عيسي سحرخيز
دوست عزيزم جناب محمد صحفی معاون مطبوعاتی اسبق وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در جريان گفت و گويي كه با خبرگزاري جمهوري اسلامي زير عنوان تاريخ شفاهي داشته به بيان “جزییات درگیری فیزیکی غلامحسین محسنی اژه ای نماینده وقت قوه قضاییه و عیسی سحرخیز نماینده مدیران مسول در هیات نظارت بر مطبوعات” نيز پرداخته كه باعث شده اين ماجرا باز در اذهان عمومي زنده شود و درخواست براي ديدن محل گاز افزايش يابد.
پيش از آن كه به جزئيات اين ماجرا بپردازم بيان چند نكته حاشيه اي كه به صورت مستقيم و غيرمستقيم در اين سلسله گفت و گوها مورد أشاره قرار گرفته ضروري است
١- خوشبختانه گوشه اي از تاريخ شفاهي مرتبط با دوران مشهور به “بهار مطبوعات” در چهار سال اول رياست جمهوري سيد محمد خاتمي به صورت تصويري ثبت و ضبط شده و در جايي نگهداري شده است كه لابد روزي در زمان مقتضي انتشار خواهد يافت؛ شرح ماوقع و مسايل پشت پرده از زبان دست اندركاران مطبوعات، از جمله مرحوم احمد بورقانى بخشي از اين تاريخ شفاهي است.
٢- روي كار آمدن آقاي حسين انتظامي به عنوان نماينده مديران مسئول كه اين روزها بار ديگر انتخاب شده است، پس از آن امكان پذير شد كه “نظارت استصوابي” در حوزه مطبوعات اعمال گرديد و نامزدهاي اصلاح طلب را به لطائف الحيل رد صلاحيت كردند و آنان را از دور رقابت كنار گذاردند.
٣- درگيري و برخورد لفظي سحرخيز و اژه اي در نشست هاي هيات نظارت بر مطبوعات ، نه يك بار بلكه دوبار اتفاق افتاد كه بار آخر ماجراي “قندان و دندان” پيش آمد كه در جلسات بعد به شوخي عنوان مي شد بهتر است روي ميزها يا از “قندان پلاستيكي” استفاده شود يا “قندان ها را به ميز بچسبانند”!
برخورد لفظي خفيف تري نيز يك دو جلسه بعد با رجبعلي مزروعي نماينده وقت مجلس در هيات نظارت پيش آمد كه البته به خير گذشت.
٤-مذاكرات و مباحث “هيات نظارت بر مطبوعات” ضبط و نگهداري مي شد، از جمله از نشست مذكور، اما در پي شكايت ارائه شده عليه آقاي محسني اژه اي داير بر “ضرب و جرح” و “توهين و تهمت و فحش ناموسي”، نه نوار اين جلسه به محضر دادگاه ارائه شد، نه اعضاي حاضر در جلسه حاضر شدند در دادگاه حاضر شوند و شهادت دهند و نه دادگاهي تشكيل و برگزار شد!
٥- آن دعوا و آشتي در پي آن، در جريان انتخابات سال ٨٨ به ماجرايي ديگر ختم شد؛ دستگيري همراه با ضرب و جرح عيسي سحرخيز در شمال توسط ماموران تحت امر وزير اطلاعات وقت، محسني اژه اي كه پيامد آن شكستگي جناق سينه و دنده ها، ضرب ديدن تاندون شانه چپ و كبودي و جراحت ديگر اعضاي بدن بود. شكايت قضايي عليه آمران مستقيم و غيرمستقيم اين شكنجه جسمي، رهبر، رئيس جمهور و وزير اطلاعات وقت هم هيچگاه به تشكيل و برگزاري دادگاه نينجاميد.
