سیزده بدر تمام شد.
ترسی سراپای وجود داش فرید را فرا گرفت.
با اتفاقاتی که برخی دوستان از مراسم سیزده بدر در بعضی جاها به من گزارش داده اند .
به فکر فرو رفتم اگر خدای نکرده اتفاق جدی این جامعه را فرا گرفت ،
چگونه می خواهیم مدیریت کنیم؟
تصویر مزین به این مطلب را مشاهده کنید.
دوستی از تهران این تصویر را برایم ارسال کرده و میگفت در یکی از پارکها حدود نیم ساعت در صف دستشویی ایستاده تا نوبت به ایشان رسیده .
فعلا هدف من از این مقاله نظافت نکردن برخی در این روز نیست.
مدیریت بحران در جامعه ما کلمه ایی آشناست ولی در عمل بسیار نامانوس است.
خطر جدیست. هیچکس به فکر کسی نیست.
ما ملت ایران بارها تلنگری های بسیاری در این سالها خورده اییم و به خود نیامدیم.
هیچگاه فراموش نمیکنم روزی را که آب اصفهان دچار مشکل شد و یک بطری آب معدنی که قیمتش ۲۰۰ تومان بود در دوران بحران به چهار هزارتومان خرید و فروش می شد.
جامعه ایی که دستشویی آن اینگونه یک پارک را دچار بحران میکند وای به روزی که کشور دچار بحران جدی شود.
به نظر من متولیان و مدیران آموزش و پرورش به جای برخی درسهای بیهوده و بی محتوا که سالهاست گریبانگیر دانش آموزانمان را گرفته که هیچ خاصیتی نه در کار و نه در زندگی برایشان داشته.
تنها یک درس را جایگزین می کردند.
در مواقع بحران چگونه رفتار انسانی داشته باشیم
و از افراد متخصص و متعهد در این زمینه استفاده کرده که خدای نکرده اگر روزگاری در جامعه اتفاق جدی افتاد یادمان دهند چگونه انسانی رفتار کنیم که بهتر به همنوع خود در مواقع بحران کمک کنیم.
در جامعه ایی که برای استفاده از دستشویی به جان هم می افتند درس جبر و انتگرال به چه کارش می آید؟
کاش به جای برگزاری کلاسهای خصوصی کنکور در موسسات ، کلاسهای چگونه در مواقع بحران با هم مهربان باشیم برگزار می شد.
به جان داش فرید، الویت اینگونه کلاسها ، برایمان حیاتی تر است.
کاش میتوانستیم از مردم ژاپن بیاموزیم و یا سوال کنیم که چه درس و پرورشی را آموخته اند که وقتی بحران سونامی پیش آمد ،هیچکس دچار بحران روحی و معنوی نشد؟