شاکیان فریاد می زنند ….
حاضر میشوند حتی با غرور خود بازی کنند ….
چهره نمایان می کنند آن هم در جامعه ای مملو از حب و بغض…..
ریز جزییات را بیان می کنند…..
اما..
انگشت اتهام به سوی خود آنان نشانه می رود.
ظاهرا لقمه ی درشتی را هدف گرفته اند، لقمه ای که از بچگی شیر ناپاک بیت رهبری در تاروپودش نهادینه شده است.فردی که قاری مورد علاقه بیت است.فردی که چهره کریه المنظرش بسیار در کنار بلند مرتبه ترین مقام سیاسی ایران با نگاهی مکارانه و دست در دست هم دیده شده است.
در بلبوشی اعترافات شاکیانی که مورد آزار جنسی توسط سعید طوسی بودند که تعدادی از آنها زیر سنگین ترین فشار ها و گاها در انفرادی زندان های اوین بودند.متهم پرونده دست در دست یاران خود در کربلا وجمکران دیده میشود.
جالب است شاکی در زندان و متهم در آزادی مطلق زیرا که پشتش به رهبری گرم است که با فرزندان او حشر و نشر داشته است.
حال این فساد بزرگ اخلاقی و آبروریزی برای بیت با چند نامه نگاری مختومه میشود پرونده اش.اما این پرونده همیشه در ذهن ها باز است تا حق مظلوم از ظالم ستانده شود.
اما قیاس شاید از نظر بسیاری مع الفارق دیگر این است که دختری با موی پریشان ، یکه و تنها و بدون وابستگی سیاسی ، با قلبی لرزان که میداند دارد چه قدم بزرگی در راه آزادی برمی دارد ،با پاهایی استوار بر جای میماند و پرچم صلح و آزادی را با دهانی بسته در میدان انقلاب برافراشته میکند .دخترکی که ناگهان مفقود میشود و پس از چندین روز به نام ویدا موحد معرفی میگردد .دخترکی تنها که تنها یک عکس و یک نام از او باقی ست.اما کماکان در زندان های ناعادل ، بدون کوچکترین اطلاع رسانی و پوشش خبری ناپدید است.
دخترکی که پشتش به رهبری گرم نیست،دخترکی که شیر ناپاک بیت در تاروپودش گمارده نشده است.
چهل سال پیش برای آزادی ، انقلاب کردند اما نمی دانستند روزی متهمان آزادانه می چرخند و آزادی خواهان در میدان انقلابی که برای آزادی در آنجا انقلاب شد ناپدید می شوند.