✍️امیدفراغت
برخی مدیران در جمهوری اسلامی ایران مسئول نیستند بلکه تبدیل به صندوقچه اسرار شدهاند و به تعبیری سینه اشان مالامال از ناگفتنی هایی ست که اگر بگویند برخی مسئولان و فرزندان شان باید فرار را بر قرار ترجیح بدهند!
این صندوقچه اسرار البته برای مردم کارایی ندارد فقط به عنوان سیم چینی برای عبور از این پُست یا آن پُست کاربرد دارد. شاید بهتر است این گونه بیان شود که مسئولان شبیه هم و مردم نیز شبیه به هم شده اند و بر همین اساس در جامعه امروز ایران اکثریت مسئولان مانند مردم نیستند و این اختلاف معنیدار مردم و مسئولان به گونهای است که باید اعتراف کرد ایرانِ مردم با ایرانِ مسئولان تبدیل به دو اقلیم متفاوت شده است.
در ایرانِ مردم مشکلات واقعی است و اکثریت مردم در آن غوطهور هستند و سکوت شان به نشانه رضایت نیست! با سیلی صورت خود را سرخ نگه میدارند و آرام آرام در حال رسیدن به این نتیجه هستند که سواره از حال و قال پیاده خبر ندارد! در کنار روشناییها، تاریکیها آن چنان حوزه نفوذ یافتهاند که آن روشناییها نیز به چشم مردم نمیآید!
اما ایرانِ مسئولان آن چیزی نیست که در واقعیت قابل درک است! ایرانِ مسئولان به دلیل برخورداری از مواهب چهار فصل آن، تبدیل به ایرانِ رویایی برای شان شده است و بر همین اساس همواره از مواهب نعمت ها و لذتهایی که میبَرند صحبت می کنند! متاسفانه باید اعتراف کرد که شرح حالِ اکثریت مسئولان از واقعیت شرح حالِ مردم از واقعیتی که در آن حضور دارند، نیست! دروغ هم نمیگویند چرا که دو گونه اقلیم دو تعریف مجزا از هم دارد!
به عنوان مثال تاج گردون میگوید این درست که شیشه من کثیف است اما با دستمال کثیف هم نمیشود شیشه را تمیز کرد! مسئول دیگر می گوید سینه من مخزن اسرار است! دیگری نیز بارها گفته بگمبگم؛ این که چرا مسئولان صندوقچههای اسرار یکدیگر را به روی دایره نمیریزند و فقط به عنوان هشداری برای عبور از موانع رقابت هایی که بین خودشان است، استفاده میکنند؛ سئوالی است که در شرایط اکنون پاسخی برای آن نیست!
وقتی مسئولان شبیه به هم باشند معلوم است که از مُچ گیریها رنجیده خاطر میشوند چرا که به تعبیر تاجگردون با دستمالی به جان شیشه دیگری افتاده اند که آن دستمال پاکیزه نیست! آنان می گویند وقتی شبیه هم هستیم سکوت کنیم و اگر پَته ای روی آب ریخته شود دیگران هم خیس خواهند شد! بنابراین در زمین برخی مسئولان کِرم یافت میشود پس شخم زدن را متوقف کنیم!
نباید به گونه ای بود پاک دستی و روح درستکاری برای مردم تبدیل به آرزو شود! جامعه ایران دوره ایثار، فداکاری و پاک دستی را تجربه کرده اند و بر همین اساس واقعیتی را از سَر گذراندهاند که در مطابقت با آن واقعیت پیشین، اکنون رنجیده خاطر شدهاند و برخی مسئولان را تکیه گاه به حساب نمیآورند و اگر ملت احساس کند که در مشکلات اقتصادی و معیشتی فریادرسی ندارند این احساس خطرآفرین خواهد شد! به عنوان مثال تقابل زاکانی، توکلی و تاجگردون یا محمدیزدی و آملیلاریجانی یا احمدینژاد و برادران لاریجانی و… چه پیامی را به ملت می دهد؟ وقتی مسئولان بر یکدیگر می تازند و به یکدیگر اتهام وارد می کنند با توجه به واقعیت موجود که چپ و راست و …شبیه به هم شده اند مردم به چه کس و یا کسانی اعتماد کنند؟
صندوقچه اسرارتان که سودی برای ملت ندارد اما کاری کردهاید که مردم احساس کردهاند غریبه هستند و از این غریبگی شما هستید که ضرر می کنید! باید بپذیرید که در هر آغازی، پایانی نهفته است بنابراین نشئگی امروز به خماری فردا نمی ارزد! وقتی زاکانیها به نهادهای نظارتی نمره ردی و تجدیدی میدهند آیا مردم حق ندارند که در رفوزگی و قبول شدن تان اظهار نظر کنند؟! مردم مصداق ضرب المثل تا” نباشد چیزکی مسئولان نگویند چیزها” را متوجه شده اند و نیک می دانند اکثریت مسئولان آن چه در گفتار و عملکرد نشان می دهند، آن نیستند!