پایگاه خبری / تحلیلی نگام ، علی اکبر رمضانی شاعر است و در شهرستان خلخال متولد شده است. از او دربارهی محل زندگی و شغلش پرسیدم که در معرفی خود گفت : ” چند سال قبل به علت شرایط خاص شغلی مجبور به نقل مکان به تهران شدم و حالا ساکن شهر تهران هستم. شغلم مشاوره حقوقی و تحصیلی است و همگام با شغل خود فعالیت هایی نیز در زمینه شعر و ادبیات دارم. همچنین سابقه ی فعالیتم در زمینه ی ادبی حدود 10 سال میشود.” علیاکبر رمضانی در این مصاحبه میهمان من است تا درباره حرفه و حوزهی فعالیت ادبی اش گفت و گو کنیم.
مصاحبه کننده:میثم شریف
با التفات به وضعیت فعلی و مشکلات اقتصادی مردم، هنر و به طور مشخصتر ادبیات چه راهبردی می تواند در این راستا داشته باشد؟ جایگاه هنر در مبارزات سیاسی را چگونه ارزیابی میکنید ؟ آیا هنر می تواند نقشی در پیشبرد اهداف سیاسی داشته باشد؟
همانطور که مشهود است وضعیت اقتصادی همواره بر روی هنر نیز تاثیر میگذارد و یک شاعر به عنوان بخشی از ارکان ادبیات می تواند با تاثیر پذیری از این مسئله رسالت خود را در شعر و ادبیات نشان داده و با قلم خود وضعیت اقتصادی نابسامان و فقر همه گیر را به تصویر کشیده و با تیغ جراحی شعر به انتقاد بپردازد. البته این مسئله نیازمند امکان انتشار اینگونه شعرها می باشد که متاسفانه خفقان علنی در فضای سیاسی اجتماعی کار را بسیار برای شاعران و به طور کلی اهل ادبیات و قلم دشوار نموده است.
شعر همواره در عرصه های مختلف اجتماعی و سیاسی و مبارزات سیاسی در سراسر جهان جایگاه خود را نشان داده است. مسلما قلم یک شاعر می تواند هنر شجاعت و اعتراض و همچنین بیان خواسته ها را در جامعه به راه بیندازد.
هنر همیشه توانسته است نقش های خود را در پیشبرد اهداف سیاسی ایفا کند. ادبیات جهان در خیلی مواقع حساس سیاسی تحت تاثیر هنر بوده است. دور ذهن نیست اگر بگوییم در حال حاضر تنها هنر می تواند به نقد سیاست های کنونی جمهوری اسلامی پرداخته و اعتراض مردم جامعه را با خون خود نمایش دهد.
آیا هدف ادبیات روشنگریست؟ چه مرزی میان ادبیات و سیاست و انتقاد وجود دارد؟
ادبیات بسیار وسیع و گسترده است و روشنگری یکی از رسالت های ادبیات است. اگر به ادبیات معاصر جهان نگاهی بیندازیم همواره پرچم داران ادبیات به روشنگری در عصر خود پرداخته اند چرا زبان فصیح ادبیات می تواند اذهان خوابیده را بیدار کرده و به تفکر وادارد.
از نظر بنده ادبیات می تواند منتقد سیاست باشد اما می بایست این مرز را حفظ کرده و سیاست زده نگردد. چرا که امروزه بسیاری از ادبیان با قلم های سیاست زده ی خود شعر و ادبیات را به زخمت نشان می دهند. با این حال می توان نقد را به عنوان بخشی از روح ادبیات معاصر دانست و می بایست از مرز سیاست زدگی بر اجتناب شود. .
همانطور که میدانید، شعر امروز ما پیوند چندانی با جامعه ی زمانه اش ندارد، از منظر جامعهشناختی چه دلایلی میتوان برای این گسست یافت؟
به نظر می اید گسست اصلی میان شعر امروز و جامعه غافل ماندن روشنفکران ادبیات از مخاطبان عام باشد. چرا که اگر در این مسئله یه درستی پیش میرفتند هیچگاه شعر به نظریه زدگی ها دچار نمیشد تا مخاطب نتواند با آن ارتباط برقرار کند.
همانطور که میدانیم در ایران، متاسفانه زبان مادری در سیستم آموزشی جایگاهی ندارد. از منظر شما این موضوع چه آسیبی میتواند در فرهنگ ادبیمان داشته باشد؟
زیبایی جامعه و ادبیات ایران به همان تفاوت هایی است که در زبان وجود دارد و از به نظر شخصی بنده زبان های مختلف در کنار هم می توانند یک ادبیات سرشار از زیبایی را بری یک کشور به ارمغان بیاورند اما متاسفانه این مسئله با تعصب های نابه جا حتی از طرف حکومت روبه رو شده است و باعث گردیده تا ادبیات ایران چند زبانی و چندصدایی خود را به مرور زبان از دست بدهد. جای ندادن زبان مادری در سیستم آموزشی کشور ناشی از یک ذهن توتالیتاریسم است که نمی تواند تفاوت ها را پذیرفته و ایدئولوژی تک محور خود را سر بزند. این یک آسیب جدی است برای آینده ی ادبیات کشور و از نظر بنده باعث می شود اصالت زبان های مادری در معرض خطر قرار بگیرد.
