مطهره کاویانی
شاید که نه قطعا نا امیدی و نگرانی که امروز بر زندگی مردم ایران سایه انداخته است در هیچ دوره ای تجربه نشده باشد حتی زمانی که میان مرگ و زندگی دست و پا میزدند و با دستهای خالی در مقابل عراق که البته چه عرض کنم نصف دنیا مبارزه میکردند زیرا امیدوار بودند روزی جنگ تمام خواهد شد و کشور سر و سامان خواهد گرفت.
و قطعا همین امید بود که توانست مردم را سر پا نگه دارد اما امروز چه اتفاقی افتاده که دیگر با سواد و بی سواد، پیر و جوان، فقیر و غنی در یک جمله به توافق رسیده اند :، آقا این مملکت درست شدنی نیست! ایران دیگه جای زندگی نیست.
آقایان ایکاش جرات و جسارت این را داشتند که بیاید و بگویند دقیقا چه کار کرده اند؟؟؟ برای القا و تزریق این همه نا امیدی، چرا باید یک جامعه به مرحله ای برسد که فردا را سیاه تصور کند؟
جدا از تمام شرایط سخت از جمله بیکاری بی پولی و تمام بی های دیگر که دست از سر مردم ایران برنمیدارد به عقیده من که نه اما روانشناسان و جامعه شناسان دلیل این حجم از ناامیدی و افسردگی چیز دیگریست!
علاوه بر تمام مشکلات و کمبودهای ایران و علیرغم ناکارآمدی مسئولین و مدیران
متاسفانه ملت ما طی این چهل سال دچار یک توهم و تفکر غلط شده اند که همه چیز حاضر و آماده باید در اختیارشان قرار بگیرد.
از این رو سبب شده فکر کردن و اندیشیدن را تعطیل کرده و هر لحظه در انتظار تفکری باشند که به آنها تزریق و یا بهتر بگویم تحمیل بشود.
جماعتی که در فضای مجازی با دیدن یک عکس و نوشته روی آن که در خوش بینانه ترین حالت ممکن کار دست یک ادمین نهایتا 22_3 ساله است به یک باره هیجان زده میشوند و آن را باور میکنند و در کمتر از چند ساعت با دست به دست کردن آن کل مجازی و به طبع آن دنیای واقعی را درگیر میکنند طبیعتا نباید انتظار چیزی جز شرایط فعلی را داشته باشند.
مطالعه، تفکر، منطق و واقع نگری در حال رخت بستن از کشوری است که در ادعایش به شدت با فرهنگ و غنی اما در عمل به جرات میتوان آن را فقیر ترین کشور فرهنگی خواند باعث شده جوانان خود را به هر زحمت و خطری بی اندازند که فقط و فقط بتوانند از آن فرار کنند و به امید زندگی و آینده بهتر پناهنده و یا مقیم جایی جز ایران بشوند.
البته در این که ما منتقدان خوبی هستیم و میتوانیم ساعتها دولت و حکومت ناکارآمد و نالایق را نقد کنیم هیچ شکی نیست اما نوبت به خودمان که میرسد به یک باره تمام آنچه از حکومت انتظار داشته ایم را زیر پا میگذاریم و تنها چیزی که دارای اهمیت میشود منفعت خودمان است و چنانچه از ما بپرسند! شما دیگه چرا؟؟
در یک جمله پاسخ خواهیم داد نتیجه تربیت حکومت و دولت است!!
ما انتظار داریم مثلا به پوشش و نوع زندگیمان آزادی بدهند تمام قد پرچم دار دموکراسی هستیم و مدام به اینکه چرا گشت ارشاد چرا حجاب اجباری و هزاران چرای دیگر اعتراض داریم اما چند سال است بدون توقف به فلان بازیگری که تصمیم گرفته است محجبه شود رکیک ترین الفاظ را تقدیم میکنیم
مدام از بیکاری جوانان و تعطیلی تولیدی ها و کارخانه ها مینالیم و خود را دلسوز فلان کارگر و فلان تولیدی نشان میدهیم اما حاضر نیستیم به جای اجناس چینی و ترک جنس ایرانی بخریم و برایش هزاران بهانه آماده داریم، جنس ایرانی بی کیفیت است بدون گارانتی است و و و!
و همین موضوع باعث میشود عده ای همان جنس ایرانی را در تولیدی های خودمان با برند های خارجی تولید کنند و وارد بازار کنند .
خدا نکند یکی از ما مدیر یک ساختمان یا یک مجموعه بشویم! از هر حربه ای استفاده میکنیم که یک پولی به جیب بزنیم و اصلا برایمان مهم نیست در این میان چند نفر آسیب ببینند!
ولی به رئیس فلان بانک یا فلان نماینده و وزیر با نطقی قراع نقد میکنیم .
ما ثابت نکرده ایم که لایق حکومتی بهتر و کارآمدتر هستیم ما در حال شبیه سازی خود با این حکومت هستیم و این یعنی مصداق خلایق هر چه لایق!
اما گذشته عدم مدیریت صحیح و ناکارآمدی مسئولین و رفتار های اشتباه ما کسانی هستند که از این دو معضل نهایت سواستفاده را کرده و از طریق انواع شبکه و فضای مجازی با بزرگ جلوه دادن مسائلی که بعضا در حاشیه هستند این حس ناامیدی و افسردگی را بیش از پیش در روح و روان ملت جاری میکنند.
ایکاش برای ساختن از خودمان شروع کنیم. ایکاش برای داشتن حکومتی لایق تر نشان بدهیم لیاقتمان بیشتر از اینهاست.
به امید آن روز