پایگاه خبری / تحلیلی نگام _ «علی افشاری»، فعال سیاسی ساکن امریکا میگوید دیدن مستند «میزبانی ناجوانمردانه» به کارگردانی «مازیار بهاری»، خاطرات زندانش را تداعی کرده و با آن احساس همذاتپنداری داشته است.
او میافزاید علاوه بر اندوه ناشی از بازیابی خاطرات زندان، به عنوان یک ایرانی در مقابل «نزار زکا» احساس شرمساری کرده است. چرا که او به عنوان یک میهمان خارجی به ایران سفر کرده بوده و به جای آن که قدر ببیند و بر صدر بنشیند، راهی چهار سال زندان شده است.
نزار زکا، شهروند لبنانی امریکایی است که سال ۱۳۹۴ به دعوت معاون وقت زنان و خانواده ریاست جمهوری ایران، به عنوان کارشناس فناوری اطلاعات و برای سخنرانی در یک سمینار دعوت شده بود. اما به اتهام «جاسوسی برای دولت متخاصم»، توسط جمهوری اسلامی بازداشت و مدت چهار سال در زندان نگهداری شد.
علی افشاری گفتوگوی خود با «ایرانوایر» را با اشاره به این که شیوه گروگانگیری در ایران سابقهای طولانی دارد و از زمان تسخیر سفارت امریکا در تهران شروع شده است و تا امروز هم کماکان ادامه دارد، آغاز میکند.
آیا همه جناحهای بر سر قدرت در مورد این شیوه با هم توافق دارند؟آنها در برخی موارد با هم هماهنگ هستند و در موارد دیگری همچون پرونده زکا، دو جناح قدرت یا در مقابل هم قرار دارند یا تیم امنیتی در مقابل بخشی از نیروهای سیاسی نظام قرار گرفته است. گاهی یک اختلاف نظر و شکاف بین نهادهای انتخابی و نهادهای انتصابی پیش میآید و آنها تلاش میکنند یک سری طعمه پیدا کنند. این طعمهها همان اتباع خارجی یا ایرانیانی هستند که در خارج از ایران زندگی میکنند؛ به ویژه دانشجویانی که در فضاهای تحقیقاتی و علمی مثلا مرتبط با فیزیک هستهای یا رشتههایی از این دست در حال تحصیل یا افرادی که شاغل در دستگاههایی هستند که منابع مالی آنها از وزارت دفاع امریکا تامین میشود. گاهی تصور نیروهای امنیتی این است که این اشخاص به اطلاعات خاصی دسترسی دارند و میشود از آنها برای پیشبرد پروژههای خودشان استفاده کرد. البته اغلب این اتهامات، نوعی سناریوسازی هستند و بعد از آن که موعد استفاده از گروگانها تمام شد، سعی میکنند با معامله، از طرف مقابل امتیاز نهایی را بگیرند.
مواردی هم بوده است که نتایج نه چندان خوشایندی به بار آورده باشد؟در برخی موارد مثل «رابرت لوینسون»، محاسبه فشارهای وارد شده اشتباه از آب در آمده و آن فرد کشته شده و عملا جمهوری اسلامی نتوانسته است از کل ماجرا بهرهای ببرد. نه این که قصدشان بوده است او را بکشند اما احتمالا چون رابرت لوینسون فرد مریض احوالی بوده و تحت فشارهای فوق تحملش قرار گرفته، رشته کار از دستشان در رفته است.
منظور شما این است که بازداشت اتباع خارجی یک سازوکار ساختاری است؟برای حاکمان ایران، یک شیوه مملکت داری و اداره امور است. جمهوری اسلامی یک نظام گروگانگیر است. اساسا شبکه نیروهای نظامی آنها که زیر سایه بنیادگرایی اسلامی شیعهمحور در منطقه فعال هستند هم همین شیوه گروگانگیری را دنبال میکنند؛ به این معنا که منافع و ثبات کشورها را گروگان میگیرند تا خواست سیاسی خود را جلو ببرند و تهدیدها را برطرف کنند. اما در مورد پرونده آقای نزار زکا، جزییات و تفاوتهای دیگری هم وجود دارد.
منظورتان چه جور تفاوتی است؟زمانی ماجرای ایشان پیش آمد که کلیت نظام با امریکا و کشورهای ۵+۱ در مورد اختلافات هستهای به یک جمعبندی کلی رسیده بودند. اما کماکان بر سر جزییات و از آن مهمتر، در مورد آینده این توافق، اختلاف نظرهایی وجود داشت. بخشی از نیروهای نظام با توجه به وعدههایی که به مقامات وقت دولت امریکا داده بودند، توافق هستهای را مقدمه توافقات دیگری برای حل مشکلات میدانستند. اما رهبری نظام و نهادهای انتصابی میخواستند کل توافق در همان سطح اولیه باقی بماند و یک مصالحه مقطعی باشد و منتج به تغییرات ادامه دار و طولانی نشود.
