پایگاه خبری / تحلیلی نگام – ✍️سید حسین موسویان
جنگجویان طالبان به طور شگفت آوری، درمیان وحشت و هرج و مرج افغانستان، برپایتخت این کشور مسلط شد و درآستانه تشکیل دولت هستند. شکست آمریکا و پیروزی طالبان آشکار است اما روشن نیست که این تحول برای ایران یک تهدید است یا یک فرصت.
چهار تهدید
اول: سلطه طالبان برافغانستان میتواند یک تهدید جدی برای امنیت ملی ایران باشد.
ایدئولوژی طالبان برگرفته از مکتب وهابیت عربستان است که ماهیت ضد شیعی دارد و لذا ظهور مجدد طالبان میتواند؛
یک: به عنوان یک چالش ایدئولوژیکی جدید در مرزهای ایران، موجب تقویت تحرکات فرقه گرایی و تجزیه طلبانه در ایران باشد.
دوم: سیاست فشار حداکثری ترامپ علیه ایران، موجب تقویت گرایش ایران به شرق، گسترش روابط با قدرتهای بلوک شرق بویژه چین و روسیه گردید. برخی از تحیل گران معتقدند یکی از اهداف خروج آمریکا از افغانستان ایجاد چالشهای امنیتی برای چین و روسیه و ایران است.
سوم: در دوره ترامپ، جبهه مشترک اسرائیل و عربستان علیه ایران شکل گرفت. در نتیجه، آمریکا، اسرائیل و عربستان همراه با کشورهای متحد عربش، همکاری های مشترک امنیتی و سیاسی را آغاز و هراقدامی علیه ایران که درتوان داشتند، را علیه ایران انجام دادند که نابودی برجام تنها یکی از اقداماتشان بود. جبهه مشترکی عربی-عبری میتواند از طالبان بعنوان ابزاری علیه ایران استفاده کند که مورد خوشایند و حمایت آمریکا هم خواهد بود.
چهارم: بعد از حمله شوروی دراوائل ۱۹۸۰ صدها هزار افغانی به ایران پناهنده شدند. با حمله نظامی آمریکا به افغانستان، برشمار پناهندگان افغانی به ایران افزوده شد. متعاقب پیروزیهای اخیر طالبان نیز دهها هزار افغانی عازم مرزهای ایران شده اند. درحالیکه ایران بخاطر سیاست فشار حداکثری ترامپ که دردوره بایدن هم ادامه دارد، همچنان با مشکلات بی سابقه اقتصادی دست و پنجه نرم میکند، افزایش پناهندگان افغانی میتواند مشکلات اقتصادی ایران را تشدید کند.
اینها چند نمونه از تهدیدهایی است که سلطه طالبان برافغانستان میتواند برای امنیت ملی ایران به ارمغان آورد.
چهارفرصت
اما پیروزی طالبان ظرفیت ایجاد فرصت برای ایران را دارد که چهارمورد آن بشرح است:
اول: ایران بعد از انقلاب اسلامی ۱۹۷۹ مواضع سرسختانه ضد آمریکایی داشته و سعی میکند جبهه مقاومت علیه هژمونی آمریکا را درمنطقه رهبری کند. محور اصلی شعارهای طالبان نیزضد حضور و سلطه آمریکا درافغانستان و منطقه است. اگر طالبان در این مورد جدی باشد، ایران را یک متحد خود خواهد یافت. حماس نمونه ای است از یک جنبش سنی با روابطی گرم با کشورهای مصر و عربستان که هردو با ایران قطع دیپلماتیک دارند. درعین حال حماس و ایران روابط گرم و فعال دارند چون درمقابله با امپریالیسم و صهیونیسم، دارای اهداف مشترک هستند.
دوم: ایران وافغانستان دارای اشتراکات فرهنگی و تاریخی وجغرافیایی عظیمی هستند ضمن اینکه زبان رسمی آن فارسی وبخشی از جمعیت این کشور نیزشیعه میباشند. طالبان همه افغانستان نیست وبرای موفقیت در تشکیل یک حکومت پایدار و باثبات، نیازمند مشارکت و همکاری اقوام تاجیک وهزاره ها وازبکهاست ضمن اینکه پشتونهاهم مواضع واحدی ندارند. لذا موفقیت طالبان درگرو استفاده از تمام اقوام و گروهها ونقش داشتن آنها در دولت و حاکمیت است که نیازمند همکاری ودوستی با تهران خواهد بود. هیئت بلندپایه طالبان قبل از تسخیر کامل افغانستان به تهران سفر وگفتگوهای محرمانه مهمی داشتند. محمد نعیم سخنگوی طالبان بعد از گفتگوها درتهران خبر از تفاهمات با تهران راتوییت کرد. عدم مقاومت رهبران تاجیک و شیعی و هزاره ها درمقابل پیشرویهای طالبان هم قابل توجه است. ضمن اینکه در ۲۲ اوت، سخنگوس طالبان اعلام کرد که دنبال حکومت فراگیر با مشارکت همه گروهها وروابطی خوب با همه کشورها هستند.
سوم: پیروزی طالبان در افغانستان به معنی شکست راهبردی آمریکاست. تحولات اخیر درافغانستان همه ضعف های آمریکا را برملا کرد. سقوط کابل درحقیقت تکرار سقوط سایگون درسال ۱۹۷۵است که باید شکست های آمریکا در سایرجنگهای خاورمیانه مثل عراق و یمن و لیبی را به این لیست اضافه کرد. لذا گزافه گویی نخواهد بود اگربگوییم که به پایان عصر سلطه آمریکا در منطقه رسیده ایم. این لحظه طلایی است که پکن، مسکو ،تهران وگروههای محور مقاومت درچند دهه گذشته انتظار آن را می کشیده اند و لذا فرصتی است برای همکاری مشترک جهت پرکردن خلاء حضور آمریکا. ضمن اینکه پیروزی طالبان درافغانستان با پول عربستان و مدیریت سیستم امنیتی پاکستان صورت گرفت.
چهارم: تحولات جدید درافغانستان میتواند برای بهبود روابط ایران باعربستان و سایر کشورهای حوزه خلیج فارس، نیزفرصت باشد. درچندماه گذشته تهران و ریاض چنددورگفتگو در بغداد داشتندکه نتیجه آن مثبت بود.