حسن مقیمی
مصائب زنان از نگاه زن کارگر خانه دار
هیچ کس تا کنون نگفته که زندگی ما بی مشکل بوده است, همه ما در مسیر پر پیچ وخم زندگی با مشکلات بسیار دست وپنجه نرم می کنیم. انباشته شدن مشکلات بدون بر طرف شدنشان, احساسمان را خسته وجسم مان را فرسوده میکند, وروال طببعی زندگیمان را به هم میریزد,وباعث کاهش انرژی درما می گردد, ودقیقا به همین خاطر است که باید مشکلات شخصی ؛خانوادگی؛ را در جامعه ریشه یابی کنیم. این که من در زندگی شخصی علیرغم تلاش زیاد از لحاظ اقتصادی در تنگنا میباشم, این که من در زندگی شخصی علیرغم تلاش زیاد در روابط خانوادگی سالم با همسرم وفرزندانم نتیجه مطلوب را نمی گیرم, همسرم مرا متهم به کار هایی میکند,که دقیقا انرا رد می نمایم! وفرزندانم مرا مسبب مشکلاتشان می دانند,که : ؛برای انها در زندگی گامی بر نداشته ام ؛! اینکه از صبح تاشب برای زندگی خانواده ام برنامه های منطقی جدول بندی می کنم وبا اعضای خانواده ام به شور مینشینم,ولی از طرف انها استقبال نمشوم, همه در اجتماع باید ریشه یابی شوند. ریشه مشکلات شخصی وخانوادگی در زندگی اجتماعی تفسیر میشوند. من در خانه این اجتماع کوچک هر چقدر نظم, عدالت,را طراحی کنم, از ان جایی که خانه من با اجتماع بیرون از ان وقوانین حاکم بر جامعه گره میخورد, دیگر شخصی نیست. پس چه باید کرد ؟ زیرا این مشکلات نه تنها در دستان من همسرو فرزندانم گره گشایی نمی شوند, بلکه هر روز به گره های ان افزوده می گردد… همسرم از صبح تا پاسی از شب کار میکند, ودر اول هر ماه مبلغی را بابت خرج زندگی به من پرداخت مینماید ؛ انتظار او از ان مبلغ نه تنها هم خوانی ندارد,بلکه به من به دیده یک معجزه گر نگاه میکند ومتوقع است. فرزندانم نه تنها هر روز چند بار خواسته های خود را لیست میکنند, بلکه مر که به خواسته های انها بی توجهم متهم مینمایند!!, ومن خانه تنها کسی هستم,نه تنها در امار نمیباشم, بلکه خواسته ای هم نباید داشته باشم. این کمبود ها که خود نقطه اغاز اختلاف وجر وبحث های خانوادگی است را من ریشه در نا برابری ؛نبود عدالت اجتماعی, نداشتن تامین اجتماعی می دانم. امروز در قرن بیست یک در بسیاری از کشورها, که کارگران برای داشتن روزانه چهار ساعت کار در روز با کار فرمایشان بحث دارند, در کشور من ایران نه تنها کار گران بیش از دوازده ساعت,کار میکنند,که همان هشت ساعت برایشان محسوب میشود,؛بلکه دستمزد همان هشت ساعت کار راهم,یا نمیدهد,یا ماهها وحتی سالها به عقب می اندازد وکارفرما اورا یا وعده به اینده ویا تهدید میکند. همسر من در کار خانه, وقتی با کار فرمایش بر سر دستمزدش جدال میکند, کار فرما یک برگه سپید به بهانه تمدید قرار داد به دستش میدهد,تاا امضا کند,؛ هیچ کجا در هیچ کتاب حقوقی کارگری این عمل کار فرما توجیه نشده است, ولی در کار خانه اتفاق می افتد. هیچ نهادی,کار فرما را زیر سوال نمیبرد, در نتیجه این اتفاق در کار خانه در رفتار همسرم در خانه نمود پیدا میکند وبامن در خانه جروبحث میکند, ایا این مشکل من با همسرم در خانه به خاطر وضع نابسامان اقتصادی یک مشکل خانوادگی محسوب میشود؟؟؟ من می گویم اری خانوادگی است که ریشه ان درجامعه نا برابر سرمایه داری نهفته است. این حق من است که بگویم :یک کار گرم اگر چه سمتم خانه داری است. به ظاهر کار فرمایی ندارم, ساعت کار ندارم,اضافه کار ندارم یک کارگر بیست و چهار ساعته ام,دستمزدی ندارم. من تعطیلی ندارم مرخصی ماهانه,سالانه ندارم عیدانه ندارم من شاغل در خانه ام. به خانواده ام خدمات میدهم,بدون کمترین چشم داشتی,,نه دستمزدی, نه پاداشی,بلکه بر عکس!!! به دلیل تنها بودن ودر خانه ماندن,همیشه اماده شدید ترین بر خوردهایم. اگر اقتصاد خانواده بحرانی گردد,من زیر سوال میروم,اگر خواسته های فرزندم به دلیل فقر اقتصادی بی حواب بماند زن خانه دار نشانه گیری میشود. سنگ صبور تر از زن خانه کسی را سراغ دارید؟؟؟ اوست که صبورانه لبخند میزند.عشق را به همسرو فرزندانش حواله میکند, اگر چه یک حواله یک طرفه باشد, چرا؟ چون : نا توان از حل مشکلات اقتصادی است. . او در یک جامعه طبقاتی چگونه میتواند عمل کند ؟؟, زن خانه دار کارگری است که استثمار مضاعف میشود, انهم نه از نوع مدرن, بلکه استثمار مضاعف عقب افتاده,….. من ان زن خانه دارم.کارگرم. کارگری که کار فرمایم مقابلم نیست, کارگری که برگه سپید امضا به دستش نداده اند,اما در عوض با امضاهای سند ازدواجش ؛عقد ؛نامه, ؛ امضای دایمی اش را کرده است, او تعهد داده است,که تا اخرین نفس کارگر بی مزد در خانه باشد,یک خانه دار,……. من ان کارگر خانه ام, به ظاهر ازادم, حتی در کتابهای مذهبی,به بالاترین مقام صعود میکنم,ولی به لحاظ حقوق انسانی در صفحه های تاریخ گذشته خاک میخورم,ونادیده ام میگیرند,جانم را نصف وارثم را رانصف مرد ارزیابی میکنند,شهادتم را وقتی میپذیرند, که یک شاهد دیگر حاضر باشد, جنینم را,که من در وجودم پرورش میدهم اگر پسر باشد,دو برابر من ارزشیابی میشود. من کارگر خانه دار یک مادر, در کارت ملی فرزندانم جایگاهی ندارم,واسمی از من نیست. نام مرا از فرزندم گرفته اند,همان هایی که بهشت را زیر پایم قرار داده اند. همان هایی که با وعده های انشا خوانی جهنم را در این دنیا برایم هدیه اورده اند.
مجسم کنید کارگر در قبال برگه سپید امضا اعتراض کند, در پشت در کار خانه بیکاران زیادی در صف ایستاده اند تا در صورت اخراج یک کارگر,یکی از انها را جایگزین کند!!! چه وحشتناک!!!!!؟؟؟؟ تنها چیزی که در این معامله در نظر گرفته نمیشود حقوق کارگر وخانواده اش است, حال من, زن خانه دار کارگری نیستم که در کارخانه با کارفرمایم بحث داشته باشم در منزل از طرف همسر کارگرم مورد بی مهری واقع میشوم. من همسر کارگرم, مادر کار گران اینده ام. شبها که همسرم خسته به خانه میاید,من اوراحمایت میکنم,تا تجدید قواکند,تا روز بعد بتواند نیروی کارش را در ازا برگه سپید امضا باحد اقل دستمزد زندگی ؛زیر خط فقر؛ بفروشد. من مادر کارگر اینده ام,اگر چه سمتم خانه داری است.فرزاندانم را پرورش میدهم تا وقتی بزرگ شدند,چون پدر کارگرشان توسط کار فرما استثمار شوند,وسرمایه سرمایه دار راچاق چاق تر کنند.