اگر سانسور را یک شمشیر دو لبه بدانیم، چه راهکارهایی را برای مبارزه با سانسور پیشنهاد می کنید؟ آیا سانسور و محدودیت های اعمال شده در این سال ها بر هنرمندان موفقیت آمیز بوده است؟
سانسور در فضای کنونی کشور همواره تیغه ی دولبه بوده است که برای برخی ها به ایده ی ادبی تبدیل شده تا بتوانند بهتر بنویسند اما شاهرگ بسیاری از شاعران و شعرها را نشانه رفته است و مسلما آزادی نوشتن را میگیرد.
به نظر بنده با این وضعیت تک بعدی بودن صنعت چاپ در کشور و سطره ی همه جانبه ی ارشاد اسلامی در صحنه ی شعر و ادبیات کشور تن دادن به تیغ سانسور یک خودکشی است در عرصه ی شعر است و در وضعیت کنونی راهی جز استعاری نوشتن و استفاده از زبان استعاره شعر نیست
اعمال سانسور بر هنرمندان را نمیتوان موفقیت آمیز دانست اما متاسفانه صنعت چاپ کشور را در زمینه ی شعر و ادبیات بسیار متعفن و آلوده کرده است به طوری هنر واقعی رگش را در زیر تیغ سانسور از دست می دهد
نظرتان درباره ی انتشاراتی های داخل کشور چیست؟مافیای نشر وجود دارد؟ این مافیا دست چه کسانی است؟
آنطور که بنده در نمایشگاه کتاب امسال هم مشاهده کردم انتشاراتی ها شدیدا درگیر سود خود هستند و به اصالت ادبیات اهمیت چندانی نمی دهند و متاسفانه هراس از تعطیل شدن کارشان ام به این قضیه بسیار دامن می زند
بنده اطلاعات بسیاری از مافیای نشر ندارم اما این را میدانم که امروزه بسیاری از ادب فروشان با داشتن رابطه های قوی صنعت نشر کشور را در دست گرفته و عنان کار را هر کجا که می خواند کج می کنند.
اگر چاپ و انتشار مطلب غیرقانونی را یک نوع فعالیت زیرزمینی بدانیم، ادبیات زیرزمینی در چه موقعیتی است؟ به زعم شما مخاطب جدی ادبیات تا چه اندازه می تواند با این ادبیات ارتباط برقرار کند؟
وقتی که هنرمند نتواند هنر خود را به صورت قانونی عرضه کند به ناچار دست به نشر آن به صورت غیر قانونی می نماید البته باید این را گفت که این نیز خود معضلی جدی است چرا که سرقت ادبی در این زمینه بسیار می شود و هنر را آلوده ی چند دستگی از نظر اصالت می کند. از نظر من باید این خواسته ی خود را تکرار کنیم و تا وقتی که اجازه ی قانونی برای نشر شعرهای خود نگرفته ایم دست از انتشار کورکورانه برداشته و با فعالیت مدنی خواسته های خود را در زمینه ی نشر شعرهای مطالبه کنیم.
مخاطبان جدی ادبیات همیشه به دنبال ادبیات اصیل و بکر هستند و مسلما هر جا که بتوانند آن را بیابند به آن طرف می روند اما با این حال نشر زیرزمینی شعر می تواند مخاطب را سردرگم نماید و مخاطب را دچار تردید کند.
فعالیت ناشران برخوردار از بودجه های خاص را چگونه ارزیابی می کنید؟ به طور مشخص در حوزه ی شعر، تا چه اندازه این فعالیت ها موفق بوده است؟
فعالیت اینگونه ناشران به دلیل حمایت های خاصی که از آنان می شود بسیار گسترده شده است چرا که یا حمایت های خاص ترسی ابد ورشکسته شدن، بسته شدن و دیگر موضوع های این چنینی را ندارند و با دستیابی به امکانات ارگان های مختلف حکومتی سود خود را نیز به دست می آورند و این از نظر من سم مهلکی است برای ناشران خصوصی چرا که هم اکنون نیز شاهد بسته شدن تعدادی از انتشاراتی های خصوصی و یا کم کار شدن آن ها در این وضعیت هستیم و موضوع مورد بحث بی تاثیر بر این واقعه ی تاسف بار نیست
در طول سال ها هنرمندان بسیاری به دلایل مختلف به خارج از کشور کوچ کردند، و بنا به دلایلی اجازه ی بازگشت به کشور ندارند. شما چه احساسی نسبت به این ماجرا دارید؟
باید بگویم بسیار غم انگیز است که یک هنرمند به دلیل خفقان و فشار های شدید سیاسی ناچار به ترک خانه ی خود شود. بنده بسیار متاسفم که فضای سیاسی کشور به قدری آلوده است که یک سیستم توتالیتاریسمی در ادبیات کشور به راه انداخته و هر کس که با این نظر مخالف است را از گود بیرون می کند.
از نظر من برده داری مدرن در خدمت گرفتن اذهان جامعه در راستای اهداف توتالیتاریسمی است و متاسفم که در این کشور با یک حاکمیت قانون کاذب طرف هستیم که هنر واقعی را یک خطر برای خود می بیند و قرارداد اجتماعی را قربانی اهداف خودسرانه ی خود می کند.