در یکسال گذشته مدام به رفقائی که وارد شورای شهر تهران شدند گوشزد شد که حضورتان دارد به بطالت میگذرد! بزرگترین کارتان تعویض تابلوی نیایش با هاشمیرفسنجانی شده و زدن نفت بنام مصدق! مردم کارنامهی اجرائی قالیباف را با سهمخواهی و بیهوده کاریهاتان مقایسه میکنند. گزارشهای کارتان شده طرح ساخت مجسمهی دروازبان تیم ملی در گوشهی میدان آزادی که اولین بار بعداز رسیدن به تهران آنجا عکس انداخته یا اصلاح نقطهی تابلوی کوی فرخی یزدی که کسی “خ” را “ح” نخواند.
انگار که رفقا فرق شورای کلان شهر تهران را با قریهی بربری آباد سفلا نمیدانند!
متاسفانه آنقدر پولپاشی و استخدام مالهکش زیاد شده که دعواهای زرگری بین احزاب فولکسیِ حاضر در شورا را نمیشود باور کرد واقعا برای دفاع از موضع حق است یا بدست آوردن منافع و مبسوط الید شدنِ حزبِ مذبور! دوستان دو آتشهی رسانهای هم که مدعای حق طلبی داشتند و سینه چاک میکردند برای فساد ستیزی، مستخدم شهرداری و شرکتهای تابعه شدهاند!
بوی گند شهرداری و دعوای رفتگان و ماندگان و کلهمعلقهای رسانهای نوچگانشان تهران را برداشته.
اما هنوز هم نه گوش گوش است نه رفقای سابق اهل شنیدن!
جوابشان یا بلاک بود یا سکوت! افسوس بر آنچه میگذرد و آن حرمتی که “تَکرار” شد اما شکست! و صد افسوس بر آن رفاقتی که خرج شد!