وقتی آقای زکا در اوج آن شرایط به عنوان کارشناس فناوری اطلاعات به ایران سفر کرد، سوژه مناسبی بود که با برخورد با او نشان بدهند در ایران چیزی تغییر نکرده است و قرار هم نیست عوض بشود. به احتمال زیاد ارزیابی کرده و دیدهاند بهترین مهرهای است که میتوانند با برخورد با او، پیامشان را برسانند؛ این که قرار نیست «برجام» ۲ و ۳ به سرانجام برسد و قرار نیست در ایران تغییرات اساسی رخ بدهد. نهاد ولایت فقیه و بازوهایش و به طور مشخص، سپاه پاسداران از عادی شدن روابط ایران با جامعه بینالمللی پرهیز میکنند.
نقش نهاد انتخابی یا دولت در این میان چه بوده است؟نهاد انتخابی مثل دولت آقای «حسن روحانی» در برخورد قهری اولیه همچون بازداشت و بگیر و ببند نقشی نداشته اما مشکلی که خودشان و هوادارانشان، چه در ایران و چه در خارج از کشور ایجاد میکنند، تلاشهای دو دهه اخیر است برای نشان دادن این که فضای ایران متفاوت از چیزی است که در خارج تبلیغ میشود. به نوعی میخواهند بگویند جمهوری اسلامی آن قدرها که گفته میشود، نظام سرسخت و سرکوبگری نیست و ظرفیت اصلاح و تعامل با دنیا را دارد. با این پیش فرض اشتباه نیز در قربانی شدن امثال آقای زکا موثر بودهاند.
میبینیم علیرغم این که خانم «شهیندخت مولاوردی» در بروز این ماجرا نقشی نداشته است اما حتی وقتی که میخواهد به این پیشامد اعتراض کند، میگوید این کارها را میکنند تا چهره نظام را خراب کنند و تصویر غلطی را که در داخل واقعا وجود ندارد، جا بیاندازند.
این شیوه نگاه به باور من ایراد دارد و عملا خودش را در کنار گروگانگیر قرار میدهد. همین خانم مولاوردی هیچ اطمینانی ندارد که هر لحظه ممکن است بازداشتی رخ بدهد. پس نه از نظر اخلاقی و نه به لحاظ سیاسی حق ندارد تصویر اشتباهی بدهد که اتباع خارجی و ایرانیان خارج از کشور را گرفتار کند.
به عبارتی، شما میگویید هم نهاد انتصابی و هم نهاد انتخابی در نهایت در مسیر این سازوکار قدم بر میدارند؟به باور من، نگاه سردار«اسماعیل قآآنی» و «محمدجواد ظریف» در نهایت در خدمت این سازوکار گرونگیری است. امثال ظریف با دادن تصویر غلط و سراسر اشتباه از واقعیتهای داخل ایران و بخشی از همین نیروها، مثل آقایان «نمازی»(باقر و سیامک نمازی) که در زندان هستند، برای سالها همین تصویر غلط را در سطح سازمانهای غیردولتی، نهادهای حقوق بشری و رسانههای خارجی تبلیغ میکردند و الان هم خودشان گرفتارند.
چرا اینها اصرار میکنند این تصاویر غلط را از داخل ایران به دنیا مخابره کنند؟ به هر صورت جمهوری اسلامی پذیرای یک چهره پژوهشگر دسترسی آزاد اطلاعات نیست که بخواهد به ایران سفر کند و به عافیت جان به در ببرد. این نظام اساسا از ابتدا بنای خود را بر این گذاشته است که ایران را تبدیل به یک جزیره کند، وارد مناسبتهای جهانی نشود و برای خودش مناسبتهایی در منطقه بسازد؛ همچون مناسبتهایی که با «حزبالله» لبنان، گروه «حوثی» در یمن و «حشدالشعبی» در عراق یا با روسیه و چین دارد.
