پایگاه خبری / تحلیلی نگام – ✍️ حبیب رمضانخانی
تابستان ۱۴۰۰ را در حالی به پایان می رسانیم که چشم انداز آینده کشور با چالش کرونا، بحران محیط زیست و آب، بیماری و فقر گسترده، خارج کردن مردم از مدار تصمیم گیری و... عملا تیره و مبهم جلوه می کند. نمودی که نه تنها به دلیل شرایط امروز، بلکه به دلیل محتوای حکومت داری و اهداف پیش روی مسئولین و از دیگر سو مرتبط با بحث، از دست رفتن فرصت هایی که شاید دیگر جبران نشود، فضای یاس و ناامیدی خلق می کند که در ادامه به چند مورد از آن ها برمیرسیم:
۱. سال هاست که صنعت نفت و گاز، این منابع عمده درآمدی کشور، به دلیل تحریم های فراگیر آمریکا حول مسأله هسته ای از مدار اصلی و بازدهی خود خارج شده است. با اینکه این منابع می توانست در این سال ها موتور محرک و مایه رشد و توسعه کشور باشد، ولی نه تنها درآمد مورد انتظار عاید نشد، بلکه تحریم ها ضربه سنگینتری به این حوزه زده و ضمن از دست دادن جایگاه و مشتریان به نفع رقبا، با عدم جذب سرمایه گذاری خارجی و ورود تکنولوژی برتر در این حوزه، عملا در آینده قدرت رقابت را نیز از دست خواهیم داد. اما فاجعه بزرگتر آنجا نمود می یابد که بدانیم نفت دیگر آن ارزش و جایگاه سابق را نداشته و با میدان داری سوخت های پاک، به سرعت جذابیت خود را از دست می دهد و آن سال هایی که فرصت فروش و کسب درآمد بود، عملا از دست رفته است. در مورد منابع گاز نیز در سال های تحریم عملا رقبای ما و از جمله روسیه تا توانستند از این خلا و فرصت بهره گرفته و به سرعت خطوط لوله های انتقال گاز را اجرایی و یا با عقد قراردادهایی عملا انحصار آن را به دست آوردند. چرا که قرار نیست کشورها چندین بار سرمایه گذاری برای احداث خط لوله انتقال گاز انجام داده یا بخواهند مسیر آن را تغییر دهند. وقتی در این سال ها، از تک تک پروژه ها و خطوط انتقال لوله های نفت و گاز کنار گذاشته شدیم، دیگر امکان رقابت و فروش گسترده نداشته و زیر سایه روس ها عملا استقلال و تأثیرگذاری خود را از دست خواهیم داد. کاری که روس ها با خطوط لوله های گاز خود با اروپا کرده و با آن امتیاز می گیرند.
۲. سال هاست به دلیل مشکلات عدیده، ایران در صدر کشورهای مهاجر فرست، مخصوصا نسل جوان و نخبه است. این فرار جوانان و نخبگان از نگاه دلسوزان کشور خسرانی بزرگ و جبران ناپذیر هست که از دو جهت می توان نگاه کرد؛ اول از باب نسل جوانی که در دهه شصت و هفتاد ایجاد شد و می توانست با برنامه ریزی درست از قابلیت و انرژی این نسل برای توسعه صنعتی و اقتصادی کشور بهره برد، که مسلما در ادامه به دلیل کاهش سریع رشد جمعیت هیچگاه این فرصت را نخواهیم داشت، و دوم اینکه فرار نخبگان و مغزهایی که می توانستند تغییرات چشم گیری را باعث شوند که با آن هزینه، برای دیگران پروراندیم و نهایتا با خروج خود ژن نخبگی و استعداد را نیز با خود بردند.
۳. در مورد محیط زیست مسلما ما با بحران بزرگی در این حوزه مواجهه هستیم. سال ها محدودیت از مراوده بین المللی و انتقال تکنولوژی باعث شد ما نتوانیم در زمینه آب و خاک، طرح های حفظ و استفاده بهینه از این منابع را اجرایی کنیم. در نتیجه به دلیل سیستم های قدیمی و ناکارآمد در آبیاری و حفظ منابع آب و مدیریت آن، عدم سرمایه گذاری و آموزش در متناسب سازی کشت ها با آب و هوا و شرایط اقلیمی باعث شد بهره برداری از سفره های آب زیرزمینی و حفر چاه های مجاز و غیر مجاز به اندازه ای باشد که امروز عملا بیشترین درصد آب های زیر زمینی ما را برداشت و فاجعه فرونشست زمین، بیابان زایی، خشک شدن آب های جاری و دریاچه ها، پدیده خیزش گرد و خاک و در کل تبدیل شدن به کشوری خشک از وضعیت نیمه خشک را شاهد باشیم. منابع و فرصتی که می توانست در سایه کارآمدی و مدیریت ما را تبدیل به قطب تولید و صادرات محصولات کشاورزی کند، حالا با از دست رفتن آن تبدیل به یک چالش و بحران بزرگ شده است.
۴. ایران هراسی و چهره ای که از کشور ما در دنیا با اقدامات خودی و تبلیغات گسترده ضد ایرانی دشمنان ایجاد شد، شاید چندین نسل زمان بگذرد تا احیا شود. وجهه و اعتباری که خود زمینه رونق صنعت گردشگری، جذب سرمایه های خارجی، مشارکت در تحقیقات علمی و پژوهشی و… هست، که اینک از آن اعتبار و فرصت ناشی از آن نه تنها نفعی نیست، بلکه جای ان را بدبینی ویرانگر پر کرده است.
موارد بالا فقط بخشی از فرصت هایی بود که امکان جبران آن در برخی موارد عملا وجود ندارد، به این لیست می توان فرصت های فراوانی را افزود که هر چند عقب هستیم و تا امروز از دست رفته، ولی شاید بتوان با تغییر نگاه و حکمرانی خوب بخشی از آن را جبران کرد!