پایگاه خبری / تحلیلی نگام، امیرعلی یزدی ، طنزپرداز . شاعر از استان گلستان است. او تحصیلات عالی خود را در دانشگاه تهران سپری کرده و در حال حاضر هم در بازار شاغل است.
امیرعلی یزدی در این مصاحبه میهمان من است
مصاحبه کننده: حامد تقوی
با التفات به وضعیت فعلی و مشکلات اقتصادی مردم، هنر و به طور مشخصتر ادبیات چه راهبردی می تواند در این راستا داشته باشد؟ جایگاه هنر در مبارزات سیاسی را چگونه ارزیابی میکنید ؟ آیا هنر می تواند نقشی در پیشبرد اهداف سیاسی داشته باشد؟
ببینید اگر به این موضوع نگاه تاریخی داشته باشیم به سه مورد یا به بیان دیگر به سه گرایش برخورد میکنیم. اولی هنر حاکمان، دوم هنر محکومان و سوم هنر خنثی و یا آنچه که مدعیان خود میپسندند “هنر برای هنر”. هر کدام از این گرایشها به مقتضای شرایط تاریخی مشخص از اوج و فرودهایی برخوردار بودند .
اگر خوب به گذران سیر تاریخی هنر نگاه کنیم ، به وضوح می بینیم که هنری که خود را بری از طبقات، اجتماع و سیاست میخواند با هنر حاکمان در یک چیز مهم اشتراک دارد و آن این که هنر در نزد این هنرمندان هیچ دستاوردی برای پایان دادن به نادانی و ناآگاهی ، انقیاد و ستمدیدگی مردم ندارد و این به این معنا بوده و هست که هنر را کاری با مردم نمیباشد. هنر آنها چشم بر فقر میبندد. هنرشان چشم بر دیکتاتوری، خفقان و جنایت میبندد. هنر برای هنر چشم میبندد که چگونه هنر حاکم با پول وامکانات فراوان فرهنگ جامعه را به ابتذال میکشاند.
همانطور که میدانید، شعر امروز ما پیوند چندانی با جامعه ی زمانهاش ندارد، از منظر جامعهشناختی چه دلایلی میتوان برای این گسست یافت؟
به زعم من به چند پیوند میتوان اشاره کرد. اولین پیوندی که میتوان به آن اشاره کرد تبیغات حکومتیست که اعم از رسانه های جمعی و سیستم آموزشی که به صورت خودآگاه یا ناخود آگاه مانع از بررسی هنر، تاریخ هنر و پویایی اندیشیدن شده است؛ دومی ورود به عصر تکنولوژی و اینترنت است و سوم صنعتی شدن هنر به مثابه کالا . که هر سهی این موارد ، رابطه ی متقابلی با یکدیگر در گره خوردگی این مسائله دارد.
این گسست هیچ چیز عجیب و غریب و از آسمان آمده ای نیست. گسستها عموماً نتیجهی سیاست گزاری ها هستند.
فعالیت کانون نویسندگان ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا دستاوردی در راستای مقابله با سانسور داشته است؟
میدانم که در ایران هر گونه فعالیتی که کوچکترین زاویه ای با نگاه حکومت داشته باشد فعالیت علیه حکومت به حساب میآید اما اساسا چنین کانونید که برای حفاظت و پاسداشت اصالت و شرافت هنر متعهد برپا شده در چنین وضعیتی باید دنبال راهکار باشد. در یک کلام باید بگویم فعالیتشان در سالهای بعد از دههی هشتاد بیسار ضعیف بوده. متاسفانه بسیار ضعیف.
جای افسوس است که هنرمندان در مورد ابتدایی ترین خواستههایشان و حرف هایشان بازخواست ححکومتی بشوند. اگر وظیفه ی هنر انتقاد از وضع موجود نیست پس چیست؟ باید زمامداران آن حکومت یک بازنگری در نوع نگاهشان به دنیای پیرامون داشته باشند . آنها جلوی هر فعالیت انسان دوستانهآی را بگیرند یک روز مردم جلوی آنها خواهند ایستاد. تاریخ این را بارها ثابت کرده است.
متاسفانه در ایران، منحانی تلاشهایی که سید جعفر پیشوری در تبریز انجام داد و هر چند که به موفقیت نرسید، زبان مادری در سیستم آموزشی جایگاهی ندارد. از منظر شما این موضوع چه آسیبی میتواند در فرهنگ ادبیمان داشته باشد؟
بله از تاریخ آشفته آن دره هم میدانم. شاید اگر دوام می یافت این سوال در این مصاحبه هم جایی نداشت اما افسوس که ما در این کشور باید درباره ی بدیهی ترین مسائل حرف بزیم و مطالبه داشته باشیم.
بدون شک حذف زبان مادری از سیستم آموزشی و رسانه های جمعی هویت تاریخی ما را دچار آلزایمر خواهد کرد. من تلاش خواهن کرد در تمام فعالیتم در طول عمر خودم بر این مسئله دست بگذارم .
در طول سال ها هنرمندان بسیاری، به دلایل مختلف به خارج از کشور کوچ کردند، و بنا به دلایلی اجازه بازگشت به کشور ندارند. شما چه احساسی نسبت به این ماجرا دارید؟
اجازه بدهید در این باره حرفی نزم.