زن خانه دار, کار گر خانه دار,نه تشکلی,نه صنفی,نه اتحادیه و سندیکاری,هیچ ندارد ودقیقا به همین خاطر در خانه است. ومحروم از تمامی انها صبور چون کوه,پشتیبان همسر کارگرش در خانه استثمار میشود,واین نظام سرمایه داری حاکم است,که این استثمار مضاعف را به کارگران خانه دار روا میدارد, به خاطر خانه دار بودنشان, به خاطر تنها بودنشان,در خانه اند!!!, اما اگر کارگران خانه دار در جامعه خواسته های صنفی خود را مطالبه کنند,با همکاران خانه دارشان تشکیلات صنفی داشته باشند, وصدای خود را به گوش هم طبقه ای های خود برسانند,دیگر تنها نیستند,ودر حرکتهای اجتماعی میتوانند به خواسته های صنفی اشان برسند. کارگران خانه دار ستون محکمی هستند در حمایت همسرانشان و در پیشبرد اهداف طبقه کارگر ایران پرچم دار مبارزه طبقاتی علیه نظام طبقاتی می باشند…..
کار خانگی از مقطعی از تاریخ به جنسیت زنانه گره خورد. با زنانه شدن کار خانگی، آشپزی، جارو کردن، رخت شستن، نگهداری از کودکان، ظرف شستن، گلدوزی و بسیاری از کارهای دیگر جز وظایف بنیادین زنان شناخته شده، گویی که باور عام زنانگی را در این تقسیم کار خلاصه میکند، حتی فراتر میرود و انجام دادن کارهای دیگر توسط آنان را تنها در صورتی امکان پذیر میداند که بتوانند وظایف خود را در کار خانگی به درستی انجام دهند.
کار خانگی بدون هیچگونه قرارداد کاری، یک وظیفه محول شده به زنان است که با ازدواجشان با مردان شکل رسمیتری به خود میگیرد. نه از مزد خبریست و نه از میزان مشخص ساعات کاری. نه از محاسبه اضافه کاری خبری هست و نه از حق بیمه و سنوات و بازنشستگی.
زنان خانه دار به لحاظ آماری جز جمعیت بیکار حساب شده و در شمار جمعیت فعال اقتصادی محسوب نمیشوند.
با وجود تغییر ساختار جنسیتی در مشاغل و حضور زنان در کارهایی که قبلاً مردانه تلقی میشد، کار در خانه به عنوان عنصر ثابت همچنان، سنگینی خود را بر دوش زنان شاغل نیز تحمیل میکند. در ایران ۸٠ درصد از جمعیت زنان فعال، خانه دار هستند و بدون هیچگونه مزایا، بیمه و دستمزدی، به کار خانگی ادامه میدهند.
کار خانگی زنان و ارزش اقتصادی آن
شاید کمتر شغل تماموقتی را بتوان در اقتصاد امروز سراغ داشت که بیمزد انجام شود. اما کار خانگی زنان، مجموعهای از تمام خدماتی است که در جامعه برای آن باید مزد پرداخت کرد، اما در بیمزدترین شکل تحقق مییابد.
محمود مسکوب، پژوهشگر مرکز بینالمللی مطالعات اجتماعی دانشگاه «اراسموس» هلند، در تازهترین پژوهش خود که بر روی کار خانگی زنان در ایران انجام داده است، نشان داده که ارزش کار خانگی زنان در ایران، ٢۶ میلیارد دلار معادل ۸.۶۹ درصد از تولید ناخالص داخلی مواد غیر نفتی در سال ١٣۸۸ بوده است.
بر اساس پژوهش دیگری که در سال ١٣۹٠ بر روی ٢ هزار زن خانه دار تهرانی انجام شده، هر زن خانهدار ماهانه ۶۴٠ هزار تومان ارزش افزوده تولید میکند.
شهلا باقری، استاد دانشگاه تربیت معلم در رابطه با پژوهش صورت گرفته بر روی زنان خانهدار تهرانی گفته: «اگر یک زن خانهدار وظایف خود را در داخل منزل انجام ندهد، مرد مجبور است تا برای انجام این کارها فردی را آورده و هزینهای برای انجام این کارها به او پرداخت کند.»
کار خانگی زنان اگر چه ممکن است با توجه به مدرنتر شدن جوامع، نسبت به گذشته کمتر باشد و جز وظایف بنیادین زنان قرار نگیرد، اما این تفاوت، شکاف معناداری بین کار خانگی زنان در کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه ایجاد نکرده است.
بر اساس مطالعاتی که موسسه «پل سلامت» در آمریکا که در سال ٢٠١٠ بر روی ارزش اقتصادی کار خانگی زنان انجام داده، هر زن خانهدار آمریکایی روزانه ١۶ ساعت کار خانگی انجام میدهد و ارزش اقتصادی این حجم از کار ١٢١ هزار دلار در سال است.
