در این مقاله قصد داریم به تببین مرز ها و آرمان های فرهنگی ایرانیان در طول تاریخ با رویکرد نشانه شناسی و پدیدار شناسی بپردازیم .
این نشانه ها راهنمای خوبی برای یافتن علل گرایش و پایبندی جامعه ایران به امامان شیعه هستند و همچنین بررسی آنها در جوامع عربی و فرهنگ اعراب مشخص میکند چرا آنها به رغم همزبانی با امامان شیعه ، گرایش کمتری به مکتب تشییع دارند.
اگر ما بررسی کنیم ، جامعه عرب کنونی کماکان تاریخ گذشته خود را تداوم بخشیده است بطوریکه اگر بخواهیم کشور های حوزه خلیج فارس را بعنوان یک نشانه در نظر بگیریم کشور هایی میبینیم با نام های :
آل نهیان ، آل زید ، آل مکتوم ، آل سعود و ….
این بدان معنیست که اعراب هنوز نشانه های جاهلیت را که مبنی بر نسب و قوم گرایی است را تا امروز ادامه داده اند .
حال با توجه به این رویکرد سنتی و قبیله گرایی اعراب حتی تا امروز ، اگر کسی ادعای برقراری دموکراسی در این کشور ها داشته باشد ، گویی بر طبل تو خالی میکوبد و ادعای او خنده دار است.
اما در مقابل اگر بخواهیم نشانه های ایرانیان در گذشته قبل از اسلام را بررسی کنیم به دستاورد های میرسیم که مارا در دستیابی به گزاره پیش فرضمان کمک میکند.
بر فرض مثال در جامعه ایرانی قبل از اسلام ، شیوخ نبودند ، بلکه امپراطوری ها حکومت میکردند
مثل اشکانیان ، هخامنشیان ، ساسانیان و …
حکومت در ایران همواره بر اساس یک وجه ملی شکل میگرفت که بنیاد های آن ایدئولوژیک بود ، برای همین اگر چه در همان زمان در جوامع عرب ما شاهد بت پرستی بودیم ، اما ایرانیان هرگز بت پرست نبوده اند ، بلکه زرتشتی بودند.
در باور آنها اهریمن بود ، به عنوان نیروی شر ، در مقابل اهورا به عنوان سرچشمه خیر و خوبی
که همواره در نزاع مفاهیم سرانجام این اهورا بود که غلبه پیدا میکرد .
مثلا اگر یک فرد اهورایی میرفت در صحنه جنگ و کشته میشد ، جایگاه قهرمانانه اش از او گرفته نمیشد ، و او همواره مقدس و قابل افتخار تلقی میشد.
در حالیکه در عرب جاهلیت اون زمان ، بحث نیک و شری نبود ، خیر و بدی در مقابل هم در فرهنگ آنها شکل نگرفته بود ، آنها در وهله اول به بت هاشون مینازیدند و فخر میفروختند و سپس به شمشیر زنی که قوی تر و بزرگ جسته تر بود
اما شواهد نشان میدهد که در ایران قبل از اسلام ، ایرانیان از فرهنگ بت پرستی عبور کرده بودند و به یکتا پرستی گرایش داشتند .
نور و ظلمت همواره با هم درگیر بوده اند ، بنابراین در ایران آن زمان چه فرد اهورایی جنگجو پیروز شود ، چه شکست بخورد ، قهرمانیت خودش رو حفظ کرده است ، چون معتقد است که از خون خود گذشته است .
این نشانه ها به ما میگوید که در فرهنگ ایرانی ، فرهنگی بعنوان شهادت از قبل بوده است و همچنین قهرمان ها شکل گرفته بودند بطوریکه ما تاریخ قهرمانی داریم.
که ار این قهرمانان عقیدتی میتوان به کی خسرو اشاره کرد که به مثابه همان امام زمان ( عج ) است که باید بیاید برای زرتشتیان ، چونکه آنان معتقدند که حق وجود دارد و باید بیاید حتی اگر از چشم انظار دور باشد.