به نظر شما گذر زمان نتوانسته است در این سیاستها تغییراتی ایجاد کند؟ مثلا آنها را تعدیل کند؟در کشمشکشهای جهانی، سیاست گروگانگیری البته که قبض و بسط پیدا کرده است. اما معتقدم هر خارجی و هر ایرانی که در بیرون ایران زندگی میکنند و به نهادها و سازمانهایی متصل هستند که از دید جمهوری اسلامی، دارای ارزش نیستند، نباید به ایران سفر کنند چون هر آن میتوانند قربانی این ماجرا باشند. از آن جایی که غالب این افراد سیاسی نیستند و شیوه مواجهه را نمیدانند، به راحتی میتوانند آسیبهای جدی ببیند. یک سال و نیم آقای زکا در سلول انفرادی بوده و در مخیلهاش هم نمیگنجیده است که کارش به آنجا میکشد. او نه فرد مبارزی بوده و نه تصوری از این ماجرا داشته است.
چرا با علم به این که این افراد واقعا جاسوس نیستند، این همه تحت شکنجه و فشار قرار میگیرند؟اتفاقا فیلم آقای بهاری این نکته را توضیح میدهد. تحت فشارند تا خواستههای طرف غالب را اجابت کنند. اگر فرد همان اول همه اتهامات را بپذیرد و برود جلوی دوربین و اعتراف کند، شاید امکانات خوبی هم در اختیارش بگذارند. اما این فشارها از جایی شروع میشوند که سوژه در مقابل هدفی که از بازداشتش تعریف شده است، مقاومت میکند. ما با مجموعهای طرف هستیم که باوری به اخلاق به معنای عادی ندارد. آنها به راحتی روی تعاریف اخلاق پا میگذارند چون مجریان و کارگزاران نظامی هستند که «روحالله خمینی»، بنیانگذارش میگوید حفظ نظام از اوجب واجبات است! یعنی منافع سیاسی نظام بر همه چیز مقدم است. او بارها گفته بود که میشود احکام اولیه اسلام را برای مصلحت سیاسی کشور تعطیل کرد. همین شیوه را از ابتدای انقلاب به این نحو ترجمه و تبیین کردند که میشود هر کاری با متهم کرد؛ از اتهام زنی اخلاقی گرفته که حتی برای آن پشتوانههای مذهبی مثل تعزیز ساختند تا فریبکاری برای حفظ یک هدف مقدس که استفاده از هر وسیلهای را توجیه میکند.
شما خودتان با چنین شیوههایی مواجه شدهاید؟بله. حتی تصورم بر این است که برخوردی که با فعال داخلی میکنند، سنگینتر از برخورد با دستگیرشدگان خارجی است. میتوانم با توجه به تجربه شخصی خود شهادت بدهم که آن مجموعه که با من طرف بودند، نه ذرهای به باورهای دینی اعتقاد داشتند، نه کمترین دغدغه شرعی در قلبشان بود و نه شرم و حیا و وجدانی در میان.
به تعبیری که «تامس هابز» میگوید ماهیت اصلی آنها، همان گرگ انسان است. آن روزی که آیتالله خمینی حکم نخست وزیری مهندس «مهدی بازرگان» را صادر کرد، چیزی گفت که مردم ایران متوجه نشدند. او گفت از این به بعد حواستان باشد مخالفت با حکومت دینی، متفاوت با مخالفت با سایر حکومتها است و هزینهها و تبعات جدی دارد. حالا هم به زعم ولی فقیه فعلی، حفظ نظام، توقف توافقات برجام در سطح اولیه بوده است؛ گیرم صدها میهمان مثل نزار زکا را دستگیر کنند و در سلول انفرادی بیاندازند یا حتی آنها را بکشند. چه ایرادی دارد،، مصلحت بزرگتری در میان است!
احساس شما در مورد رنجی که آقای زکا برده است، چیست؟من او را تحسین میکنم چون توانسته است خشم و اندوهش را فقط متوجه مقصران ماجرا کند و خشم خود را به مردم ایران تعمیم نداده است و کماکان به فرهنگ و مردم ایران علاقه نشان میدهد. این تجربه باعث شده است به خوبی شکاف بین اکثریت مردم و اقلیت حکومت را درک کند و در کنار مردم قرار بگیرد. شاید نزار زکای قبل از بازداشت، بنا به ضرورت دعوتها و مناسبتها و سمینارها، بیشتر با مدیران و مقامات حکومتی در ارتباط بود ولی در این تجربه تلخ و ستمی که بر او رفت، به مردم ایران نزدیک شد. البته سربلند بیرون آمد و سناریویی که در تیم اطلاعات سپاه و بیت رهبری برایش طراحی شده بود، از همان ابتدا شکست خورد و محقق نشد.
علی افشاری (زاده ۱۳۵۲ در قزوین) تحلیلگر و فعال سیاسی است. او از اعضای شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت در دوران اصلاحات بود.