ارزش مالی پرداخت نشده به کار خانگی زنان در آمریکا، سالانه ۶١۸ میلیارد دلار است. این مبلغ پرداخت نشده به کار خانگی زنان ۴٠ میلیارد دلار بیشتر از بودجه نظامی آمریکا در سال است و از بودجههای بخش سلامت و آموزش در این کشور سبقت گرفته است.
زنان خانهدار و کسب و کار خانگی
از جمعیت ٣٠ میلیون نفری زنان ١٠ ساله به بالا در ایران، تنها سه میلیون نفر کار میکنند و ٢۷ میلیون نفر از این جمعیت هیچ سودی از چرخه اقتصادی نمیبرند. نرخ مشارکت اقتصادی جمعیت فعال زنان در ایران ١٢ درصد است و این نرخ در مقایسه با مشارکت ۶٣ درصدی مردان در اقتصاد، نشان از ساختار جنسیتی مردانه اقتصاد ایران دارد.
ساختار مردانه بازار کار در ایران، عموماً عرصه را برای کار زنان در خانه، به تنها گزینه موجود برای زنان تبدیل میکند. اما با رشد تورم و افزایش هزینههای زندگی، کار زنان در خانه به کارهای روزانه آشپزی و رخت شستن و نگهداری از کودکان محدود نشده و کارهای تولیدی در خانه که به کسب و کارهای خانگی نیز معروف است، برای جبران هزینههای سنگین اقتصادی خانوار به آن اضافه شده است.
نگاهی به آگهیها و تبلیغات کسب و کار خانگی در روزنامهها و نیازمندیها از افزایش تقاضای بنگاههای تولیدی برای کسب و کار در خانه حکایت دارد. از آگهی ساخت جعبههای کادو در خانه تا ترمیم میخهای کج شده، از ساخت فیلتر هوا و پرورش قارچ در بالکن و زیر زمین خانههای مسکونی تا ساخت بدلیجات و پیلهای الکتریکی، نیروی کار خود را از زنان خانهدار تامین میکند.
گلرخ، ۴۵ ساله ساکن کرج لیسانس زبان انگلیسی دارد و قبل از آنکه بچه دار شود، به مدت ۵ سال در آموزشگاههای تدریس زبان به صورت قراردادی کار میکرد. او هم اکنون صاحب ٢ فرزند است و مشغول خانه داری است. گلرخ علاوه بر ساعاتی که کار خانگی انجام میدهد، به مدت چند ماه است که به کسب و کار خانگی روی آورده و مشغول پرورش قارچ در بالکن آشپزخانه است. این زن خانهدار در رابطه با کسب و کار خانگی به رادیو زمانه میگوید: «آشپزی، ظرف شستن، رخت شستن، رسیدگی به وضعیت درسی بچههایم، دو بار رانندگی در روز برای رفت و آمد پسرانم که آنها را به مدرسه میبرم به اندازه کافی توان جسمی را از من میگیرد که به کار دیگری فکر کنم. اما از سال ١٣۹١ به بعد حقوق معلمی همسرم، کفاف هزینهها را نمیداد و من هم به فکر راه اندازی یک کسب و کار خانگی افتادم. هر چند هنوز پرورش قارچ در بالکن به سود دهی نرسیده است، چون وقت کافی برای این کار پیدا نمیکنم.»
هیچگونه آماری در مورد درآمد بنگاههای تولیدی در ایران، که نیروی کار خود را از زنان خانهدار تامین میکنند، تاکنون منتشر نشده است.
سیمین، ٣٢ ساله ساکن محله دروازه غار تهران، دیپلم تجربی دارد و ١۴ سال است که ازدواج کرده و صاحب سه فرزند است. او تجربه کار در بیرون از خانه را ندارد اما به گفته خودش تجربه زیادی در کسب و کار خانگی دارد. سیمین با بیان اینکه کسب و کار خانگی به او استقلال مالی میدهد به رادیو زمانه میگوید: «تامین هزینه زندگی برای ۵ نفر کار سختی است. همسر من یک فروشنده ساده در فروشگاه است و نمیتواند تمام این هزینهها را تامین کند. من از چند سال پیش در خانه شروع به ساخت جعبههای کادویی کردم، سود کمی دارد اما میتواند بخش کوچکی از هزینههای خانواده را جبران کند.»