از دیگر قهرمانان ملی ایران میتوان به سیاوش اشاره کرد ، کسیکه که همان بلایی که بر سر حضرت ابراهیم آوردند ، بر سر ایشان هم آوردند ، همچنین اتفاقی که برای حضرت یوسف رقم زدند را برای این شخصیت نیز ایجاد کردند ، و حتی مصیبتی که بر امام حسین ( ع ) گذشت ، بر ایشان هم گذراندند.
پس این ها گویای این حقیقت هستند که در فرهنگ ایرانیان یک نمادی هست که وقتیکه خونش ریخته میشود چون بیانگر یک قهرمانی ، ایثار ، از خود گذشتگی و رشادت است ، میشود نماد مبارزه با ظلم حتی اگر مقتول در صحنه باشد.
حال وقتی این جامعه قهرمان محور با این مضامین خیر و شر در مواجهه با اسلام قرار میگیرد ، با مفاهیمی آشنا است که معادل تک تک آنها را در فرهنگ خودش دارد ، با این تفاوت حال امام حسین در فرهنگ قبلی ایرانیان که معادل سیاوش بود یک اسطوره افسانه ای است که نسبش معلوم نیست ، پدر و مادرش مشخص نیست و اینکه اصلا هویت تاریخی دارد یا خیر و تنها یک مفهوم انتزاعی از یک قهرمان عقیدتی است .
اسطوره آن چیزی است که ما احتیاج داریم ولی وجود ندارد ، بنابراین شاید این کی خسرو و سیاوش و … همان احساس وجودی هستند که ایرانیان به آن نیاز داشتند ، اما وجود نداشتند
بنابراین این رویکرد در فرهنگ ایرانیان از پیش از اسلام شکل گرفته بود و به محض اینکه آن اسطوره ها را با اصل و نسب های واقعی و مشخص تر در فرهنگ تشییع یافت ، گرایش خود را به سمت این مفاهیم بروز داد.
بطوریکه در مواجهه با واقعه امام حسین ( ع ) ، این اتفاق رو برجسته میکند و تاریخی به عظمت واقعه کربلا در بین ایرانیان در طول تاریخ شکل میگیرد.
اما در اعراب که این مفاهیم قهرمان پروری و خیر و شر به این شکل وجود ندارد ، خون امام حسین ( ع ) هم همچون خون یکی از صحابه تلقی میشود و ارزشی برابر با سایرین کشته های تاریخ دارد.
این فرآیند باعث میشود که ایرانیان از همان ابتدای مواجهه با اسلام دارای گرایش های علوی میشوند ، چونکه ایرانیان در باور خودشون اصلا قبول نمیکردند که همه صحابه باشند ، همه در یک تراز باشند و همه نور باشند .
پس بنابراین حسین ( ع ) برای آنها با معناست ، حجت ( عج ) ، علی ( ع ) و سایر اسطوره ها و امامان شیعه بدلیل قرابت فرهنگی با ایرانیان برای آنها با معنا و پذیرفته شده است. زیرا تمام اینها نماد قهرمانانی هستند که حال با شناسنامه های مشخص تر وجود دارد و آنها را با ادله های فلسفی و نظری میتوانستند بررسی کنند ، نه اینکه تنها در فرهنگ اسطوره ای و انتزاعی خود مفاهیم از قهرمانی و خیر و شر داشته باشند.
و اگر به آن زمان برگردیم میبینیم که کتاب های و گسترش فقیهان شیعه در آن زمان در جوامع ایرانی بشدت کم و غیر محسوس بود ، اما همین المان های باوری و فرهنگی ایرانیان باعث شده که ، بیشترین تعداد شمشیر زنان و نیرو های لشگر مختار ، از ایرانیان تشکیل شود با اینکه وقتی تاریخ ایرانیان در آن زمان رو بررسی میکنیم ، میبینیم که حتی شاید نماز رو هم درست نمیخواندند
این بدان معناست که اگرچه ایرانیان با اعراب و فرهنگ عرب همزبان نبودند ، اما با مفاهیم تشییع و عترت پیش از اسلام همدل بودند
و این جا غلبه و بروز همدلی بر همزبانی است که ما شاهد گرایش ایرانیان در طول تاریخ به امام شیعه و فرهنگ عقیدتی و ایدئولوژیکی تشییع و عترت هستیم.