رجانیوز، ارگان وابسته به جبههپایداری پس از عذرخواهی حسینقدیانی فرزندشهیدی که از طیف حزباللهی محسوب میشود بازهم بنزین روی خاکستر میریزد و در مطلبی با عنوان”تحصن، عقدهگشایی و چند مساله دیگر!” به بیاهمیتی مسئولان و حوزویان نسبت به لعنت شدن برخی توسط این فرزند شهید در لفافه اعتراض میکند.
در این مطلب آمده که تحصن در مسجد اعظم قم، با سخنرانی آیتالله جوادی آملی، آیتالله مشکینی و آیتالله میانجی. تعطیلی بازارهای مراکز چند استان. بیانیههای متعدد از بیوت علما و بزرگان حوزه و تشکلهای سیاسی و دینی انقلابی. تهدید رئیس دولت اصلاحات به استعفا و حمایت هاشمی رفسنجانی از تحصن. اینها گوشهای از اتفاقاتی بود که در ماجرای توهین یک کاریکاتوریست اصلاحطلب به یک عالم روشنگر دینی، حضرت آیتالله مصباح یزدی اتفاق افتاده بود.
حالا و بیست سال بعد، نه یک کاریکاتور، بلکه دهها فحش رکیک و لعن و نفرین نثار عالمی ربانی شده، نه آن مصباح ۶۰ ساله که ریز و درشت اصلاحات علیه او بودند، عالمی که در ۸۶ سالگی و در حالی که بسیاری از ابعاد عرفانی مکتوم شخصیت او بر ملا شده، ارتباطات خاص او با آقای بهجت روشن شده، فراتر از یک فیلسوف تراز اول و در مقام یک عارف واصل اخلاقی و عرفانی در بیان بزرگان مطرح شده، با امر رهبری و پیگیری سیدحسن نصرالله تکیهگاه فلسفی و اخلاقی محور مقاومت شده و با همین نسبت تربیتیافتگان و ارادتمندان بیشتری داشته است.
مصباحِ اکنون، کسی است که آیتالله جوادی آملی در ادامه نام او «روحی له الفداء» گفته، علامه حسن زاده به پاکی ایشان شهادت داده و گفته با افتخار پشت او نماز میخوانم، آیتالله مشکینی او را شمشیر برنده اسلام میدانست و تعاریف بلند رهبری هم که نیاز به تکرار ندارد. برای کسانی که بخواهند بدانند البته نماز غریبانه آقا بر پیکر علامه کافی است؛ اگر بخواهند بدانند.
حزبالله مستقل که گوش به فرمان ولی است، سکوت مرگبار حوزه علمیه و عالم سیاست در این حرمتشکنی را از یاد نخواهد برد. قطعا مصباح از شهید بهشتی مظلومتر است. بهشتی هیچگاه پس از شهادتش لعن نشد. خرج پایان غائله فحاشی و توهین به بهشتی، یک جمله امام(ره) بعد از ترور او بود و امروز با طومار بلند قول و عمل رهبر انقلاب، مصباح نه اینکه نقد شود، لعن میشود و فحش رکیک و ناموسی میخورد.
یادمان نمیرود هر بار که به او برای پاسخ به دروغها و توهینها اصرار میشد، با لبخند میگفت «ان الله یدافع عن الذین آمنوا، خدا از من نخواسته که از خودم دفاع کنم». هر بار برای نشر خاطرات و گفتگوهایش با شهید بهشتی پیگیری شد، با آرامش گفت هر وقت من هم پیش او رفتم، منتشر کنید. از عمق وجودش از «هیچ کس» انتظار حمایت نداشت و همین شد که بالاترین مدافع او ولایت بود. بگذاریم و بگذریم.
چند جمله و تمام. کسانی که برای مصادره و تحریف میراث ماندگار علامه مصباح یعنی «طرح ولایت» طمع کردند و از رهبری سیلی خوردند، آنهایی که حزبالله مستقل را به رسمیت نمیشناسند و حزباللهی را حزباللابی میخواهند، آنها که هر رسانه و فعال مجازی مستقلی را مانند تهسیگار زیر فشار چکمه و نعلین خود له کردند، کسانی که به جای خطبههای مصباح و رحیمپور و تریبون شعر اعتراضی میثم مطیعی، سعی کردند ذائقه حزبالله را به بیخاصیتی بکشانند و لشکر رباتیک و سایبری گوش به فرمان فلان «استاد» راهاندازی کنند، خوب به شرایط نگاه کنند و بدانند هر چه تا کنون موفق شدهاند، از این پس هم توفیق خواهند داشت. خوب رصد کنند و رشد و توسعه تصاعدی طرح ولایت پس از مانعتراشیهای متعدد را ببینند، بیتوجهی حزبالله به سازوکارهای انتخاباتیشان را نگاه کنند و طلیعه دولتی که بدون زورچپانی و از متن حزبالله و خواست عمومی مردم برآمده را نظاره کنند.
دوران امر و نهی به حزبالله تمام شده و دورانی که با سرانگشت اشاره کاندیداها را به انتخابات میآوردید و میبردید به پایان رسیده، حالا دوران پاسخگویی است و آن قدر سوال برای پاسخ گفتن هست که دیگر وقتی برای طراحیهای خاص ندارید.
این کشور با عزم و اراده دولت رئیسی، جدیت و قاطعیت اژهای و مدیریت میدانی و جهادی قالیباف، جهشهای بلندی پیش رو دارد. در این بین شما شکست خورده از تمام طراحیهایتان، نخواهید توانست کار دیگری کنید جز اینکه ماشین تخریب و فحاشی را کوک کنید، آن هم به بدترین شکلی که در نهایت به ضرر خودتان خواهد شد. خود دانید.