کار خانگی و زنان شاغل
اگر چه امروزه کمتر از گذشته کارهای خانگی زنانه تلقی میشوند، اما هنوز تغییر بنیادین چه در جوامع مدرن و چه جوامع سنتی در زنانه خواندن کار خانگی ایجاد نشده است. برای نمونه آشپزی برای مردان یک شغل تمام وقت است که با حقوق و مزایا و بیمه همراه است اما برای اکثر زنان یک وظیفه خانگی است. مردی که آشپزی میکند، با تعجب اطرافیان مواجه میشود و زنی که خوب آشپزی نکند، سرزنش میشود و جز معایب او شمرده خواهد شد، هرچند که مدارج علمی و جایگاه موفق اجتماعی داشته باشد. در خرده فرهنگهای موجود در ایران انجام کار خانگی توسط مردان، موجب خفت آنان است.
میترا، ٢۹ ساله، مهندس شهرسازی و ساکن تهران است. او ٢ سال است که ازدواج کرده و به مدت ۴ سال است که در یک شرکت مهندسین مشاور مشغول به کار است. میترا در مورد تجربه کار خانگی خود میگوید: «البته خیلی چیزها نسبت به گذشته تغییر کرده است. وقتی که من ساعت ۸ شب به خانه میرسم و همزمان با شوهرم در خانه هستم، طبیعتا اجباری در این نمیبینم که بعد از ١٢ ساعت کار در بیرون، به آشپزخانه بروم و مشغول آشپزی شوم. اما با وجود تغییر بسیاری از ذهنیتهای پوسیده در مورد زنان، در اکثر مواقع من ظرف میشویم، وقتی که خوردن غذا تمام میشود به طور اتوماتیک من ظرفها را از روی میز جمع میکنم، وقتی که لباسها کثیف میشود، من باید آنها را بشویم.»
مریم، ٣۷ ساله، ١۸ سال است که ازدواج کرده و در یک کارگاه جوراب بافی کار میکند. او از آرتروز گردن رنج میبرد و به گفته خودش ۴ سال است که برای درمان آن به پزشک مراجعه میکند. این کارگر جوارب بافی در مورد هماهنگی کار خانگی و کار در کارگاه میگوید: «چارهای نیست. من وقت کم میآورم. شوهرم و بچههایم به دست پخت من عادت دارند و نمیتوانند جای دیگری غذا بخورند. من انتخاب دیگری ندارم. ای کاش خانهدار میماندم و این بار اضافی به من تحمیل نمیشد.»
با این همه به نظر میرسد مساله زنانه خواندن کار خانگی، جدای از به صرفه بودن آن برای تولید که هزینههای پرداخت نشده به کار زنان را در برمیگیرد، فراتر از نیاز ساختار اقتصادی موجود باشد. عبارات روزانه، ضربالمثلها، ادبیات، لطیفهها و حتی فضای معماری و شهری نیز با زنانه خواندن کار خانگی آمیخته است. آمیختگیای که حتی رشد تکنولوژی، علم و تغییر فرهنگها و باورهای گذشته نتوانسته است مانع آن شود.
بر اساس اعلام رسمی وزارت تعاون بیش از ۹۰ درصد شاغلان در بخش کسب و کارهای خانگی زنان هستند. اما با این وجود دستمزد زنان نابرابر و ناکافیست و با مشکلاتی چون نداشتن بیمه روبهرو هستند.
طبق اعلام مرکز آمار ایران در بهار گذشته نرخ بیکاری در بین زنان نسبت به مردان و در نقاط شهری نسبت به نقاط روستایی بیشتر بوده است. زنان در شهرهای کوچک و محیطهای سنتیتر به دلایل متعدد مانند نداشتن تحصیلات عالی، نگاه عرف و سنت به زن، فرصت یا توان حضور در مشاغل رسمی را نداشته و برای امرار معاش به مشاغل خانگی متوسل میشوند.
