در اینکه کرونا یکی از مهمترین معلول های شکست ترامپ بود شکی نیست اما علت اصلی شکست، به مخالفت مدیا و غولهای رسانهای با او برمی گردد؛ در حقیقت این مدیا (رسانهها) بود که ترامپ را با وجود کسب ۵ ملیون رای بیشتر از دور قبل، ضربه فنی کرد؛ امروز تمام سیاستمداران دنیا میدانند که در برابر قدرت رسانههای آزاد حرفی برای گفتن ندارند؛ البته این معادله متاسفانه یا خوشبختانه یک طرفه هم است؛ یعنی مدیا ممکن است منافع خاصی را دنبال کند و خلاف منطق هم رفتار کند اما هرچه هست زورش بیشتر است؛مثال آمریکا شاید بلندپروازی هم باشد در نتیجه همین روسیه را بررسی می کنیم؛
الکسی ناوالنی مخالف پوتین بعد از نجات از مسمومیتی که گفته میشود عوامل دیکتاتور روس برایش ساخته بودند اعلام کرد به روسیه بر می گردد؛ پوتین تمام تلاشها را انجام داد تا این اتفاق روی ندهد اما نتوانست مانع شود و ناوالنی وارد مسکو شد تا بازداشتش کنند؛ پوتین تحقیر شد؛ دنیا از ناوالنی حمایت کرد؛ دیکتاتور قدرت افکار عمومی دنیا را می دانست و میداند که مانند سابق نیست که دیکتاتورها حرف نهایی را بزنند؛ دیکتاتورها همیشه مدیای داخلی را سرکوب می کنند اما به همان میزان از مدیای آزاد جهان وحشت دارند؛ دقیقا وحشتی که دامن پوتین را گرفته از این نوع است؛ پوتین میداند که در داخل روسیه اکثریت جامعه با او همراهی نمی کند و در همین دو هفته گذشته با چشمان خود دید که مردم در شهرهای مختلف و در دمای منهای ۱۸ درجه علیه او و در حمایت از آزادی ناوالنی شعار میدهند؛ مدیای آزاد توانسته زمین بازی را به نفع منتقدان تغییر دهد و حمایت های جهانی از آنها را از سطح اتوریته دولتی-حاکمیتی که بیشتر باجگیری بود تا آزادی خواهی، به سطح تودهها و افکار عمومی ملتها منتقل کند. حالا پوتین دقیقا این را فهمیده و بشدت از آن هراس دارد.
در چنین شرایطی پوتین برای ثبات فکری خود در داخل نیاز به دیدارهایی فراتر از جنس دیدار «پوتین – قالیباف» دارد؛ او با وجود بیبهره بودن از پشتوانه مردمی، برای خروج از بحران و کاستن از فشار مدیا و ناوالنی باید با رهبرانی دیدار کند که نماینده و خواستگاه بخش بزرگی از حکومت و مردم خود باشند؛ مشاوران رسانهای قالیباف باید تسلط کافی بر رویدادهای روز جهان را داشته باشند و به رئیس خود که گویا با ۸ درصد آرا مردم تهران نماینده مجلس ایران شده است می گفتند که سلولهای خاکستری مغز پوتین اکنون فقط و فقط سرگرم ناوالنی هستند و به قالیباف نمی اندیشند.
از طرفی خود قالییاف نمایندهای است که در داخل با بحران مشروعیت روبرو است و پوتین و روس ها هم این را خوب میدانند و حتی می دانند که بخش بزرگی از مردم ایران اصلا برایشان مهمنیست قالیباف کجا رفته و با چه کسی دیدار میکند؛ در چنین شرایطی عقل میگوید قالیباف نباید به این سفر برود اما شوق دیدار از مسکو و ملاقات با پوتین، او را چنان آشفته کرده بود که گفت حامل و فرستاده اصلی برای انتقال نامه رهبر ایران به پوتین است ولی شریعتمداری از نزدیکان رهبر جمهوری اسلامی این ادعا را تکذیب کرد و گفت قالیباف گزینه اصلی برای انتقال نامه نبوده است (تفسیر این سخن شریعتمداری احتمالا این است : چیزی شبیه بستهای که شما میدهید به یک راننده اتوبوس تا در مقصد تحویل صاحبش دهد! و عملا قالییاف فقط یک سفر توریستی را از سرگذراند؛ کاری که یک مقام دست چندم هم می توانست انجام دهد؛ یعنی همراه یک تور مسافرتی راهی مسکو شود و با کمک چند لابی با رییس دوما و کمیسیون روابط خارجی دومای روسیه دیدار کند!
این سفر نشان داد که رای و اعتبار داخلی چه ارزش بالایی دارد و ایران چقدر در جهان تنهاست. اگر قالیباف نماینده ۸۰ درصد جامعه ایرانی بود و مدیای داخلی مورد تایید مردم با قاطعیت از او حمایت می کرد، پوتین و روسها جرات چنین بی احترامی به نماینده ایران را نداشتند که از دیدار با او صرف نظر کنند؛ حالا حتی اگر قالیباف رئیس جمهور هم شود باز پوتین به او توجهی نخواهد داشت مگر اینکه برای دیدار با او چند سفارش پرچربش را ایران بپذیرد؛ آنها از شرایط داخل ایران خوب اطلاع دارند و بر همین اساس تنظیم سیاست می کنند.
ایران روزهای سختی را سپری میکند؛ ایران برای عبور از این تحقیرهای زمان قاجاری نیاز به تغییر روش حکمرانی دارد؛ رای مردم همچنان مهمترین نقشه راه است؛ راه برون رفت کاملا مشخص و پیش روی حاکمیت قرار دارد؛ انتخابات خرداد ماه را به رفراندوم تغییر روش حکمرانی تبدیل کنید؛ حال که نه در داخل و نه در خارج جایگاهی ندارید و حتی دیکتاتوری مانند پوتین که تاکنون به هرسازش رقصیدهاید هم برایتان جاخالی میدهد، قدرت را به نمایندگی از اکثریت مردم بدست آورید تا ایران و ایرانی بیش از این در منظر جهانیان تحقیر نشود.