ما دَم از فرهنگ ایرانی میزنیم ولی کمتر کسی داستان دوازده برادر و ننه سرما و چله بزرگ و چله کوچیکه رو برای بچهها و نوه هایش تعریف میکنه!
خواهشاً بخوانید و به اشتراک بگذارید ،
تا نسل امروزمون هم این ها را یاد بگیرند :
چله بزرگ
چله کوچک
چار چار
سده
اهمَن و بهمن
سیاه بهار
سرما پیرزن
زمستان به دو بخش چله بزرگ (چله کلان) و
چله کوچک (چله خرد) تقسیم می شده است.
که چله بزرگ از اول دی ماه تا دهم بهمن ماه
و چهل روز کامل میباشد و چله کوچک از یازدهم بهمن تا پایان بهمن ماه و 20 روز کامله.
به همین دلیل چون 20 روز کمتر است چله کوچک نامیده شده است .
غروب آخرین روز چله بزرگ جشن سده برگزار می شده و مردم دور هم جمع می شدند و از این جشن لذت می بردند و در نهایت با برپایی آتش و خواندن شعر و پایکوپی به دور آتش ، سده را جشن می گرفتند.
این دو برادر (چله بزرگ و چله کوچک) در هشت روزی که در کنار همدیگر هستند آن 8 روز را “چار چار” می نامند .
به چهار روز آخر چله بزرگ و چهار روز اول چله کوچک “چار چار” می گویند.
پس از چار چار نوبت به « اَهمَن و بهمن » پسران پیرزن (ننه سرما) می رسد که خودی نشان دهند.
10 روز اول اسفند را اَهمَن
و 10 روز دوم اسفند را بهمن می گویند.
در این 20 روز ممکن است آنقدر بارندگی باشد که این دو برادر به دو چله طعنه بزنند ،
با توجه به شعری که قدیمی های نازنین می خواندند:
اَهمَن و بهمن
آرد كن صدمن
روغن بیار ده من
هیزم بکن خرمن
عهده همه با من !
تا اینجا 20 روز از اسفند به نام اَهمَن و بهمن نامگذاری شده اند .
اما می ماند 10 روز آخر اسفند ماه که ۵ روز اول “سیاه بهار” نام گرفته و شعری هم که قدیمی ها می خوانند :
“سیاه بهار شب ببار و روز بکار”
از این شعر هم مشخص می شود
در این ایام شبها بارندگی فراوان
بوده و روزها کشاورزان مشغول
کشت و زراعت بوده اند .
۵ روز آخر هم “سرما پیرزن” نام گرفته است که در این روزها آسمان گاهی ابری ، گاهی آفتابی ، گاهی همراه با باد و اکثر اوقات از آسمان تگرگ می بارد که قدیمی های دل پاک ، بر این باور بودند که گردنبند پیرزن پاره شده و مُهرههای آن به زمین می ريزد.
حیف است بچه های ما اینها را نشنوند و این قصه هاى زيبااز ياد وخاطره هاى ما پاك بشود!