این روزها زمزمه ی حمله ی آمریکا به ایران دهان به دهان می شود و دلیل آن هم حرکت ناو جنگی آمریکا که بزرگترین ناو جنگی جهان است به سمت تنگه ی هرمز می باشد. گفته می شود این سومین باری است که آمریکا این ناو را به حرکت درآورده است و در دوبار قبل به قصد حمله به عراق و افغانستان بوده است و گویی این بار هم به قصد حمله به جایی حرکت کرده است.
هرچند ترامپ رییس جمهور آمریکا تا امروز قضیه حمله به ایران را شایعه اعلام کرده است و گفته است هنوز تصمیمی برای حمله به ایران نگرفته است و اگر زمانی تصمیم قطعی برای حمله به ایران بگیرد نیروهای خیلی خیلی بیشتری از نیروهای حاضر در ناو جنگی اش میفرستد.
ترامپ همچنین از مردم ایران خواسته کسانی که می توانند اقدام به مهاجرت کرده و ایران را ترک نمایند و گفته است تا جایی که می تواند زمینه ی اقامت آنها را در بهترین کشورهای جهان فراهم نماید.
وزیر جنگ آمریکا نیز طی مصاحبه ای ماجرای حمله به ایران را منکر شد و اعلام کرد تا زمانی که ایران به ما یا به یکی از متحدین ما حمله نکرده است حمله نخواهیم کرد و در صورت حمله ایران به آمریکا یا یکی از متحدینش بدون درنگ به ایران حمله خواهد کرد و طی دو حمله ایران را خواهد گرفت.
اما در این بین چیزی که فکر وذهن و آرامش مردم را از کوچک تا بزرگ درگیر کرده است حرف های وزیر آموزش و پرورش جناب بطحایی در مورد جنگ می باشد که اگر جنگ شود ما چهارده میلیون دانش آموز داریم که برا دفاع از کشور اعزام خواهند شد.
همین یک حرف کافی است تا آرامش و خواب خوراک نداشته ی مردم را کاملا بهم بریزد .
جناب بطحایی از این 14 میلیون دانش آموز نصفشان دختر هستند آیا دختران هم باید به میدان جنگ بروند؟
آیا دانش آموزان ابتدایی و راهنمایی هم اعزام می شوند؟
و اصلا برای اعزام اجازه خانواده ها لازم است یا خیر و همین که شما امر کنید کافی است؟
والدین کم دغدغه آموزش های ضعیف و سیستم آموزشی نابه سامان را دارند که با این حرف جناب بطحایی کل آرامششان گرفته شده است که کودک و جوانشان به سینه س تیر سپرده شوند و دانش آموزان نیز دچار استرس شده اند که اگر جنگ شود باید به میدان جنگ بروند و مدرسه ای که باید به دانش آموزان امنیت و آرامش بدهد اکنون با همین حرف ناعاقلانه دلیلی برای ترس و آشوبشان شده است.
از تمام این حرف ها که بگذریم باز می رسیم به شایعه ی جنگ.
اگر واقعا جنگ بشود سرنوشت مردم ایران چه خواهد شد؟
مردمی که هنوز از جنگ هشت ساله با عراق کمر راست نکرده اند.
مردمی که علاوه بر هزاران شهید جانبازانی دارند که با شرایط بد جسمی و روحی زندگی می کنند و مادرانی که هنوز چشم انتظار پلاکی یا نشانی از جوانان مفقود الاثرشان هستند.
هنوز که هنوز است بعد از گذشت سی سال از جنگ خرابی های جنگ جبران نشده است.
نه ایران دیگر توان مقاومت روزهای سخت جنگ را ندارد.
جوانان دیگر دلخوشی برا جنگیدن و مقابله ندارند یک مشت بیمار روحی که کل زندگیشان خلاصه شده است در بیکاری و بی پولی و بی فردایی.
جوانانی که برای خلاصی از دردهای مشکلات جامعه به اعتیاد و فساد کشیده شده اند توان جنگیدن نخواهند داشت.
مردم ایران به قدر کافی در فقر اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی غرق شده اند که جنگ تیر خلاصی برای فرو رفتنشان است.
آمریکا بدترین شرایط اقتصادی را دارد و فقر اقتصادی در آمریکا بیداد می کند و به دنبال شاهرگی اقتصادی برای نجات اقتصاد فلجش می باشد وقتی به عربستان به عنوان گاو شیرده نگاه می کند پس حدس هدفش چیز چندان دشواری نیست.
اگر جنگ شود ایران می ماند و نصف کشورهای جهان که درمقابلش صف کشیده اند و حتی همین عراق و فلسطین که سالهای سال است تحت حمایتهای مالی و غیر مالی ایران هستند با شروع جنگ به ایران پشت کرده و به جرگه ی مخالفین می پیوندند.
درست است که ایران نسبت به زمان جنگ با عراق از نظر نظامی و دفاعی بسیار قوی تر شده است اما باز هم زیان های مالی و جانی جنگ را نمی توان نادیده گرفت چرا که این ضررها فقط و فقط متوجه مردم ایران است خصوصا قشر متوسط و ضعیف و جنگ در این شرایط می شود غوز بالای غوز.
وگرنه ژن های خوب و آقا زاده ها و مسئولین که همه اقامت در بهترین کشورهای جهان و حساب های بانکی پر دارند و اگر جنگ شود بدون هیچ استرسی با ساک مسافرتیشان خاک ایران را ترک خواهند کرد؟
فقط همین را می دانم که جنگ راه نجات مردم نیست بلکه تیرخلاصی است برای نابودی کاملشان…