ی زادهٔ ۱۳۵۲ در شهر قزوین و فارغالتحصیل دکتری مهندسی سیستم از دانشگاه جرج واشینگتن است. وی پیشتر در رشته مهندسی صنایع دانشگاه امیر کبیر در مقطع لیسانس و فوق لیسانس تحصیل کرده است. سابقه چهار دوره فعالیت در شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشگاه امیر کبیر و سه دوره دبیری آن و ۵ دوره عضویت در شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت و سه دوره مسئولیت واحد سیاسی آن را داشتهاست. همچنین وی یک دوره عضو هیئت امنای جامعه فارغ التحصیلان دانشگاه امیرکبیر بودهاست. وی در سال ۱۳۷۰ وارد دانشگاه صنعتی امیرکبیر شد. ابتدا در واحد فرهنگی خوابگاههای دانشگاه فعالیت میکرد. سپس به عنوان دبیر و عضو شورای صنفی دانشکده صنایع انتخاب شد و همزمان فعالیتهایش در انجمن اسلامی دانشجویان پلی تکنیک را آغاز کرد.
وی برای اولین بار به دلیل مشارکت در برنامهریزی و سازماندهی مراسم دفاع از آزادی بیان در پلی تکنیک در اردیبهشت ۱۳۷۵ توسط وزارت اطلاعات بازداشت شد. در این برنامه که با دعوت از عبدالکریم سروش همراه بود بین دانشجویان و انصار حزبالله درگیری حاصل شد. افشاری به مدت ده روز در سلول انفرادی بازداشتگاه توحید بود. او با قرار کفالت در مرداد ماه ۱۳۷۵ آزاد شد. او در سال ۱۳۷۵ برای اولین بار به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شد و در سال ۱۳۷۵ در ستاد سید محمد خاتمی فعال شده و مسئول بخش دانشجوئی ستاد وی گشت. البته ستاد دانشجوئی خاتمی در محل ساختمان دفتر تحکیم وحدت بود. پس از پیروزی جنبش اصلاحی در دوم خرداد، افشاری به یکی از چهرههای شاخص این جریان تبدیل گشت و سخنرانیهای متعددی در دانشگاهها داشت. وی در جریان قتلهای زنجیرهای در مراسمی که در اعتراض به قتل مشکوک داریوش فروهر، مختاری و پوینده در دانشگاه پلی تکنیک برگزار شد برای اولین بار به صورت علنی انگشت اتهام را به سمت وزارت اطلاعات اشاره کرد. به همین دلیل در حین بازداشت بود که اعلام اطلاعیه معروف وزارت اطلاعات و به دنبال آن معرفی عوامل خودسر، منتشر شد. وی در سازماندهی اکثر تجمعهای دانشجویی در دفاع از جنبش اصلاحی، آزادیهای مطبوعاتی، دفاع از آزادی زندانیان سیاسی نقش فعالی داشت. در جنبش دانشجویی اعتراضی ۱۸ تیر وی مسئولیت حرکت اعتراضی دانشجویان و برنامههای تحصن در کوی دانشگاه تهران و دانشگاه تهران در روزهای ۲۰ و ۲۲ تیر که توسط دفتر تحکیم وحدت سازماندهی شده بود را بر عهده داشت، همچنین مسئولیت ستاد انتخاباتی دفتر تحکیم وحدت را در انتخابات مجلس ششم نیز بر عهده داشت.
علی افشاری به عنوان دبیر سیاسی دفتر تحکیم وحدت، به همراه تنی چند از فعالان سیاسی و فرهنگی کشور مثل اکبر گنجی، محمود دولتآبادی و عزتالله سحابی در کنفرانس برلین شرکت کرد، که پس از بازگشت به سرعت بازداشت و مورد بازجویی قرار گرفت. این بازداشت در اردیبهشت ۱۳۷۹ انجام شد، و پس از گذشت دو ماه با قرار وثیقه ۵۰ میلیون تومانی آزاد شد.
