✍️علیرضاموثق
حکومت ولایت مطلقهٔ فقیه، به دلیل اتلاف منابع، ورشکست شد. این حاکمانِ تنبل و بی سواد، از خون امام حسین و شهدا گرفته تا نفت و آب و جنگل و منابع انسانی، آنقدر بی رویه و مسرفانه خوردند که تمام شد؛ آنها تمام منابع را اتلاف و کفران کردند؛ از جمله منبعِ «زمان» را.
چون کالیگولا و نرون و چنگیز، از حزب توده و چریک های فداییِ خلقِ نامسلمان گرفته تا نهضت آزادیِ نجیب و مسلمان و مسالمت-جو را سرکوب کردند و گیوتین-صفتی و آدم-خواری را به خودی هایی چون منتظری و موسوی و کروبی و خاتمی رساندند و به جهتِ حجم توهم و تفرعن، در لسان خودشان، سنن الهی را فقط برای غیر-خودی ها دیدند و احساسِ «پسر خالهٔ خدا بودن» کردند.
یوم الله را فقط در آنجا دیدند که مردم، فوج فوج قدرت سیاسی را به ایشان تقدیم کردند؛ اما ندیدند که استبداد و ناکارآمدی چون ام الرذایل، سیاه و منفورشان خواهد کرد و مردم را فوج فوج علیه شان خواهد شوراند.
آن زمان که چون ابلهان، از کاسهٔ آشِ یاسر عرفاتِ «فلسطینی-چریک»، داغ تر شدند، ندانستند که تحققِ آرمانِ امام راحل شان، مبنی بر حذف اسرائیل، هزینه دارد و با این رویه، چون کرهٔ شمالی، مردم را به علف خوردن می اندازند.
در این حکومت، یک فاجعه اتفاق افتاد؛ اینکه یک عده آخوندِ روضه-خوان و بی سواد چون جنتی و علم الهدی، شدند جبههٔ حق و نمایندهٔ الله و جبههٔ امام حسین(!) حال، دلیل اش چیست(؟) خدا عالم است(!)
اما ندانستند که اگر حتی خود خدا بیاید و بشود حاکمِ سیاسی، عموم مردم از او، کاهش تورم و اشتغال و امنیت و نظم و حفاظت از محیط زیست و امثالهم را می خواهند و اگر موفق نبود، باید تشریف ببرد و جایش را به شخص دیگری بدهد.
◾️ دلیلِ شکست و فلاکتِ استبداد دینی، روشن و معادله، ساده است؛
ما در این ساختار استبدادی و بسته، چطور نیروهایی پیدا کنیم که هم مسلمان و هم شیعهٔ دوازده امامی و هم انقلابی و هم طرفدار تئوری ولایت مطلقهٔ فقیه و هم طرفدار مصداق اش باشند و هم نخبه؟ تا ایشان را به مناصبِ مدیریتی و سیاسی بفرستیم؟
در این حکومت، حتی اگر عالم ترین و اخلاقی ترین انسانِ روی کرهٔ زمین، ایرانی باشد، اما مسلمان و شیعهٔ دوازده امامی و طرفدار تئوریِ ولایتِ مطلقهٔ فقیه که از اصول دین نیست نباشد، نمی تواند کثیری از مناصب سیاسی را تصدی کند؛
لذا به طور طبیعی و به اقتفایِ طبیعتِ عقرب، قحط الرجال ایجاد نموده و سیستم را کوتوله ها، اشغال کرده اند.
برای تقریب به ذهن، مثالی می زنم: اگر شخص مجردی گفت؛ من همسری می خواهم که هم دکتر باشد و هم پولدار و هم زیبا و چشم آبی و هم با قدی بیش از ١٨٠ سانتیمتر و هم مسلط به سه زبان دنیا و هم تک فرزند و هم با موهای مشکی؛ باید فوراً او را به تيمارستان برد! چرا؟ چون، این چنین شیری خدا خود نافرید.
این نظام سیاسی در ذات اش، بیمار است؛ روان-پریش است؛ متوهم است؛ منگول است؛ گور-زاد است؛ هماهنگ با واقعیاتِ انسانی و اجتماعی و جهانی، تکوین نیافته است.
حکومتِ دموکراتیکِ سکولار (فرا-دینی و نه ضد دینی)، توانِ جذب حداکثری دارد؛ اما این حکومتِ استبدادی، به اقتضای مقتضیاتِ ذات اش، تنها توانِ دفعِ حداکثری دارد.
کار به طور طبیعی و به اقتفای ذاتِ استبداد، از سرکوبِ غیر خودی ها گذشت و به دفعِ نایب ولی فقیه و موسوی و کروبی و خاتمی و جبههٔ مشارکت و مجاهدین انقلاب اسلامی و…. رسید تا آنکه در ادامهٔ مسیرِ گیوتین-صفتی و آدم-خواری، علی مانده و حوض اش و نیز باتوم و سرنیزه! علی مانده و جنتی و مصباح یزدی و رحیم پور ازغدی و پناهیان و علم الهدی! علی مانده و یکسری روضه-خوان و مداحِ هفت-تیر کش و مذهبیِ خام و عامی.
با چنین وضعی، وقتی مستبدی مجنون، توأمان در حال جنگ با نیمی از مردم خودش (شامل کثیری از روشنفکران و هنرمندان و دانشگاهیان و بخش مدرن جامعه) و نیز نیمی از جهان (آمریکا و اروپا) است؛ نمی تواند اقتصاد را رونق بخشد و لاجرم لشکر گرسنگان، او را به همراهِ میهن، زنده-زنده خواهند خورد.
دغدغه-مندانِ آزادی با دغدغه-مندانِ نان، به یک وجه مشترک رسیده اند و آن خود-آگاهی نسبت به این امر است که استبدادِ دینی، دین و دنیا و اقتصاد و اخلاق و آزادی و عدالت را باهم به باد می دهد.
ولی امر مسلمین جهان پس از چهل سال تجربهٔ پسینیِ مردم، دیگر نمی تواند پشتِ این دولت و آن دولت پنهان شود و عواملِ تمامِ مشکلات را به این و آن ربط دهد و رندانه از مسئولیت-پذیری فرار کند.
ابزارِ «دوژمن» (یعنی دشمن و اولین کلمه ای که خامنه ای در هنگام تولد، پس از لفظ یاعلی به کار برد) نیز از فرطِ استفاده، مستهلک شده است.
اینک کودکانِ بازی گوش، لختی پادشاه را فریاد می زنند. نایب امام زمان و نمایندهٔ الله، به اقتفای سطح قدرت اش، سهم و مسئولیتِ مهمی در مشکلات ما دارد.
پایان
پانزدهم آذر ماه ۱۳۹۸
بازنشر: پنجم فروردین ۱۳۹۹