پایگاه خبری / تحلیلی نگام، آرش فولادی ، متولد 1372 است و در رشت زندگی میکند. علاقمند به نوشتن است و در رشته کامپیوتر تحصیلی میکند. فولادی در معرفی خود میگوید: “ مسیر هنری من با شرکت در جلسات نقد کتاب شروع شد. در جلسات نقد با افرادی آشنا شدم که در زمینههای مختلف هنری فعالیت داشتند. معاشرت با آنها به کلی زندگی هنری من را دگرگون کرد.
آرش در این مصاحبه میهمان من است.
مصاحبه کننده: حامد تقوی
با التفات به وضعیت فعلی و مشکلات اقتصادی، هنر و به طور مشخصتر ادبیات چه راهبردی می تواند در این راستا داشته باشد؟ جایگاه هنر در مبارزات سیاسی را چگونه ارزیابی میکنید ؟ آیا هنر می تواند نقشی در پیشبرد اهداف سیاسی داشته باشد؟
بخشی از هنر قابل برنامهریزی است و بخشی دیگر قابل برنامهریزی عقلانی و سیاسی نیست . هنر هم شامل وجوه ناخودآگاه است و هم شامل وجوه عقلانی. البته بنابراین نظر تعریف عقل و خیال و نبوغ و هنر تفاوت میکند .
ادبیات به عنوان یکی از حوزه های زندگی انسان و همانند سایر حوزه های دیگر بر کنار از تأثیرات سیاست نبوده و نیست. سیاست به عنوان امری فراگیر تمامی عرصه ی جامعه را دربر دارد و باید تأثیرپذیری پدیده های اجتماعی از مقوله ی قدرت را به عنوان یک اصل بدیهی پذیرفت. در این میان حیطه ی هنر و خصوصا ادبیات داستانی به واسطه ی دلایلی چند و از جمله لطافت و دقّت و اهتمام هنرمند نسبت به جامعه و محیط اطراف، تأثیرات قابل توجهی از سیاست پذیرفته است.
آیا هدف ادبیات روشنگریست؟ چه مرزی میان ادبیات و سیاست و انتقاد وجود دارد؟
هنر، به منزله نیرویی اجتماعی است که میتواند به بهترین صورت به آن ذوقها و احساسها شکل بدهد. اما آیا دموکراسی نیز کاربردی برای هنر دارد؟ «بسیاری بر این باورند که میان روحیه آزادی پرست و قاعده گریز و تبشکن دموکراسی و سرشت منضبط و ساختار یافته و شکل پرست عظمت هنری، ناسازگاری اصولی در کار است.
امّا اینکه چرا ما نه تنها از یک صورتبندی نظری جامع در این مورد برخوردار نیستیم، بلکه به جای آن در یک موقعیّت ابهام و پیچیدگی به سر میبریم، جوابی دارد که درواقع پرسش شما جنبهای است از آن. ما الآن حدود نیم قرنی هست که در حوزه هنر و اندیشه در چنین موقعیتی هستیم. این یک وضعیّت کمابیش عمومی است، و منحصر به هنر هم نیست. ما مدتی است که در حال عبور از یک وضعیّت شامگاهی هستیم که در آن «همهٔ گاوها خاکستری دیده میشوند.
شاید هدفگذاری برای ادبیات، بسیار خطرناک به نظر برسد، اما همانطور که میدانیم نویسندهی ادبیات، بدون هدفگذاری شاید دچار لغزشهایی بعضاً همراه با تفکر حاکم بشود؛ برای اسیر این لغزشها نشدن شما چه راهکارهایی را مناسب میدانید؟
چنانچه گفته شد، و آدم نباید از تکرار آن خسته بشود، این است که تردیدی در این نیست که هنر با سیاست در ارتباط است. در عین حال باید صادقانه بگویم که من هرگز نتوانستهام بفهمم که اصلاً چگونه ممکن است یک اثر هنری وجود داشته باشد که فقط برای هنر باشد. هنر از نظر من بیان هنرمندانه هر آنچیزی ست که از گذشته تا کنون شما را آزار میداده. خب اگر خواهم پاسخ شما را واضح تر بیان کنم . معلوم است که باید بگویم تن ندادن به سانسور.
فکر کنم بهتر آن است که همینجا توقف کنیم، چون این بحث دامنهداری است. حال، اگر بخواهیم از این مقدمهچینی نتیجهگیری کنیم،
هماننطور که میدانیم در ایران، متاسفانه زبان مادری در سیستم آموزشی جایگاهی ندارد. از منظر شما این موضوع چه آسیبی میتواند در فرهنگ ادبیمان داشته باشد؟
درست است. چه میشود کرد ؟
یکی از عواملی که باعث دلزدگی از زبان های بومی و محلی میشود، استفاده از آن به منظور تمسخر و طنز بیمحتواست. باید در رسانهها و فضای مجازی زبان مادری را به نوعی ترویج داد که منجر به تقویت آن شود و نه اینکه ابزاری در جهت نابودی زبانهای بومی باشد.