✍️صلاح الدین خدیو
مصوبه تعدادی از نمایندگان مجلس که دولت را مکلف می کند، مقدمات محو اسرائیل را فراهم کند، جدیدترین نمایش تبلیغاتی از سوی مجلسی است که تمایل زیادی به گرفتن ژست های “سوپرانقلابی” دارد. گرچه هنوز این مصوبه به تایید مجلس و شورای نگهبان نرسیده، اما نمی توان از مخاطرات آن، برای امنیت ملی و منافع کلان کشور گذشت.
قبل از هر چیز باید گفت، پایان دادن به اشغالگری اسرائیل و اجرای قطعنامه های سازمان ملل در این زمینه و تشکیل کشور مستقل فلسطینی به پایتختی بیت المقدس شرقی، صرفا یک مطالبه مردمی و یا آرمان انقلابی نیست. بلکه مقوله ای پذیرفته شده در حقوق بین الملل است.
اما اسرائیل در دهه های متمادی با کاربست ترکیبی از قدرت نرم و سخت، از اجرای آن طفره رفته و به اشغال سرزمین های فلسطینی و شهرک سازی در آنها ادامه داده است.
قدرت سخت اسرائیل به عنوان یکی از قوی ترین نیروهای نظامی جهان برای همگان آشناست. اما قدرت نرم و توان اقناع و لابیگری آن از چه ناشی می شود؟
چند گزاره در این میان نقش اساسی دارند: اسطوره هولوکاست و شبح دائمی آن بر سر وجدان معذب انسان غربی.
زنده نگه داشتن این اسطوره از طریق بازنمایی تبلیغات ضد یهودی و ضد اسرائیلی در خاورمیانه و تداعی آنها با آنتی سمیتیزم اروپایی.
این نکته که اسرائیل تنها کشور دمکراتیک در منطقه است و “جزیره ای آزاد ” در میان دریایی از حکومت های مطلقه و استبدادی است.
برای ایضاح بیشتر مثالی می زنم.
در دهه پنجاه اسرائیل فاقد روابط استراتژیک و در هم تنیده امروز با آمریکا بود و حامی درجه اول آن فرانسه به شمار می رفت. در سال 1956 هنگام بحران سوئز، سه کشور بریتانیا، فرانسه و اسرائیل متفقا به مصر یورش بردند و اسرائیل برای نخستین بار صحرای سینا را اشغال کرد.
فکر می کنید ماجرا چگونه خاتمه یافت؟ با عتاب خشم آلود آیزنهاور رئیسجمهور آمریکا و درخواست عقب نشینی فوری متجاوزان.
مداخله آمریکا، شکست نظامی مصر را به یک پیروزی سیاسی بزرگ برای این کشور تبدیل کرد.
نتیجه چه بود؟ افزایش محبوبیت جمال عبدالناصر رئیس جمهور فقید مصر در خاورمیانه و جهان سوم.
این محبوبیت بادآورده ، کم کم ناصر را به این صرافت انداخت که واقعا خودش این سه کشور را شکست داده و هر زمان بخواهد این کامیابیها را تکرار می کند!
پس از آن، ناصر چند کار را همزمان انجام داد: سرکوب فزاینده مخالفان در داخل و تبدیل رژیم به یک حکومت خودکامه، نزدیکی به شوروی و تشدید حملات لفظی به اسرائیل.
ترجیع بند ” ریختن یهودیان به دریا ” در تمام دهه شصت لقلقه زبان وی بود و شوربختانه توده های عرب و مسلمان هم آن را باور کرده بودند. اما اسرائیل که اتفاقا بهتر از هر کس از ناتوانی مصر باخبر بود، آن را به زبان هولوکاست ترجمه و در جوامع غربی و نزد گروههای لابی تکثیر می کرد.
در واقع مصر دانسته و ندانسته، هدیه ای آسمانی برای مظلوم نمایی و توجیه رفتار ظالمانه با فلسطینیان در اختیار اسرائیل گذاشته بود.
قسمت ” عامدانه و دانسته ” ماجرا این بود که مصر و دیگر کشورهای عرب، لفاظی علیه اسرائیل را به دستاویزی برای جبران کمبود مشروعیت سیاسی خود در داخل تبدیل کرده بودند.
از رهگذر این تبلیغات و بازنمایی هدفمند آن توسط لابیهای بهودی در کشورهای غربی و نیز سیاست نزدیکی به شوروی ، اسرائیل توانست در دهه شصت به عزیز دردانه آمریکا و به تعبیری ” ناو هواپیمابر ساکن u.s ” در خاورمیانه بدل شود.
این اتحاد ، خود را در جریان جنگ شش روزه و شکست سخت مصر و سوریه و اردن و آوارگی مضاعف مردم فلسطین نشان داد. در واقع یکی از عوامل بحرانهای امروز خاورمیانه، نتایج جنگ ژوئن 1967 است.
در جریان جنگ اکتبر 1973 هم که با پیروزی ابتدایی عربها همراه بود، پل هوایی پشتیبانی آمریکا از اسرائیل ورق را برگرداند. همان روزهای اول که مصر هنوز دست بالا را داشت، روزنامه الاهرام قاهره اینگونه تیتر زده بود: هیتلر حق داشت و کوره های آدم سوزی دلیل حقانیت وی بود!
آمریکا، اسرائیل را تجهیز و کار به جایی رسید که آتش بس در شرایطی امضا شد که دمشق در آستانه سقوط بود و واحدهای آریل شارون در 80 کیلومتری قاهره مستقر شده بودند.
طبعا نمی توان تمام دلایل پشتیبانی بی چون و چرای آمریکا و دول غربی از اسرائیل را به زبان آتشین و بیان احیانا ضد یهودی برخی دولتها فروکاست
اما انکارناپذیر است که سازمانهای یهودی و گروه های لابی قدرتمند، شب و روز در کارند تا میان اینگونه اظهارات و آنتی سمیتیزم نازیها، این همانی برقرار و اشغالگری اسرائیل را توجیه و پرونده آن را حتی الامکان از دستور کار خارج کنند.
بدون هیچ هیاهو و سرو صدایی، طرفی که عملا در حال ریختن فلسطینی ها به دریا و ” محو مساله فلسطین ” است، اسرائیل است.
اما کسی که می گوید ولی انجام نمی دهد و نمی تواند هم انجام دهد، چه؟ دستکم نباید گذاشت چهره اسرائیل تطهیر شود.