این محدودیتها تنها بر سر راه زنانی که در شهرهای دور از مرکز زندگی میکنند وجود ندارد و دامنگیر زنان پایتختنشین هم میشود. به گزارش ایلنا با وجود رجوع زنان به کسب و کارهای خانگی به عنوان یکی از راهکارهای مهم برای ایجاد اشتغال و درآمد، زنانی که خارج از پوشش قانون کار در کارگاههای خانگی یا در مشاغل خُرد مشغول به کار هستند با مشکلات زیادی روبه رو هستند. اینگونه اشتغال به دلیل عدم پوشش حمایتی کافی، ابهامات و پرسشهایی را به وجود میآورد که یکی از آنها مساله بیمه است.
یک کارشناس بیمه به خبرگزاری کار ایران (ایلنا) میگوید افرادی که با مجوز کسب و کار خانگی فعالیت میکنند میتوانند از بیمه تامین اجتماعی استفاده کنند اما زنان شاغل تا چه اندازه تحت آموزش قرار میگیرند و به آنها درمورد حقوقشان آگاهیرسانی میشود، مسئلهای است که باید به آن توجه شود.
بر اساس اعلام رسمی وزارت تعاون در پایان سال گذشته نزدیک به ۲۱۴ شغل خانگی شناسایی شده است که بیش از ۹۰ درصد شاغلان آن را زنان تشکیل میدهند.
رشتههای شناسایی شده در گروههای اصلی شغلی مانند کشاورزی، صنعت، فناوری اطلاعات و همچنین فعالیتهای اقتصادی فرهنگی قرار دارد. در این میان صنایع دستی در صدر تولیدات زنان شاغل در منزل است و یکی از بخش های مهم تولید در کشور به شمار می رود.
اما همچنان تولیدکنندگان از فروش این محصولات سهم ناعادلانهای دارند. سارا ایرانمنش یکی از فعالان حوزه صنایع دستی در کرمان به ایلنا میگوید:
«زنان روستاهای اطراف کرمان فرش و گلیمهای گرانقیمت با طرحهای کاملا بومی این منطقه میبافند. اما از میزان فروش آن مبلغ بسیار ناچیز و اندکی به زنان بافنده میرسد. چون بازار فروش از خودشان ندارند. اما دلالها با فروش فرشها پول خوبی به جیب میزنند. بعضا با پیش خرید کردن فرشها از بافندهها، پولی بابت افزایش نرخ فرش به بافنده نمیدهند».
با وجود درآمدزا بودن مشاغل خانگی به نظر میرسد نداشتن سرمایه و تامین هزینههای اولیه به عنوان اولین قدم مشکلی لاینحل باقیمانده است. ایرانمنش در اینباره میگوید:
«زنان روستایی سرمایه ندارند. برای همین نمیتوانند خودشان مواد اولیه تولید فرش از دار و چله را تهیه کنند. همین باعث می شود که زنان روستایی که مواد اولیه نمیتوانند تهیه کنند، در ازای تهیه مواداولیه برای سودجویان کار کنند. آنها هم درنهایت کار زنان را به اصطلاح “بُزخری” میکنند. برای مثال یک فرش دستبافِ شش متری که با نخ طبیعی تهیه میشود بیش از دو ماه زمان نیاز دارد. زنان با تلاش شبانهروزی و فعالیت بیش از ۱۸ ساعت در روز این محصول را تهیه می کنند اما دستمزد متوسطی که از سوی پیمانکاران پرداخت می شود ماهیانه ۳۸۰هزار تومان است. به همین دلیل زنان کارکردن در کارگاهها و کارخانهها با ماهی ۹۵۰ هزار تومان را به اشتغالزایی در منزل ترجیح میدهند. این حتی کمتر از حداقل حقوق وزارت کاراست. از کل یک فرش ۶متری دستباف به زن بافنده ۷۶۰هزار تومان میرسد. کل فرش اما نزدیک ۱۱میلیون به فروش میرسد.».
یکی از شاغلان ساکن غرب تهران نیز به گزارشگر ایلنا میگوید:
«راهاندازی یک کسب و کار ساده در منزل هزینههای اولیه زیادی دارد که هر کسی توانایی آن را ندارد».
زنان به فعالیت در کسب و کارهای خانگی و درآمدزایی ترغیب میشوند اما بسیاری از آنها در مقابل معضلاتی چون نداشتن سرمایه اولیه، دستمزد ناچیز و عدم دسترسی به آموزش و آشنایی با قوانین و حقوق خود تنها هستند.