✍️رستم شجاعی مقدم
این سه عامل همدست در ایران (حکومت ، قشر عوام ، فقر) به ویژه در دو قرن اخیر تلاشهای روشنفکری و عقلانیت اجتماعی ایرانیان را در چنبره اقتدار خود گرفته و عقیم ساخته اند ، به نظر می رسد تا زمانی که نهاد قدرتمند مدنی نتواند حداقل شالوده این مثلث شوم را در یک ضلع بشکند نمی توان انتظار داشت کشور به جاده عقلانیت باز گردد.
از این منظر وظیفه و تکلیف عقلا و نخبگان اجتماعی این است که تمام تلاش خود را بر آگاهی بخشی و رها سازی عوام از خودابزار پنداری به نفع حکومت معطوف دارند.
فقرای جامعه باید بفهمند که عامل فقیر ماندن و هدر رفتن استعدادهای آنان رفتار ناعادلانه و کمیته امدادی حکومت است و راهکار نجات بخش هرگز نزد حکومت نیست.
قشر عام که سواد سیاسی و حقوقی ندارند با کمترین مزدی به نفع حکومت بسیج شده و حاضر به انجام هر خدمتی می شوند ،(این قشر حتی نمی تواند قیمت دستمزد خود را بالا ببرد).
فقر نیز اولویت معاش را به صدر مطالبات می کشاند و انسانهایی که باید معارض حقوق مساوی با حاکم اول مملکت باشند را به نان بخور و نمیری مشغول می نماید زیرا اندیشه انسان گرسنه به سختی می تواند از سدجوع فراتر رود ، حکام معمولا قدر این مزیت فقر را برای خود خوب می شناسند.
نکته ها :
عوام و فقرا طاقت ایستادن به پای برنامه های اصلاحی و توسعه را ندارند و از این طریق به نفع پوپولیستها به میدان می آیند و جبهه خردمندان را خالی می کنند.
فقر و عامی گری ( جهل) مادر و دخترند و همدیگر را بازتولید می کنند.
خرافات ، سحر و جادو ، رملچی گری ، فردپرستی به جای تکیه بر قدرت جمع ، ترک تحصیل ، فرار مغزها ، قهقرای اجتماعی ، استبداد پذیری ، کسادی بازار علم و خرد و بالاخره عدم مطالبه حقوق اساسی محصولات ویرانگر فقر و عامی گری هستند که جامعه را از ترفی و تحول دور نگه می دارند.
ابتدای راه مبارزه با هر سه این عوامل مبارزه با جهل ( عامی گری) است ، زیرا یک انسان آگاه خود را از فقر نجات می دهد و به راحتی و ارزانی به نفع قدرت بکار گرفته نمی شود.