✍️ محمد شبیری
? علت ایجاد فساد سیستماتیک، علت بقاء آن نیز خواهد بود،
فساد اگر هست و به وفور هم اگر هست، که هست، پس نمیتواند موضوع از شکل و ساختار حکومت، نحوهٔ مدیریت، منتزع و همچنین در افکار عمومی غیر قابل اعتنا باشد.
در شرایطی که قدرت با روند و فرایند عادلانه و آزادانه مسیر حاکمیت را طی نکند یا حاکمیت مسیر آزادانه و عادلانه را در قدرت طی نکند، امکان ندارد که سایر مقولات مانند تجارت، اقتصاد، خدمات و حتی آموزش و دانشگاه از تبعات آن مصون باشد.
هنگامی که کسب و اخذ قدرت حاکمیت از مسیر درست و خواست مردم عبور نکرده و با آن مطابقت نداشته باشد و در انحصار جریانی خاص باشد که خود را به امور قدسی پیوند بزند، تا پاسخگوی مردم نباشد، بلا تردید سایر امور نیز از چنین خصوصیاتی تاثیر خواهد پذیرفت. به معنای دیگر، هنگامی که قدرت را برای پاسخگو نکردن ، قدسی میکنند، پاسخ هم به مردم نمیدهند که هیچ، بلکه هر عمل و اقدام خود را هم قدسی قلمداد کرده و اسم آن را هم « مقدس » خطاب میکنند! از شرایط مطلوب اقتصادی و بدون رانت و بدون فساد سیستمی خبری نخواهد بود.
مگر میشود قدرت را غیر مشروع بدست آورد و مهمتر از آن اینکه برای انحصار آن بدست خود، از ترفندهای غیر مشروعتر نیز بهره برد و برای حفظ قدرت هر کار نا مشروعی را محاز دانست و از طرفی قانون نیز برای قدرت انحصاری مهیا کرد ، آنگاه انتظار داشت فساد و تباهی و رانت و رشوه و مفاسد سیستماتیک در آن جاری نباشد؟!
هنگامیکه قوانین کشور و قانونگذران و قانون گذاری به مسیر انحصار انداخته میشود تا حضور دائمی طیف خاصی از جریانات در قدرت، تضمین گردد عاقبتی غیر از فساد سیستماتیک در آن قابل پیشبینی نخواهد بود.
نکتهٔ جالبی در قواعد علم اصول وجود دارد که میگوید« علت موجبه، علت مبقیه هم است»
جریانی که علت موجبهٔ قدرتاش مطابق آزادی و دمکراسی نباشد، علت مبقیهاش هم مطابق آن نخواهد بود. به عبارت دیگر اگر علت ایجاد قدرت برای حاکمیت بر مردم فاسد باشد، علت بقاء آن نیز فساد خواهد بود!
سیستمی که بر سلامت در کسب قدرت ابتناء ندارد نمیتواند مناسبات حکومت و مقولات مربوط را به درستی و سلامت بنا و ادامه دهد.
در چنین موقعیتی
مناسبات خاصی برای همهٔ امور در کشور ایجاد میشود. زنجیرهای از روابط و فعالیتها و اقدامات نا مطلوب در همهٔ مسائل ایجاد میگردد. این زنجیره رفته رفته قطورتر و غیر قابل مهارتر میگردد. فساد سیستماتیک اینگونه غیر قابل رفع و غیر قابل مقابله و بر طرف شدن میشود، حتی اگر سیستم حاکم بخواهد نیز نمیتواند از آن جدا شود.
اگر این وضعیت با مسائلی مانند تحریم های بین المللی و انزوای سیاسی و تخاصمات همسایگان و غیر همسایگان نیز مواجه شود، فساد سختتر، سخیفتر و سازماندهیشدهتر و لاجرم، مخربتر نیز میشود!
خلاصه اینکه قدرت نامشروع، مناسبات نامشروع را در پی دارد، مناسبات نامشروع سایر امور کشور اعم ار سیاسی و اقتصادی را نیز در بر میگیرد، مناسبات نامشروع زنجیرهای از فساد را ایجاد میکند، زنجیرهٔ فساد رفته رفته از نظم و انضباط درونی برخوردار میگردد و از فساد منظم یا همان فساد سیستماتیک برخودار میشود.
چنین وضعی غیر قابل مقابله و مبارزه میشود.
حتی اگر اشخاص و افراد دلسوز هم بخواهند نمیتوانند با آن مبارزه کنند.
چرا؟ چون برای مبارزه با فساد سیستماتیک به نهاد سیستماتیک نیاز است که از قدرت مشروع نشأت گرفته باشد. اگر چنین نبود پس لاجرم مبارزه با فساد بهانهای برای تسویه حسابها میگردد!
و به موضوعی غیر جدی تبدیل میشود که بعد از مدتی اسباب مضحکهٔ مردم میشود، حتی گاه به تفریحات بیانی و زبانی مردم وارد میشود؛ که این موضوع بسیار خطرناک است! برای اینکه هر چیزی را که مردم به آن به اعتماد نکنند مترصد موقعیتی میشوند که آن را ابتدا سخیف مبتذل (تلقی) کنند و بعد در شرایط مناسب به حذف آن
اقدام کنند!
نتیجهای که میخواهم بگیرم نیازی به ایضاح بیش از این ندارد که مانند خانوادهای که همه امور بر مبانی غلط و غیر اخلاق استوار است اعضاء آن نمیتوانند منتزع از غیر از آنچه که با آن بسر میبرند(مناسبات غیر اخلاقی) باشند، حتی اگر بخواهند و دلشان بخواهد که سالم باشند. تا زمانی که مناسبات نادرست، جای خود را به مناسبات درست و روابط درست اخلاقی ندهدامکان تغییر نخواهد بود.
برای ادارهٔ امور کشور تمامی مناسبات و قواعد و ساخت قدرت بر اقتصاد و تجارت و تولید و خدمات و هر چیز دیگری که در کشور وجود دارد تأثیر مستقیم دارد.
نمیشود مبانی و مناسبات قدرت و حاکمیت از وضعیت درستی برخوردار نباشد ولی مسائل اقتصادی و تجاری و همچنین امورات دیگر کشور، از شرایط درست بهره ببرد.