پس از آن علی افشاری در آذر ماه ۱۳۷۹ پس از سخنرانی در تجمع دانشجویی «اعتراض به شکلگیری انسداد سیاسی» در دانشگاه صنعتی امیرکبیر که از طرف دفتر تحکیم وحدت برگزار شده بود دستگیر شد و مدت ۳۲۸ روز را در سلول انفرادی و در زندانهای مختلف امنیتی زیر شکنجه گذراند. دلیل بازداشت او نقد تند و صریح رهبری و همچنین طرح ضرورت دنبال کردن اصلاحات خارج از روشهای پارلمانی و ریاستی و نقد همهجانبه قدرت و بخصوص عملکرد جنبش اصلاحی بود. وی در نشست مسئولین سیاسی انجمنهای اسلامی در مرداد ماه ۱۳۷۹ که در گرگان برگزار شد به «عبور از خاتمی» اشتهار یافت، برای نخستین بار ضرورت نقد عملکرد خاتمی و عدم ضرورت محدود شدن جنبش دانشجویی در قالب رویکرد خاتمی و اصلاح طلبان حکومتی را مطرح کرد. او از ایده اصلاحات ساختاری و جامعه محور دفاع کرد. پس از ماهها بازداشت، وی در صداوسیما حاضر شد و در یک مصاحبه اجباری تلویزیونی از کردار گذشته خود ابراز پشیمانی کرد. چندی بعد وی در داخل زندان توسط خانواده اش اعلام کرد که تحت فشار بوده است. پس از آزادی در آذر ۱۳۸۰ طی مصاحبه مطبوعاتی و انتشار نامه به رئیس وقت قوه قضائیه به افشای شکنجههایی که در زندان تحمل کردهبود پرداخت.
قوه قضائیه با وثیقه ۲۰۰ میلیون تومانی وی را آزاد کرد اما پس از چندی حکم دادگاه کنفرانس برلین صادر شد و وی به یک سال زندان تعزیری محکوم شد. او در اسفند ۱۳۸۰ به بخش عمومی زندان اوین رفت. مجدداً در زندان پرونده جدیدی با شکایت هدایت الله لطفیان رئیس وقت نیروی انتظامی علیه وی گشوده شد و به یک سال حبس دیگر محکوم شد. او در آذر ۱۳۸۳ پس از تحمل قریب به دو سال حبس تعزیری آزاد شد. البته در این فاصله پرونده دیگری به دلیل فعالیتهای داخل زندان و نامه نگاری به بیرون از زندان و صدور پیام به اجلاس دفتر تحکیم وحدت برای وی تشکیل شد و مدت ۱۹ روز در بازداشتگاه الف سپاه در سلول انفرادی گذراند. پس از آزادی ابتدا از پایاننامه خود در مقطع فوق لیسانس مهندسی صنایع در دانشگاه امیرکبیر دفاع کرد و سپس مجدداً به عضویت در شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شد. او در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۴ از عدم شرکت دفاع کرد. همچنین به همراه رضا دلبری، ناصر زرافشان، محمد ملکی، عبدالله مؤمنی، محسن سازگارا و مهرانگیز کار از طرح رفراندوم قانون اساسی معروف به ۶۰ میلیون امضا دفاع کرد. پرونده وی در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی به اتهام براندازی فعال شد و به دادگاه احضار شد، که به دلیل عدم پذیرش درخواست برگزاری دادگاه علنی از دفاع، خودداری کرد. دادگاه وی را از اتهام براندازی و محاربه تبرئه کرد، اما به دلیل توهین به رهبری و افدام علیه امنیت ملی به شش سال حبس تعزیری محکوم کرد. وکلای وی آقایان عبدالفتاح سلطانی، محمد شریف و خانم مهناز پراکند بودند، همچنین او در زندان اوین با برادران محمدی، ناصر زرافشان، احمد باطبی و … همبند بود. او سرانجام در سال ۱۳۸۴ ایران را ترک کرد، و ابتدا به دوبلین ایرلند رفت، سپس برای ادامه تحصیل راهی آمریکا شد.افشاری در دانشگاه جرج واشنگتن آمریکا دکترای مهندسی سیستم گرفت. وی برنده جایزه هلمن- همت سازمان دیده بان حقوق بشر در سال ۲۰۰۶ و همچنین پژوهشگر در بنیاد اعانه ملی آمریکا در سال ۲۰۰۶ شد. او در آنجا به فعالیتهای سیاسی خود در قالب برنامهریزی اکشنهای حمایتی از مبارزات مردم ایران، نوشتن مقالات سیاسی و معرفتی در حوزه دموکراسی، حقوق بشر، تاریخ معاصر ایران، مسائل مذهبی، جنبش دانشجوئی، جامعه مدنی، بحران قومیتی فعال است، و معمولاً مطالبی در سایتهای رادیو فردا، بیبیسی فارسی، روز آنلاین و رادیو زمانه منتشر میکند، همچنین در سازماندهی و طراحی کنفرانسهای متعدد سیاسی و پژوهشی در آمریکا نقش داشته است. علاوه بر آن مصاحبههای متعددی در شبکههای فارسی زبان و انگلیسی زبان انجام میدهد. افشاری برای مدتی عضو شورای مرکزی جامعه فارغ التحصیلان دانشگاه پلی تکنیک بود و همچنین در صنایع نساجی و خو دروسازی و همچنین کنترل پروژه در قالب کارشناس و مدیر فعالیت کرده است.