✍️ محمد سروش محلاتی
مساله اصلی امام در عاشورا چیست؟ دعوت مردم کوفه؟ نهی از منکر؟ خودداری از بیعت؟ شهادت طلبی؟ یا …؛ همه اینها بوده اما به نظر میرسد مساله اصلی، مواجهه با سلطان جائر است. سلطان جائر به تعریف امام کیست؟ تعبیر «سلطان جائر» از هزار سال قبل تاکنون در ادبیات فقهی ما رایج است: قبول ولایت از سوی سلطان جائر، جوائز و هدایای سلطان جائر، جواز یا عدم جواز پرداخت زکات به سلطان جائر و …
از سلطان جائر سه تعریف ارائه شده؛ 1. سلطان جائر به معنای فاسق در برابر عادل، 2. سلطانی که از جانب خدا حق حکومت ندارد(سلطان غاصب) 3. سلطانی که به زور بر مردم حاکم شده و حکومت میکند. فقها عموما از زاویه دوم به موضوع میپردازند و حکومت را حق خدا و اولیای خدا میدانند و غیر از آنها را سلطان جائر میدانند، اما مرحوم نایینی در کتاب تنبیه الامه تعبیر دیگری دارد. وی سلطان جائر و استبدادی را دارای سه ظلم میداند: ظلم به خدا که حاکم خود را در جایگاه خدایی و غیر پاسخگو قرار داده. ظلم به امام که حق حکومت او را غصب کرده و ظلم به مردم است که به زور بر آنان حاکم شده و حکم میراند. ایشان میگوید در نظام مشروطه دو ظلم اول و سوم از بین میرود: حاکم از جایگاه خدایی به پاسخگویی تنزل مییابد و نسبت به مردم هم موظف به جلب رضایت میشود گر چه ظلم نسبت به امام باقی است.
از آغاز نهضت امام حسین مساله سلطان جائر مطرح بود. سلیمان بن صرد خزاعی در نامه به امام، معاویه را «جبّار عنید» خواند یعنی ظالم و مستبدی که اموال عمومی را تصاحب کرد[فساد اقتصادی] و در تصمیمات حکومت، کاری به خواست مردم ندارد[فساد سیاسی]. هرکسی که اعتراض کند، میکشد. امام نیز در سخنرانی برای لشکر حر میفرماید: ای مردم، پیامبر فرمود: هرکس سلطان جائر را ببیند و سکوت کند، در آخرت با او هم جایگاه است. منظور امام از نهی از منکر، هر منکری نیست، بلکه «حکومت سلطان جائر» است که در راس منکرات میباشد. معاویه به امام مینویسد: حسین! تقوا داشته باش و بین مردم اختلاف و فتنه نینداز؛ و امام پاسخ میدهد: من فتنهای بالاتر از تو و حکومت تو برای امت نمییابم و بالاتر از جهاد با تو امری نمیشناسم. این نشان میدهد بزرگترین مساله از نگاه امام، سلطان جائر است و بقیه نگاهها در درجه دوم اهمیت است.
امام با صراحت به معاویه مینویسد: اولین جرم تو این است که افراد را به صرف اتهام دستگیر و مجازات میکنی. دوم اینکه انسانهای بیگناه را به صرف اتهام به قتل میرسانی. سوم، افراد را بدون گناه تبعید میکنی و چهارم، به زور برای فرزندت بیعت میگیری. حضرت در اینجا به غاصب بودن و فاسق بودن معاویه اشاره نمیکند و ظلم به خدا و امام را در درجه پایینتر نسبت به ظلم به مردم میداند. «در مورد غصب حکومت، بالاتر از غصب حق امیرمومنان که نداریم، با این حال حضرت امیر فرمودند: اگر فقط حق من غصب شود اما حق مردم ادا گردد و به مردم ظلم نشود، من از حق خود میگذرم. همه فقها معتقدند حق الله از حق الناس اهمیت کمتری دارد و حتی خون شهید حق الناس را برطرف نمیکند.
البته غصب حق امام برای ما که در زمان غیبت و عدم حضور امام هستیم، مورد اختلاف است. مرحوم آیتالله العظمی حائری یزدی، موسس حوزه قم معتقد بود «در عصر حضور، حکومت حق امامان بوده اما در زمان غیبت، امام زمان از این حق صرف نظر کرده و اگر حاکمی جامعه را به عدالت اداره کند، حق امام را غصب نکرده است.» حتی با این فرض که غصب هم کرده باشد، بالاتر از غصب حق امیرمومنان نیست که حضرت فرمود اگر غاصب حق من با مردم به عدالت رفتار کند، مخالفتی ندارم.
امروزه برخی میگویند ولایت بر عدالت تقدم دارد! اصل ایجاد این تقابل البته عجیب است و عجیبتر مقدم دانستن ولایت بر امامت است؟! در حالیکه به بیان حضرت امیر، «ولایت برای عدالت است» و اگر عدالت نباشد ولایت حضرت امیر با ولایت غیر چه فرقی دارد؟ با توجه به این موارد، از نگاه امام حسین، در حکومت؛ رفتار با مردم و عدالت سیاسی و اقتصادی اهمیت اساسی دارد، نه اینکه چه کسی حاکم است؛ و اگر حاکم جائر بود[یعنی به زور و بدون جلب رضایت و نظر مردم بر آنان حکومت کرد]، ایستادگی مقابل او ضرورت دارد.