٦- آقاي محسني اژه اي بعدها، پس از دستگيري هاي سال ٨٨ به دوستان اصلاح طلب گفت كه شب هاي دوشنبه( روز جلسات هيات نظارت) خواب به چشمانش نمي رفته چون نگران بوده كه در جلساتي كه ٤ عضو از ٧ عضو هيات اصلاح طلب بودند، مجوز نشريات خاصي تصويب شود. اين نگراني در مورد جلسه مذكور نيز با شدت بيشتري وجود داشته است، چون بيم آن مي رفته كه به يكي از طرفداران مرحوم منتظري مجوز انتشار داده شود، از اين رو عامدانه آن درگيري شكل گرفته است.
اما جزييات ماجرا؛
در جلسه علاوه بر پرونده هاي صدور مجوز، دو پرونده نظارتي مطرح شد:
الف – مقاله اي اقتصادي ( به گمانم به قلم حسين رفيعي ) كه در آن مقايسه اي بين عملكرد اقتصادي نظام جمهوري اسلامي و رژيم پهلوي مي شد.
ب – مقاله اي تحقيقي در مورد پايين آمدن سن دوستي دختر و پسرها در جمهوري اسلامي و ضرورت مطلع بودن و ايفاي نقش والدين از اين روابط، در جهت جلوگيري از پيامدهاي منفي آن.
هيچكدام از اين شكايت ها توسط آقاي اژه اي مطرح نشد، بلكه توسط دو روحاني ديگر عضو هيات ( صادقي و قمي) عنوان شد، اما چون سحرخيز در جايگاه وكيل مديران مسئول غايب در جلسه كه امكان دفاع از عملكرد خود را نداشتند، انتقادها را نادرست دانست و انتشار آن ها را درست دانست، اژه اي كه از سخنراني تند او در دانشگاه اصفهان و مصاحبه شب قبل با شبكه بي بي سي در مورد آيت الله منتظري عصباني بود، با اين استدلال كه سحرخيز در رد جمهوري اسلامي از رژيم پهلوي دفاع مي كند، و مادر، پسر و دختر او فاسد ( با كلمات و اتهام هايي كه مشمول حكم قذف، هر كدام ٨٤ ضربه شلاق مي شود) هستند، بناي دعوا و مراجعه و برهم زدن جلسه را گذاشت.
چون به آن حرف ها بي جواب نماند و پاسخ هاي تند به آن ها داده شد، وي تاب نياورد قندان هاي روي ميز خود را به سمت طرف مقابل پرتاب كرد كه جلوي ميز دكتر مهرپور فرود آمد و تكه پاره هاي قندان هاي شكسته همه جا پراكنده شدو چند جاي بدن سحرخيز را نيز مصدوم و مجروح كرد كه پزشكي قانوني تنها در مورد يكي از آن ها حكم پرداخت يك صدم شتر ديه صادر كرد و در موارد ديگر ديه هاي خفيف تر .
سحرخيز پس از قندان پراكني و مجروح شدن، ابتدا از محل حادثه بيرون رفت، اما چون به دليل حساسيت جلسه و مجوزهاي در دستور كار، دقايقي بعد به اتاق بازگشت و در محل استقرار خود نشست، اژه اي از جاي خود، در كنار مسجدجامعي وزير ارشاد برخاست و به وي حمله ور شد كه پيامد آن پاره شدن پيراهن بود( چون از قفا پاره شدن جامه يوسف) و گاز گرفتن از شانه كه اكنون به جراحتي ماندگار تبديل شده است، چون جاي آبله( ماندن دائمي جاي چهار دندان بر پوست و گوشت محل تلاقي شانه و گردن)
اين ماجرا به برهم خوردن جلسه انجاميد و عدم صدور مجوزهاي انتشار نشريات اصلاح طلب، و البته حضور عكاسان و خبرنگاراني كه سحرخيز براي پوشش خبر به وزارت ارشاد فراخوانده بودشان، و در نهايت مراجعه به كلانتري، پزشكي قانوني و شكايت قانوني و تشكيل پرونده در دادگاه مستقر در ميدان ارك، چهار راه گلوبندك.
نگام ، ناگفته های ایران ما