پایگاه خبری / تحلیلی نگام – ✍?ابوالفضل فاتح
در همسایگی ایران عزیز، این روزها تحولاتی با سرعت در جریان است که نمی توان نسبت به آن بی تفاوت بود، به ویژه که میتواند بر ایران و آینده منطقه نیز اثر بگذارد. به نظر میرسد این تحولات از پیچیدگیهای فراوانی برخوردار است و بسیاری از ابعاد آن هنوز روشن نشده است و لذا اتخاذ هر رویکردی نسبت به این معمای پیرامونی، نیازمند تامل است. در این حال جریانی تلاش دارد با اطلاعات یک سویه و بعضا دستکاری شده، ذهنیت افکار عمومی را به سرعت نسبت به طالبان بهبود داده و هر دیدگاه منتقد طالبان را متهم یا ملکوک کند. این رویکردها حیرتانگیز است. هر عقل سلیمی که تجربه تاریخی و دوراندیشانه دارد، اذعان دارد، طالبان هر چقدر تغییر کرده و غقلانیت و مدنیت یافته باشد، تا تبدیل شدن به طرفی قابل اعتماد راه درازی در پیش است!
طالبان طی یک جنگ طولانی و البته نهایتا از خلال یک توافق با آمریکا و حمایت پاکستان به قدرت رسیده است. طالبان البته توافقاتی با ایران و چین و روسیه و عربستان و… نیز داشته است. اما این توافقات هر چه باشد، خارج از اراده ملت افغانستان صورت گرفته و ایران نیز نقش اصلی و محوری در آن ندارد. ضرورتی ندارد روی این توافقات مبهم و نامعلوم و البته شکننده، بیش از اندازه حساب کرد و برای خوشامد یا جلب رضایت بیشتر طالبان، از همه دست شست. تجربه نشان داده است که جریانات در دوران انتقالی با دوران حاکمیت تفاوت فراوانی دارند و در مسیر بسط و تثبیت سلطه، چرخشهای فراوانی از خود نشان میدهند. علاوه بر آن تاریخ منطقه پر از بد عهدی و خیانت و ستیزهگری است.
نکته مهم دیگر این است که اگر در سابقه بسیاری از جریانات فعلی افغانستان جستجو کنیم، تا دلتان بخواهد، افراط و تفریط و انحراف و فساد و خیانت و خشونت و وابستگی یافت میشود. این میراث خشن نیز یک شبه محو نمیشود! و البته که طالبان، نماینده قاطبه ملت افغانستان نیست و جنبشی مستقل و صد در صد اصیل تلقی نمیشود، بلکه تاکنون جنبشی وابسته بوده است. اینک نیز ملغمهای از اندیشههای جریان حقانی و القاعده و داعش در حاشیه و بطن خود دارد و معلوم نیست تا چه اندازه در بلند مدت بخواهد یا بتواند حساب خود را از آنها جدا کند.
در چنین شرایطی، گرچه شکی نیست که باید از شکست و خروج آمریکا و ناتو از افغانستان که دستشان به خون ملتهای منطقه آلوده است، خرسند باشیم، اما لازم نیست افکار عمومی را به نفع طالبان بی در و پیکر با آن اندیشههای افراطی و سوابق وحشتناک از افراط و خشونت و خونریزی تغییر دهیم. همچنانکه ضرورت ندارد با دیگر جریانات افغانستان نظیر جریان مقاومت پنجشیر و احمد مسعود، قطع رابطه کرده یا آنان را ملکوک یا تبدیل به دشمن سازیم.
از جمله بسیاری از میلیونها مهاجری که این سالها میهمان ایران و پاکستان و دیگر نقاط بودهاند و به وطنشان بازگشته یا هنوز ساکن ایران و پاکستان و… هستند، و همچنین اقوام و همزبانها و هممذهبیهایی که اتفاقا در این سالهای دشوار مورد حمایت ایران بودهاند، نسبت به طالبان نگاه مثبتی ندارند و خشونتهای این گروه را فراموش نکردهاند، ولو سیاست صبر و سکوت پیشه کرده باشند. ضرورتی ندارد که هر که غیر طالبان است – چه در افغانستان و چه در ایران – را صهیونیست و آمریکایی معرفی کرد. و البته که این به معنای درگیری و ستیز غیرضروری با طالبان نیز نیست که از آن نیز باید به جدیت دوری جست.