✍️ پرویز امینی
ما بخواهیم یا نخواهیم در متن یک وضعیتی هستیم که به شکل ساختاری ما را احاطه کرده است. این وضعیت، نوعی سازماندهی خاص جامعه بعلاوه اندیشه مدرن است. برای مسلمانان از حمله ناپلئون به مصر در اواخر قرن هجدهم و برای ایرانیان از شکست در جنگ های ایران و روس در آغاز قرن نوزدهم این وضعیت مورد توجه بوده است و در هر عصری رهیافت متفاوتی نسبت به آن وجود داشته است.
اینک با تجربه دویست ساله، همچنان اندیشه و جهان مدرن بعلاوه معرفت پست مدرن مسئله ماست و براساس نحوه مواجهه با آن می توان گرایشهای فکری در ایران امروز را دسته بندی کرد
بی توجه به مسئله سازی اندیشه مدرن
این گروه مسایل و پرابلمهای اندیشه و جهان مدرن و در چند دهه گذشته معرفت پست مدرن را به رسمیت نمیشناسد و عملا قطع نظر از وجود آن به فکر و عمل خود سازمان می دهد. اسلام گرایان سنتی و افرادی نظیر محمدرضا حکیمی از جمله مصادیق این گرایشند.
بدفهمی از اندیشه مدرن و معرفت پست مدرن
دسته دوم بر اساس نوعی بدفهمی اشکار و واضح از این اندیشه وارد نقد و حتی طرح مباحث ایجابی خود در آن حوزه شده است. آیت الله جوادی املی از جمله این چهره هاست و کتاب منزلت عقل در هندسه معرفت دینی و برخی تفاسیر ایشان مثلا تفسیر آیه 25 سوره حدید به عنوان تفکیک قوا از جمله این آثار است. سیدمهدی میرباقری و جریان فرهنگستان نیز در این دسته قرار می گیرند که تقریبا بدون هیچ ارجاعی به متون اصلی سازندگان اندیشه مدرن، فهم خود را از غرب ابراز و نقد میکنند
ساده سازی اندیشه مدرن و پست مدرن
جریان سوم که در محیط روشنفکری ایران و نیز جریان دینی رواج دارد با فهم ساده سازانه با این جهان جدید مواجهه شده اند. برخی مثل مرحوم بازرگان و شریعتی و حتی سید جمال تلاش کرده اند آن را با فکر دینی مطابقت بدهند و به نوعی آن راشبیه سازی کنند و گاهی نیز بر اساس این فهم سادهسازانه، به نقد تفکر و اندیشه مدرن و پست مدرن پرداخته اند و به قول معروف با یک فن آنها را ضربه فنی کرده اند. شمول افراد در این جریان هم اکنون نیز بالاست.
سپراندازی در برابر اندیشه مدرن و پست مدرن
این جریان با فرض ناتوانی مواجهه فکر دینی در برابر فکر مدرن و پست مدرن، به کلی عطای فکر دینی را به لقایش بخشیده اند و به مرور از دامنه فکر دینی فاصله گرفته اند. ملکیان، سروش بعد از رویای رسولانه و مجتهدشبستری و شماری از افراد دیگر تحت عنوان روشنفکری دینی در برابر جریانی که خود را نواندیشی دینی معرفی میکند، در این گروه قرار میگیرند. در این گروه برخی نیز هستند که از ادعاهای سابق خود دست شستهاند و دعاوی خود در آغاز انقلاب را در غروب تجدد و آغاز عصری دیگر، همانند فوکو و آوینی خوشبینانه می دانند و در یک دهه اخیر هم امکان علوم انسانی اسلامی را نفی کرده اند و هم توسعه را فعلا اولویت جامعه معرفی کردهاند و تا مرز حمایت مطلق از پدیدارهای سیاسی مثل برجام نیز پیش رفتهاند. رضا داوری اردکانی مصداق این جریان است.
مدرن و حتی پستمدرنسازی اندیشه دینی
این گروه صریح و غیر صریح معتقدند با فکر دینی نمیتوان با اقتضایات جدید زندگی مدرن و اندیشه مدرن و پست مدرن مواجه شد اما از طرف دیگر معتقدند با توجه به سنتستبرمذهبی در ایران بدون تایید دین نمیتوان اندیشه مدرن را بومی و مال خود کرد. این گروه با پیش فرض گرفتن اندیشه تجدد و پساتجدد میخواهند با مراجعه به سنت دینی، قرائتی به دست دهند که بتوان با سنت دینی آموزههای مدرن را موجه کرد. مرحوم فیرحی در این دسته قرار میگیرد که تلاش میکرد به تناسب در آموزه ها و در روش از لاک و فوکو و این اواخر راولز برای دمکراسیسازی و لیبرالیسم باوری در سنت فقهی راهی باز کند.
نوستالژیکگرایان
این گروه ایران پیش از اسلام را ایدهال فکری و تجربی خود میدانند و با فرض تصلب سنت و قابل استفاده نبودن اندیشه و مفاهیم مدرن به همان شکلی که در غرب تکوین پیدا کرده است در ایران، در تلاشند ذیل اندیشه ایرانشهری که معتقدند ظرفیت های نهفته و قابل انکشافی دارد به مواجهه با جهان جدید بپردازند. جواد طباطبایی در این دسته قرار میگیرد.
ناتمام دانستن فهم، نقد و پاسخ ایجابی به فکر مدرن و معرفت پستمدرن
دسته آخر که جریان اقلیتی است با فهم تجربه تاریخی مواجهه با جهان جدید در دویست سال اخیر و ناموفق دانستن آن، معتقد است که ما همچنان در فهم این اندیشهها عقب ماندگی داریم و بدون فهم درست و عمیق، نقدها و ایجاب ها نیز از مرز ساده سازی فراتر نخواهد رفت و به طریق اولی در سازماندهی عینی زندگی اجتماعی کاربستی نخواهد داشت.
این گروه فهم ما از جهان مدرن و نیز تفکر مدرن و معرفت پستمدرن را ناتمام میدانند و اولویت را برای تنظیم مواجهه با این اندیشه و نوع زیست اجتماعی اش را به فهم و بازاندیشی در فهم جهان جدید میدهند.