیر مستقیم توسط سپاه، بسیج، و دیگر واحدهای خارج از کنترل دولت رسمی فعالیت میکنند، بخش خصوصی واقعی را در کشور به مقدار زیاد نابود نموده، و به همراه آن بسیاری از صنایع بومی نیز یا از میان رفته اند، و یا صدمه بسیاری دیده اند. “برادران قاچاقچی” با کنترل بیش از ۷۰ اسکله وارداتی خارج از کنترل دولت رسمی به تجارت پرسودی برای خود مشغولند. این “براداران” با برجام نیز مخالف بودند، چون لغو تحریمهای اقتصادی و ورود سرمایه گذار و شرکتهای خارجی را به سود خود نمیدیدند، چون قادر به رقابت با آنها نیستند. از طرف دیگر، لغو تحریمها نیاز برای بازار سیاه را به شدت کم میکند، که این بازار ثروتهای افسانهای برای این “برادران” به ارمغان آورده است.
در یکسال و نیم بعد از امضا ی برجام، “دولت پنهان” تلاش نمود که با ایجاد تشنج جو بر علیه توافق را در دنیا تحریک کند. هنوز مدت کوتاهی از امضا ی برجام و عملی شدن آن در ژانویه سال ۲۰۱۶ نگذشته بود که آزمایشهای موشکی تحریک کننده، با موشکهایی که بر آن “مرگ بر اسرائیل” نوشته شده بود، آغاز شد. قایقهای تندرو سپاه در خلیج فارس نیز مشغول تحریک بودند. مستقل از اینکه با مداخله جمهوری اسلامی در سوریه موافق و یا مخالف باشیم، گره زدن سرنوشت حضور ایران در سوریه با سرنوشت شخص بشار اسد نیز سیاستی عاقلانه به نظر نمیاید. حال که جمهوری اسلامی در سوریه حضور دارد، باید دید چه سیاستی بیشترین محافظت را از منافع و مصالح ملی واقعی ایران انجام میدهد. اگر این سیاست دفاع همه جانبه از دولت بشار اسد است، چرایی آن برای مردم توضیح داده شود. در عوض اینگونه اقدامات، ادعاهای نابخردانه و توخالی سرداران سپاه را در باره “کنترل پایتختهای خاورمیانه” و یا نابودی اسرائیل، و یا انتقام از حمله اسرائیل به نیروهای تحت حمایت ایران در سوریه را میشنویم.
دستگیری ایرانیان دارای تابیعت دو کشور نیز به مصالح کشور صدمه میزند. اگر اینها جاسوس هستند، که به گمان من اکثریت قریب به اتفاق آنها نیستند، هم برای مردم و هم برای جهانیان شواهد آن توضیح داده شود، و هم آنهارا در دادگاهی عادلانه، با حضور هیأت منصفه، وکیل متهم، و اسباب دیگر چنین دادگاهی محاکمه شوند تا هم مردم و هم جهانیان ببینند که چرا آنها دستگیر شده و با آن اتهام محاکمه میشوند. ولی “دولت پنهان” که از سایه خود نیز وحشت دارد به تمامی چنین هموطنانی، حتی آنها که بعنوان چهرههای معروف فعالان ضد جنگ و ضد تحریم اقتصادی بر علیه کشور، و یا بعنوان چهرههای علمی شناخته شده در سطح بین المللی، شهرت دارند، با سوء ظن مینگرد.
نکته مهم این است که بسیاری از آنچه که “دولت پنهان” انجام میدهد، بخصوص در سیاست خارجی، تصویر آینهای نئوکانهای آمریکا، و راست افراطی آمریکا و اسرائیل است. هر دو طرف مایل نیستند روابط ایران با غرب، البته روابط سالم بر اساس منافع ملی ایران، بهبود یابد. هر دو طرف سرمایه گذاری خارجی در ایران را نمیخواهند، و هر دو طرف دائما برای طرف دیگر عربده میکشند. نتیجه آن شده است که “دولت با اسلحه” — “دولت پنهان” — کوششهای دولت آقای روحانی در زمینه تشنج زدأیی را خنثی میکند. اگر آمریکا از برجام خارج شود، و تحریمهای قبلی را دوباره برقرار کند، باید منتظر روزهای بسیار سخت تر از حال باشیم. آنوقت باید دید که تحت آن شرایط آیا “دولت پنهان” خودرا از مداخله در سیاست و اقتصاد بیرون میکشد، و اجازه آشتی ملی برای مقابله با فشارهای خارجی را خواهد داد، و یا “دولت بی اسلحه” — دولت آقای روحانی — را کنار خواهد زد، و قدرت را بطور کامل در دست خواهد گرفت.