✍️ نصرتالله محمودزاده
…و شما از نهر خین، همان گودال قتلگاه غواصهای دست بسته در کربلای ۴ چه میدانید؟
با شمایم آزادگان کربلای ۴، شما که بدون عبور از سیم خادار و میدان مین، ذرهای هم هوس کربلا نمیکردید.
این چه سرّی است که عاقبت پای هیچ شهیدی به کربلا نرسید، اما همه کربلایی شده بودند؟
ما دیگر یاد گرفته بودیم که به سوی کربلا نرویم، زیرا کربلا خودش آمده بود؛ آنجا که غواصان را با چشمانی باز در گوادل قتلگاه نهر خین دیدیم. آنجا که شعور عاشورا تا پشت خاکریزهای شلمچه پیشروی کرده بود.
و این گونه شد که تمام رزمندگان شده بودند کربلایی. ما حتی کربلایی جانباز، کربلایی مفقودالاثر، کربلایی گمنام، کربلایی تکهای از استخوان هم داشتیم؛ اگرچه قربانی کربلای ۴ لو رفته شده بودیم. باور کنید این یک عملیات فریب نبود، بلکه ما فریب کسانی را خوردیم که تا «رده بهکلی سری» اتاق جنگ ما نفوذ کرده بودند؛ درست مثل نفوذیهایی که فخریزاده را جلوی چشممان به رگبار بستند.
وای از لحظهای که شهدای غواص دسته جمعی آسمانی میشدند تا فریاد سخت خیّنیها را با وقار به خاک بسپاریم؛ آنجا که خون عراقی و ایرانی قاطی آب شده و تا اقیانوس قد کشیده بود.
غواصها در تاریکی شهید میشدند تا در جنگ بی برنده، برنده باشند. در آن لحظه فکر میکردیم برای انجام وظیفهای آسمانی و بینام زاییده شدهایم. چه فطرت زلالی داشتیم.
چند غواص پرت شدند هوا. وقتی نفس میکشیدند، چشمهایشان باز بود و انگار بخواهند چیزی بگویند. عراقیها غواصها را دست بسته سمت گودالی میبردند؛ چشم فرو بستیم که این صحنه را دنبال نکنیم. به همین خاطر است که هنوز روح بلند شهدای کربلای 4 فراتر از پیامهای سیاسی بعد از جنگ است.
پس، بگذارید مردم شهدا را با وقار به تاریخ بسپارند تا بری از زخم تحریف باشند.