✍️عباس موسایی
سخنان پرویز فتاح در برنامه “نگاه یک” تلویزیون را میتوان رونمایی زودهنگام و آرام اصولگرایان از کاندیدای خود در انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ دانست.
آنچه فتاح بر زبان راند را میتوان تولیدات و برساختههای گفتمانی اتاق فکر و طراحان انتخابات آینده، برای تصاحب پوپولیسم منفی ارزیابی کرد.
فتاح در این گفتوگو کوشید تا معطوف به آنچه در زیر پوست و نبض سیاست در سپهر سیاسی ایران میگذرد، “خود” را در قاب و قالبی نرم و پنهان، بعنوان “دیگری” اشخاص و جریانهای سیاسیای که در موقعیت گلایه، اعتراض و تنفر توده مردم قرار دارند؛ رونمایی کند.
نرم و پنهان، از آن جهت که کوشید سخنانش، سویههای سیاسی خشن و آشکاری نیابد، مرزهای مرسوم را درنوردد، از بخشی اشخاص و کانونهای اصولگرایی تنفرزا فاصله بگیرد و از نقطه عزیمت سلامت و پاکی، با مخاطب سخن بگوید.
این پنهانسازی اما آنچنان آشکار است که خود ایشان نیز نتوانست بدان نپردازد؛ مخصوصا آنجا که گفت: “میگویند من برای تبلیغات پوپولیستی و ۱۴۰۰، اینگونه سخن میگویم که اهمیتی ندارد”.
فتاح اما نگفت آنهایی که این را میگویند، درست تشخیص دادهاند یا نه و نهتنها حضور خود را تکذیب نکرد که بخشی از پروژه اتاق فکر پشت سر خود را آشکار ساخت.
آنچه اما فتاح و اتاق فکر پشتیبان ایشان در این برنامه نادیده انگاشت، فراتر از آن پنهان.سازی آشکار، بیالتفاتی به این نکته مهم بود که “گفتمانسازی” امری فراتر از سخن و گفتار است و سویههای قدرتمندی از کردار، زمینه، زمانه، هارمونی گفتار و کردار و… را شامل میشود.
به عبارتی، نمیتوان سخن صرف را تحتعنوان گفتمان به خورد سیاست داد و با تکیه صرف بر سخن، گفتمانی برساخت و ساختاری را مفصلبندی کرد.
برعکس میتوان گفت که گفتههای فتاح، ناگفتههایی را عیان ساخت که بیش و پیش از آنکه برای وی و جریان متبوعش برگی برنده باشد؛ برگهایی قوی را در دست رقیب قرار خواهد داد.
او آنجایی که کوشید فاصله خود را با اشخاصی که تا دیروز هویت سیاسی مشترکی با ایشان داشت، نمایان سازد؛ در ذهن و ضمیر مخاطب این سئوال را پیش میآورد که نسبت ایشان با گذشتهای که بخشی از آن بوده، چیست؟
در این ارتباط، فتاح نیازمند عیانسازی مناسبات، مقومات و نظام تفاوت گفتمان امروزین خود با گفتمانی است که تا دیروز بخشی از آن به شمار میرفت.
سئوال بنیادین از فتاح آن است که چگونه میتوان از بطن و متن یک ساختار، در نقش دیگری و اپوزیسیون آن ظاهر شد؟ آیا پس از رو شدن بازی اصولگرایان در دهه هشتاد و شکلدهی ائتلاف اقتدارگرایی و پوپولیسم منفی، امکان بازتولید آن بازی در قالب پرویز فتاح امکانپذیر است؟
آیا اقتدارگرایان میتوانند از منتهیالیه درون ساختار، شخصی را آنچنان تجهیز کنند که ژست و صورت اپوزیسیون اختیار کند و از دل متن، حاشیه را علیه متن بشوراند؟
از طرفی از منظر تحلیل گفتمان، میتوان گفت که آنچه فتاح میکوشد از منظر شخصی، با غیریتسازی با اشخاص گوناگون، برای او هویتسازی کند؛ در مسیر هویتسوزی گفتمانی که خود در بطن و متن آن قرار داشته، گام برداشته است.
در یک کلام، فتاح برای ظهور در گفتمان و پوزیشنی جدید، راهی بس دراز در پیش دارد؛ راهی که چندان برای او راحت نیست.
اتکاء صرف به سخن، فتاح را با گذشته گفتمان ایران ویرانکنی که او نیز بخشی از آن است، رها نخواهد ساخت.